خیرجمعی و آینده مشترک؛جامعه ما از کجا ضربه میخورد؟
جامعه ما از آنجا ضربه میخورد که منافع فردی غالب بر مسئولیت اجتماعی میشود و تحقق و گسترش سعادت و عدالت اجتماعی در سایه سوداگری و کامجویی هیچ ارزش و محلی از اعراب پیدا نمیکند.
سیدتقی کمالی-پژوهشگر جامعه اطلاعاتی و تحلیلگر روندهای آینده- در جهان اقتصاد نوشت: چنین جامعهای در بهترین حالت در وضعیت سرمایهداری لجام گسیخته و در بدترین حالت در بربریت و بدویت به سر میبرد. امری که مدار پیشرفت اجتماعی در عصر حاضر نه تنها پذیرای آن نیست که آن را عامل غیرانسانی و غیراجتماعی و موجد تضاد و نابرابری و روانه شدن به قهقرا، فساد و تباهی میداند و در قاموس انسان اجتماعی امری مذموم و نکوهیده است. اساسا تحقق آیندهای مشترک بر مدار خیر جمعی بدون نگاه انسانی و پیوند اجتماعی امکانپذیر نیست.
جوامع دارای عارضه اجتماعی که از آن تعابیر مختلفی چون کژمدرن، کند و توسعهنیافته میشود، جوامعی هستند که شاخصهای توسعه انسانی و اجتماعی در آنها متزلزل است و از این رو از رشد و توسعه اقتصادی نیز بهره چندانی نخواهند داشت و در غایت چشماندازی برای سرآمدی ملی و اقتدار جهانی برایشان نمیتوان متصور بود.
در یک جامعه توسعهیافته هر فرد به چنان فهم و ادراکی رسیده است که نقش خود را در سیستم اجتماعی مشخص کرده و بر مسئولیت خود آگاهی داشته باشد. به واقع توسعه اجتماعی از محل توسعه فردی میگذرد. بدون انسانهای توسعهیافته جامعه توسعهیافته نخواهیم داشت و انسان توسعهیافته برای خود مسئولیت اجتماعی قائل است.
زمانی که یک فرد تنها به تامین نیازهای فردی، انحصارگرایی و منفتجویی مبتلا است و از نقش خود در یک ساختار اجتماعی و مسئولیتش در قبال جامعه و دیگر انسانها آگاهی ندارد و فرض و وجوبی بر مسئولیت فردی و اجتماعی خود در پیکره جامعه و نهادها و گروههایی که در آن نوعی ارتباط، عضویت یا وابستگی دارد قائل نیست قطعا چنین فردی توسعهیافته نیست و جامعهای متشکل از اینچنین افراد نیز در مسیر توسعه قرار ندارند و باید در سیاستهای اجتماعی آن جامعه بازنگری شود و از شعار و خمودگی به سوی مدیریت و برنامهریزی علمی حرکت کرد.
برای جامعهسازی آن هم ایجاد یک جامعه اسلامی و نیل به تمدن نوین اسلامی نمیتوان انبوهی از انسانهای خسته، ناامید، بیانگیزه، نامسئول و بیتفاوت را تولید و بازتولید کرد و جامعهای دچار تنش هر روزه از تجمیع ناکارآمدیها و پشت گوش اندازیهای افراد غیرمتعهد و ناتوان داشت. آینده از آن چنین انسانهایی نخواهد بود. تمدنسازی بیش از آنکه دستوری، تشریفاتی و فرمایشی بنابر بخشنامه، امر و فرمان باشد با ایجاد فهم، ادراک و آگاهی مبتنی بر آموزش مناسب، جامعهپذیری و توسعه فرهنگی امکانپذیر میشود. ارتقای سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و انسانی بدون توجه، اصلاح و بهبود کردارهای افراد، سبک زندگی و عمق اندیشه و بینش آنان حاصل نمی شود. نمیتوان انتظار داشت پیکره یک تمدن شکل بگیرد در حالی که صاحبان و شهروندان آن تمدن از ملزومات اولیه مدنیت بیبهره هستند.
بنابراین برای ایجاد جامعهای سالم و پیشرو و ترسیم آیندهای مطلوب باید پیش فرضهای درستی را تنظیم کرد و فردیت افراد را بر مدار آگاهی و در پیوند با مسئولیت اجتماعی برپا ساخت. اینکه یک جامعه علاقهمند است آیندهای متفاوت داشته باشد و سرآمد شود اما شناختی از واقعیتهای پیرامونی خود نداشته باشد و مسیر درستی را انتخاب نکند و اقدام بهجا و بههنگام را بهکار نگیرد پیش از آنکه به آیندهای بهتر برسد از ناکجاآباد سر بر خواهد آورد.