بغدادی در آفریقا؛ احیای خلافت یا تاکتیک رسانهای؟
فرار بغدادی به آفریقا تنها خبر کوتاه در ابعاد رسانهای به حساب نمیآید، بلکه مجموع مولفههایی مانند برتری اطلاعاتی، پیشتازی رسانهای، زنده نگه داشتن تهدید و بهم ریختن محاسبات در آن نهفته است.
انتشار خبر گریختن «ابوبکر البغدادی» رهبر گروه تروریستی داعش به قاره آفریقا که روز گذشته توسط "روزنامه بریتانیایی سان" (THE SUN) منتشر شد، اگرچه از دید بسیاری از تحلیلگران فعلاً در حد یک ادعا به شمار میرود اما در بطن آن نکاتی وجود دارد که چندین محور را میتواند تحت تاثیر خود قرار دهد.
محور اول: جنگ اطلاعاتی
پس از آنکه "خلافت موصل" در عراق فروپاشید، تقریباً خبری از سرنوشت و حیات بغدادی منتشر نشد و هر از چندگاهی اخباری ضد و نقیض از محل اختفای رهبر داعش منتشر میشد که اغلب آنها بر اساس اطلاعات منابع محلی بود که نهادهای اطلاعاتی عراق آنها را کسب میکردند و پس از پردازش در اختیار رسانههای این کشور قرار میدادند. اینکه آیا این اخبار ضد و نقیض را میتوان تایید کرد یا خیر، موضوعیست که جز با داشتن عنصر انسانی نمیتوان مهر تایید بر آن زد.
کمی بعد، دقیقاً در سایه همهپرسی اقلیم کردستان عراق؛ عملیات کردهای شمال سوریه با حمایت آمریکا در «رقه» شروع شد. تنها اخباری که از خلافت داعش در سوریه منتشر میشد تعداد تلفات و آزادسازی روستاهای اطراف رقه بود اما باز هم از سرنوشت خبری نبود تا اینکه مجدداً اخباری مبنی بر تردد بغدادی و حضور او در "دیرالزور" منتشر و باز هم ذرهبین رسانهها و نگاه تحلیلگران حوزه تروریسم به این نقطه معطوف شد تا بتوانند رد پایی از خلیفه خودخوانده بزرگترین تشکیلات تروریستی عصر حاضر دنیا پیدا کنند؛ اما دریغ از یک سند که بتواند این موضوع را به اثبات برساند.
در اینجا بود که روسیه به دلیل حضور در عملیات پاکسازی دیرالزور میبایست تحرکات عناصر میدانی داعش را رصد میکرد تا بتواند از فرار کاروانهای آنها جلوگیری کند؛ لذا اشراف به این منطقه علاوه بر پهپادها با مداومت پرواز بالا نیازمند بکارگیری ماهوارههای این کشور بود که اتفاقاً این موضوع عملیاتی شد.
در این بین به دلیل تردد عناصر داعش در مناطق مرزی عراق و سوریه یک اتاق عملیات – اطلاعات چهارجانبه مرکب از؛ روسیه، ایران، عراق و سوریه تشکیل شد که البته در بدو ورود نظامی روسیه به سوریه هم اخباری در خصوص تاسیس این مرکز فرماندهی و کنترل منتشر شده بود، اما اینبار دستور کار تازهای در این مرکز چهارجانبه مطرح شد که «رد زنی بغدادی» در نقاط مرزی عراق و سوریه را گوشزد میکرد.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه ایستگاههای رصد و پردازش اخبار منطقهای سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدند که بغدادی میان مرز سوریه و عراق در تردد است. به گونهای که منابع سرویس اطلاعات خارجی بریتانیا (MI۶) به ایستگاه مشترک این کشور با سازمان سیا در اردن خبر داده بودند که رهبر داعش از رقه گریخته و در شهر البوکمال پنهان شده است.
به موازات این خبر مقامات امنیتی فرانسه و خصوصاً اداره کل امنیت برون مرزی (DGSE) مدعی شدند که بغدادی در شهر «القائم» حضور دارد و به سختی مجروح شده است. دلیل مجروحیت آنهم حملات هوایی روسیه در دیرالزور اعلام شد. این روند ادامه داشت تا اینکه اخباری ضد و نقیض از سوی مسکو منتشر شد مبنی بر اینکه بغدادی در جایی به غیر از القائم و البوکمال حضور دارد؛ گویا روسها به دنبال آن بودند که اطلاعات را به صورت قطرهچکانی منتشر کنند یا اینکه به دنبال تایید حضور خلیفه توسط منابع محلی عراق بودند.
بدون تردید آمریکا در این بین بیش از هر کشور دیگری از وضعیت و مکان استقرار بغدادی خبر داشت اما ترجیح داد که سکوت اختیار کند تا اینکه باز هم سرویسهای اطلاعاتی اروپا به صورت تلویحی اعلام کردند که ابوبکر در روستایی واقع در نواحی جنوبی «بِعاج» واقع در شمال غرب عراق مستقر است.
نکته مهم این است که روند شناسایی و نقطهزنی محل اختفاء بغدادی در بعاج تنها در ۲۳ الی ۴۵ ثانیه صورت گرفته است. به گونهای که ایستگاههای شنود سرویسهای حاضر در منطقه به یکباره، یکی از سیگنالهای متعلق به یک خط غیر فعال تلفن را که تاکنون تماسی از آن صورت نگرفته شنود میکنند که گفته میشود تنها ۴۵ ثانیه مکالمه از طریق آن خط صورت گرفته و به یکباره سکوت بر مکالمه حاکم میشود.
پس از پالایش صوت مورد نظر مشخص میشود که «خلیفه» در پشت خط بوده! بعد از آن همسر یکی از نزدیکان بغدادی که در بعاج برای دیدار با همسرش به سراغ او رفته بوده، اعلام میکند که ابوبکر زنده بوده و حتی صدای او را از پشت درب اتاق انتظار شنیده است.
چرا ۴۵ ثانیه؟
کمی بعد دلیل اینکه چرا مکالمه بغدادی تنها ۲۳ تا ۴۵ ثانیه طول کشیده است مشخص شد؛ سرویسهای اطلاعاتی دخیل در این پرونده اعلام کردند که رهبر داعش در حال صحبت بوده که محافظ یا یکی از نزدیکان او متوجه استفاده بغدادی از تلفن میشود و به یکباره ارتباط را قطع میکند.
تا به این جای کار، طریقه شناسایی بغدادی مطرح است اما واقعیت این است که این حجم از مخابره اطلاعات و فعالیت سرویسهای اطلاعاتی کشورهای گوناگون آنهم در قرن ۲۱، کم نظیر است اما اینکه به یکباره پس از شناسایی محل سکونت او خبری توسط رسانه بریتانیایی منعکس میشود و اعلام میکند که رهبر داعش به آفریقا گریخته است جای تعجب دارد.
در طی ۷ سال اخیر سرویسهای اطلاعاتی به خصوص آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) همیشه سعی داشتند تا بغدادی را به هر نحوی که شد در جایی غیر از آنجایی که حضور دارد به دنیا معرفی کند. اینکه گفته میشود بغدادی به آفریقا گریخته است، سناریوی محال و دور از تصور نیست اما باید متوجه بود که در شرایط فعلی نقل و انتقال او به راحتی نمیتواند صورت بگیرد مگر اینکه ساختار اطلاعاتی ائتلاف ضد داعش به این اجماع برسند که باید پروژهای دیگر در خارج از مرزهای سوریه و عراق کلید بخورد.
محور دوم: احیای خلافت؛ دعوت و بیعت دوباره
شاخه داعش در آفریقا که در شهر سرت در شمال لیبی قرار داشت و سال گذشته توسط نیروهای «ژنرال خلیفه حفتر» و با حمایت آمریکاییها از هم پاشیده شد، میتواند دلیل خوبی برای احیای خلافت مجدد داعش باشد. زمانی که خلافت سوم داعش که در لیبی قرار داشت از بین رفت، برخی از نیروهای این تشکیلات تروریستی به آفریقای مرکزی مهاجرت کردند یا خود را مجدداً به سوریه و عراق رساندند.
بر اساس اسناد و تجربه مدل موصل، فروپاشی خلافت داعش در موصل یا رقه موجب پایان داعش نشده است بلکه تنها «خلافت در اَرض» به پایان رسیده اما باقیمانده عناصر به فعالیت زیرزمینی و پنهان روی میآورند. به گونهای که روز گذشته در جنوب سومالی یکی از مسئولان دولتی این کشور توسط داعش ترور شد و همین مدل (عملیات دستبرد و ترور) در استانهایی مانند دیالی و مقدادیه، الانبار و غیره واقع در عراق در حال پیگیری است. از این منظر بستر آفریقا برای تشکیل چنین خلافتی تقریبا محیا است.
از سوی دیگر پس از آنکه ولادیمیر پوتین و مقامات کشورمان پایان داعش را اعلام کردند، سناریوی « هجرت و بازگشت به سرزمین مادری» از سوی کادر مرکزی و باقی ماندههای داعش مطرح شد. به گونهای که قرار شد تا عناصر باقی مانده داعش به "افغانستان و آسیای مرکزی" و "آفریقا" منتقل شوند که در اینجا دو پلان اصلی مطرح میشود:
الف) هستههایی که وارد افغانستان و آسیایمیانه و همچنین جغرافیای آفریقا شدهاند اقدام به یارگیری کرده و سپس به سرزمین مبداء (سوریه و عراق) بازگردند که هدف آن ادامه خلافت است.
ب) در همان مناطق جدید (افغانستان، آسیایمیانه و آفریقا) دست به عملیات زده و خلافت را در همانجا بنا کنند. این در حالیست که داعش از دو سال پیش در شمال و شرق افغانستان شاخه خود را با نام تشکیلاتی «ولایت خراسان» بنا کرده اما در آفریقا شاهد چنین وضعیتی نیستیم. بلکه عناصر داعش به صورت انفرادی و نهایتاً چند نفره در حال فعالیت هستند.
از این جهت به صورت دقیق نمیتوان گفت که خلافتی در حد و اندازه موصل و رقه یا ولایت خراسان در آفریقا تاسیس میشود اما بسترهایی اعم از فقر، ریشههای ایدئولوژیک و عامل انسانی برای تشکیل یک خلافت نصفه و نیمه در این جغرافیا وجود دارد؛ چراکه تشکیلات تروریستی الشباب (شاخه سازمان تروریستی القاعده در شرق آفریقا) در آنجا حضور دارد و از سوی دیگر شاخههای داعش هم در مغرب مشغول به کار بوده و هستند و این مجموع این مولفهها میتواند تسهیل کننده تشکیل خلافت احتمالی داعش در آفریقا باشد.
محور سوم: فریب رسانهای
مساله آخر که باید به صورت ویژه به آن نگاه کنیم محور رسانهای حاکم بر این خبر است. اگر به سابقه انتشار اخبار گروههای بنیادگرای رادیکال و سازمانهای تروریستی خصوصاً القاعده توجه کنیم میبینیم که بیشترین حجم اخبار،بیانیهها و فایلهای صوتی این جریانها پس از «الجزیره» توسط رسانههای بریتانیایی منتشر شده است. به گونهای که "خبرگزاری رویترز" در بازه زمانی دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی برخی از اسناد، بیانیهها و فایلهای صوتی مربوط به القاعده و سپس طالبان را منتشر میکرد.
در ادامه، "روزنامه گاردین" هم یکی از منابع بریتانیایی بود که به انتشار این اخبار خصوصاً پس از برتری رسانهای و میدانی داعش بر القاعده پرداخت. به صورتیکه در تاریخ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۵ (بیستم خرداد ۱۳۹۴) گزارشی مفصل با عنوان «داعش چگونه القاعده را زمینگیر کرد» توسط این روزنامه منتشر شد که بدنه اصلی آنرا مصاحبه چند خبرنگار (شیو مالک، علی یونس، اسپنسر آکرمن و مصطفی خلیلی) با دو تن از ایدئولوژیستهای القاعده یعنی «ابومحمد المقدسی و ابوقتاده الفلسطینی» تشکیل میداد.
بدون تردید نوشتن و گردآوری این گزارش بدون مصاحبه میدانی با این دوتن محقق نمیشد اما سوال این است که این اشخاص چگونه به دو تن از بزرگان القاعده دسترسی پیدا کردهاند؟ همین سوال را باید در مورد خبر روزگذشته «روزنامه بریتانیایی سان» که اعلام کرد بغدادی به آفریقا گریخته مطرح کرد. چراکه دسترسی به این دادهها بدون تردید از سوی سرویسهای اطلاعاتی کشورها و یا حداقل منابع منتسب به آنها مقدور است.
لذا به نظر میرسد که اولاً تاکتیک رسانهای به کار برده شده در این سناریو به دنبال آن است که خطر داعش و تروریسم را همچنان زنده نگه دارد و دوماً این خط را القاء کند که خلیفه در عراق یا سوریه حضور ندارد. از این جهت بخش اعظمی از هجمه رسانهای این سناریو همانند زنده نگه داشتن نام «ملاعمر» به عنوان رهبر طالبان به دنبال انحراف خط خبری و اشرافیت سرویسهای اطلاعاتی است.
بنابراین خبر گریختن بغدادی به آفریقا را نمیتوان تنها یک بحث رسانهای محدود دانست بلکه از کنار هم قرار گرفتن مولفههایی مانند برتری اطلاعاتی، پیشتازی رسانهای، زنده نگه داشتن تهدید چنین خبری آنهم در حد چند پاراگراف منتشر میشود.
منبع: خبرگزاری تقریب- فرشاد گلزاری – پژوهشگر حوزه تروریسم