نقش کوه در اساطیر باستانی ایرانیان
کوه نزد ایرانیان باستان تنها یک پدیده جغرافیایی ساده نبوده است علاوه برآن از عناصر بسیار مقدس طبیعی تلقی می شد و از قداست ویژه نزد آنان برخوردار بود.
به گزارش ایلنا، واژه کوه از ایرانی باستان kaufa است که در پهلوی کوف بوده و در فارسی کوه شده است، این واژه تنها در شاخهی ایرانی-آریایی کاربرد داشته و در سانسکریت شبیه و نظیر ندارد؛ ظاهرا از همان ریشه kav است که کوی را داده و به معنی بزرگ و بلند مرتبه بوده است.
نزد ایرانیان باستان کوه به دلیل برافراشتگی به سوی آسمان و دارندگی سرچشمه آبها و رودها و بردمیدن خورشید از پشت آن و گردش ستارگان بر بالای آن و واسطه پیوند دهنده انسان و خدا بود. همانگونه که خورشید در کوه غروب می کند شاه ایران هخامنشی نیز آرامگاهش در کوهستان است؛ از کوه است که آب که همان نعمت است بیرون می جهد پس شاهنشاه پارسی که نعمت بخشنده است در کوه مدفون می شود زیرا مرگ شاهنشاه با مسائل نعمت و برکت مرتبط است. شاید آن نیایش در اوستا که می گوید: “کوههای آبریزان را میستاییم و میستاییم قله کوهی را که تو بر آن روییدی” در ستایش شاهانی است که در کوهساران تدفین شده اند.
مطابق اساطیر ایرانی، اهورامزدا در سومین مرحله آفرینش، زمین را آفرید و کوه ها در آغاز هزاره هفتم آفرینش خلق شدند. زمین در حالت اصلی و دست نخورده خود همواره بود بدون دره ای و کوهی؛ خورشید و ماه و اختران بالای زمین بی حرکت و در وسط آسمان قرار داشتند، همه چیز آرام و هماهنگ بود اما این آرامش با ورود شر (اهریمن) در عالم در هم شکسته شد. وی آسمان را شکست و بدان داخل شد، به آب فرو شد و سپس به میان زمین در تاخت و آن را به لرزه درافکند و بر اثر آن کوه ها از زمین برخاستند. بندهش چگونگی آفرینش کوه ها را در زمین اینگونه یادآور می شود: هنگامی که اهریمن درتاخت، زمین بلرزید از آن گوهر کوه که در زمین آفریده شده بود بر اثر لرزش زمین در زمان، کوه به رویش ایستاد؛ نخست البرز ایزدی بخت در کناره زمین پس دیگر کوه ها میان زمین؛ زیرا چون البرز فراز رُست همهی کوهها به رویش درایستادند، ایشان را ریشه یکی به دیگری آنگونه پیوسته است که زمین را به شگفتی لرزندان نتوان، چنانکه کوهها بند زمین هستند. کمتر واقعه ای در تاریخ داستانی ایرانیان هست که بر کوهی یا در کنار آبی رخ نداده باشد. جایگاه خدا بودن کوه، باوری عام و قدیم است؛ زردشت در سی سالگی به بالای کوه اشیدرنه که برخی محققان آن را سبلان می دانند رفته به دور از هیاهوی مردم به ریاضت و گوشه گیری و غور در اسرار طبیعت و راز و نیاز با خدای بزرگ مشغول شد. در وندیداد نیز آمده است که اهورامزدا در بالای کوه با زردشت مکالمه کرده است. علاوه بر این در تفکر اسطورهای ایرانیان، کوه زاییده و زاینده و بالیده و بالنده و جاندار و اندیشمند و زاینده رودها بوده است؛ مقدس، جایگاه خدایان و مقدسان و عابدان و از عناصر مهم اساطیر بوده است. در زامیاد یشت پس از ستودن و برشمردن کوه ها، ستایش از فرکیانی آغاز می شود، میان فرشته زمین و فَر پیوندی است که چون این موهبت یزدانی از مینو بر گیتی فرود آید از کوه ها تجلی می کند.
در متون مزدیسنا به دلیل تقدسی که برای کوه قائل بودند، خانه هزار ستونی ایزد سروش بر بالای بلندترین قله کوه البرز متصور شده اند. یکی دیگر از نقش های اساطیری کوه ها که ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد و در نگرش باورها و اعتقادات عموم نیز ریشه دوانده، جنبه قداست اسطوره کوه است؛ بزرگان اساطیری ایرانزمین هرگاه در ایران نابسامانی و فساد می شد به کوه و مکان پر رمز و راز آن روی مینهادند؛ مطابق شاهنامه فردوسی مادر فریدون از هراس سربازان دربار ضحاک کودک را به نزد دانای دینی در البرز کوه می نهد؛ هنگامی که در دوران زال ایران زمین را تباهی و فساد و نابسامانی فرا می گیرد این کیفیت معنوی کوه است که زال را برای سامان بخشیدن به حیات سیاسی و اجتماعی ایران متوجه البرز می سازد و رستم را به طلب کی قباد به البرز کوه می فرستد زیرا فره ایزدی که در اصل و نهاد سیاست و حکومت زردشتیان است با کوه پیوندی شگفت دارد؛ در اوستا نیز بارها کوه و فره با هم یاد شده اند. هرودت در مورد عبادت گاه پارسیان در دوران هخامنشی می نویسد: عبادت نه در عبادتگاه های بزرگ بلکه در فضای باز به روی کوه ها انجام می گرفت، پارسیان به روی بلندترین قله کوه ها می روند و برای زئوس (اهورامزدا) قربانی می کنند؛ آنان همچنین در کوه برای خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد قربانی می کنند. (قرشی،۱۳۸۵: ۱۳۱) اصولا تقدس کوه چندان با عظمت آن ارتباط ندارد، آن چنانکه کوه یا تل مهمی به نام صهیون در بیت المقدس هست که در اساطیر یهود و مسیحیت نقش عمدهای دارد، قبر سلیمان و داوود و برخی از ملوک بنی اسرائیل بر فراز آن کوه است و گویند حواریون عیسی بر فراز آن تل در انتظار حلول روح القدس بوده اند. با توجه به مطالبی که ذکر شد باید گفت .کوه نزد ایرانیان باستان تنها یک پدیده جغرافیایی ساده نبوده است از عناصر بسیار مقدس طبیعی تلقی می شد و قداست ویژه نزد آنان داشت.
منبع: تاریخ ما