خبرگزاری کار ایران

زندانیانی که روزها کار می کنند و شب ها حبس می کشند

زندانیانی که روزها کار می کنند و شب ها حبس می کشند
کد خبر : ۶۴۷۹۵۷

جی چاند هر روز صبح به تماشای یکی از بهترین مناظر شهر که رو به هیمالیا است می‌نشیند. اما وقتی خورشید غروب می‌کند، او بدترین منظره‌ای را که فردی در زندگی‌اش می‌تواند ببیند تجربه می‌کند.

به گزارش ایلنا، سال‌هاست کافه کتابی در یکی از شهرهای کشور هند فعالیت می‌کند که کارکنانش با دیگر کافه‌ها متفاوت هستند. اینجا را افرادی اداره می‌کنند که روزها رادر یکی از نقاط زیبای کشور بسر برده و شب ها در یکی از بدترین نقاط کشور سر بر بالین می‌گذارند. انسان‌هایی که مفهوم زندگی را به عجیب‌ترین شکل ممکن تجربه می‌کنند. آنها در یک روز معنای آزادی و زندان را به یک اندازه لمس می‌کنند.

جی چاند هر روز صبح از کافه کتابی در منطقه شیملا به تماشای یکی از بهترین مناظر شهر که رو به هیمالیا است می‌نشیند. منظره‌ای که به قول خودش خیلی‌ها آرزوی دیدنش را دارند. اما وقتی خورشید غروب می‌کند، او بدترین منظره‌ای را که فردی در زندگی‌اش می‌تواند ببیند تجربه می‌کند. اما چنین تفاوتی در بهترین و بدترین در چیست؟

او هر روز، 11 ساعت در کافه کتابی در شیملا به مشتریان قهوه می‌دهد و برایشان غذا آماده می‌کند. بعد از پایان کار او و دیگر دوستانش در کافه کتاب را بسته و بعد از 15 دقیقه به زندان می‌رسند تا شب را درآنجا صبح کنند.

چاند 48 ساله و همکارانش در این کافه کتاب مجرمانی هستند که به خاطر ارتکاب جرم‌های سنگین به حبس ابد محکوم شده‌اند و باید تا آخر عمر و تا زمانی که پرنده مرگ بر دوش شان بنشیند در زندان بمانند. آنها از آوریل سال 2017 این کافه را اداره می‌کنند؛ این برنامه‌ای است که دولت هندوستان برای چنین مجرمانی آماده کرده است تا بتوانند ارتباط شان را با جامعه حفظ کرده و علاوه بر این بخشی از هزینه‌های زندگی خانواده هایشان را نیز پرداخت کنند. طرحی که مورد استقبال مردم نیز قرار گرفته است.

در طول روز، هیچ افسر زندانی در این کافه نیست تا مردم دچار نگرانی شوند. زندانیانی که برای کار در چنین کافه‌هایی انتخاب می‌شوند، آنهایی هستند که رفتار و اخلاق شان سال‌ها در زندان مورد سنجش قرار گرفته و از فیلتر انتخابی گذشته‌اند. افرادی که مطمئناً به مردم آسیبی نمی‌رسانند.

سانجای چاوهان، شهردار قبلی شیملا که این طرح در دوره او اجرایی شده به خبرنگار گاردین می‌گوید: «در دو سال گذشته حتی یک شکایت هم از این کافه ثبت نشده است. چنین چیزی فوق‌العاده و شگفت انگیز است. با وجود آنکه هفته گذشته به این کافه دستبرد زده شد اما همه می‌دانند که کار چاند و دوستانش نبوده. چون آنها در زندان خواب بودند.»

این کافه کتاب یکی از مجموعه مکان‌هایی است که برای چنین زندانیانی در نظر گرفته شده است. علاوه بر این کافه، سوپرمارکت، ون‌های فروش غذا و نمایش‌های خیابانی نیز در نظر گرفته شده تا زندانیان با مردم در ارتباط باشند. چاوهان در ادامه صحبت هایش می‌گوید: «اگر فردی مرتکب جنایت می‌شود، این دلیلی نیست که او در تمام لحظات زندگی‌اش یک جنایتکار است. ما باید این دو مفهوم را از هم تفکیک کنیم تا بهتر بتوانیم تصمیم بگیریم. ما باید به آنها فرصت بدهیم تا مردان شایسته‌ای برای خانواده هایشان و جامعه باشند.»

وقتی مشتریان از کافه می‌روند و آنجا خلوت می‌شود، از چاند می‌پرسیم چه جرمی باعث شده او از زندان سر در بیاورد. او جواب ما را در یک کلمه می‌گوید: «قتل».

بر اساس ادعایش، او 17 سال قبل وقتی به خانه بر می‌گردد، متوجه می‌شود همسرش می‌خواهد خودش را بکشد. او سعی می‌کند جلوی او را بگیرد، اما موفق نمی‌شود. اما پلیس نظر دیگری دارد. آنها می‌گویند که چاند همسرش را غرق و در نهایت خفه کرده است. به همین دلیل، او به حبس ابد محکوم می‌شود.

وقتی این کافه افتتاح شد، دولت اعلامیه‌ای به دیوار زد که این کافه تفاوت خاصی با کافه‌های دیگر شهر ندارد. بسیاری از مشتریان این کافه خبر ندارند که کارکنان آن محکومان زندانی هستند. افرادی که قرار است تا آخر عمر پشت میله‌های زندان شب را صبح کنند. عده‌ای از مشتریان دائمی از این موضوع خبر دارند، اما اهمیتی به آن نمی‌دهند.

پونیت شارما، یکی از مشتریان دائمی کافه، به خبرنگار گاردین می‌گوید: «کارکنان اینجا بسیار فروتن هستند. مردم از چنین طرحی بسیار خوشحال هستند. ما با آن موافقیم و خوشحالیم که به آنها فرصت زندگی دادند.»

موهیت چوهان، یکی دیگر از مشتریان کافه، می‌گوید: «اولین بار که فهمیدم بسیار تعجب کردم اما  خوشحال شدم. آدم‌ها باید فرصت زندگی کردن داشته باشند، حتی اگر مرتکب اشتباه مرگباری شده باشند.»

کار در این کافه برای چاند چیزی بیشتر از یک شغل است. «راستش را بخواهید وقتی ما در زندان بودیم، انگار بخشی از جامعه نبودیم. ما در محیطی محدود زندگی می‌کردیم و بودن و نبودنمان برای کسی اهمیت نداشت. اما حال شرایط تغییر کرده است. حالا احساس می‌کنم بخشی از جامعه هستم که بودنم ارزش داردو انسان هستم.»

منبع: ایران

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز