ناگفتههای تارا از قتل جوان مهابادی
هفته گذشته خبر قتل هولناک پسر مهابادی به نام صادق برمکی تیتر یک حوادث رسانههای کشور شد.
قتل جوان مهابادی سناریوی مخوفی را رقم زد که اذهان جامعه را به سمت خود کشاند، گروه جنایی رکنا برای پی بردن به بطن ماجرا گفتوگویی با دختر مورد علاقه صادق برمکی انجام داد.
دراین سناریوی هولناک چند جوان دوست 19 ساله خود را به بیابانهای اطراف یکی از روستاهای مهاباد بردند و پس از زدن چند ضربه ساطور در حالی که از او فیلم میگرفتند او را نیمه جان رها کرده و رفتند.
صبح روز بعد بار دیگر این چند جوان به سرکردگی فردی به نام دانیال به محل جنایت بازگشتند و متوجه شدند که هنوز صادق جان در بدن دارد، اما با این حال او را در حالی که هنوز زنده بود به آتش کشیدند و از لحظه به لحظه جان دادن او فیلم گرفتند.
پس از این جنایت هولناک دانیال و همدستانش گرفتار قانون شدند و از جنایت هولناک خود پرده برداری کردند. چند روز پس از این ماجرا گمانه زنیها در مورد انگیزه اصلی عاملان این جنایت آغاز شد.
مهمترین فرضیهها دراین خصوص شامل دو دسته بود، یکی مسائل ناموسی و دیگری انگیزههای شیطان پرستانه. در حالی که گمانه زنیها ادامه داشت و حتی به مطرح شدن نام دو دختر به نامهای ملیکا و کیمیا کشیده شده بود همه افکار به سمتی رفت که انگیزه عاملان این جنایت ناموسی است.
هویت دختر در عکس
اما ماجرا به همین جا ختم نشد زیرا خانواده مقتول معتقد به فرضیه دیگری غیر از مسائل ناموسی هستند. در همین هنگام عکسی از صادق در فضای مجازی منتشر شد که دختری را در کنار او نشان میداد و اینگونه ادعا میشد که آن دختر همان شخصی است که باعث به هم خوردن دوستی چندین ساله دانیال و صادق شده است.
پیگیریهای گروه جنایی رکنا از واقعیت این ماجرا پرده برداری کرد. دختری که در عکسهای منتشر شده در فضای مجازی در کنار صادق است در واقع تارا، دختر مورد علاقه صادق بوده است.
عشق نافرجام
غم سنگینی در سینه دارد، از دست دادن فردی که دو سال از زندگی خود را به صورت شبانه روزی به خود اختصاص داده باشد و قبول اینکه دیگر در کره خاکی جایی ندارد بسیار مشکل است.
تارا در مورد مدت آشنایی خود با صادق میگوید: دو سال بود که صادق را میشناختم، او بسیار پسر خوب، سالم و خانوادهداری بود. او قلب بسیار رئوف و مهربانی داشت، شاید به ظاهر زیاد مذهبی به نظر نمیرسید اما برای ارزشهای انسانی ارزش خاصی قائل بود.
دوستی قدیمی
او در مورد دانیال نیز میگوید: از دوران پیش از دبستان دانیال و صادق با یکدیگر دوست بودند، برخلاف صادق، دانیال حالت عادی نداشت، او به مواد مخدر نیز اعتیاد داشت، انگار عقدهای عجیب در وجود او نهفته بود که هر از چندی دست به کار عجیبی میزد، آخرین بار که تقریبا یک ماه و نیم پیش بود تصمیم گرفت که شیطان پرست شود، به همین دلیل روی مچ دست راست خود یکی از نمادهای شیطان پرستی را خالکوبی کرد، دندانهای خود را نیز به شکل وحشتناکی درآورد و در صفحه مجازی خود کارهای عجیبی میکرد و مطالب زشتی مینوشت. به خاطر دارم در یکی از جمعهای دوستانه به صادق پیشنهاد داد تا با او همراه شود اما صادق به هیچ وجه نمیپذیرفت.
آخرین پیام
دختر مورد علاقه مقتول ادامه میدهد: ما دانیال را جدی نمیگرفتیم و فکر میکردیم این نیز یکی دیگر از حرکات عجیب اوست و پس از مدتی از سرش خواهد افتاد تا اینکه شب حادثه برای آخرین بار با صادق صحبت کردم و او از مدارکی صحبت کرد که میتوانست دانیال را به خطر بیندازد به همین دلیل دانیال از او خواسته بود که یا با او همراه شود و یا مدارک را بازگرداند اما صادق هیچ کدام را قبول نمیکرد، قرار بود فردای روز حادثه صادق چیزهای بیشتری از دانیال و آن مدارک بگوید و از من نیز قول گرفت تا چیزهایی که به من میخواهد بگوید را با کسی در میان نگذارم اما صادق روز بعد زنده نماند. در آن شب با دوستانش بیرون بود و گفته بود که تا پیش از ساعت 12 شب بازمیگردد و ساعت 11:06 برای همیشه آفلاین شد، این در حالی بود که من فهمیده بودم صادق با دانیال و دوستانش بیرون است.
رازی که گفته نشد
این دختر در ادامه گفتوگو میافزاید: پس از ارتکاب این جنایت متوجه شدم که صادق مدارکی در اختیار داشت که اگر به دست پلیس میرسید موقعیت 17 تن از همراهان دانیال را به خطر میانداخت، به همین دلیل تصمیم به قتل او گرفتند و با خوراندن مشروب مسموم به او، صادق را به قربانگاه کشاندند و نیت کثیف خود را عملی کردند.
من این حرفها را به افسر پرونده گفتم.باور کنید نقشه قتل صادق را از مدتها پیش طراحی کرده بودند، بخاطر دارم در یک گروه تلگرامی که دانیال نیز حضور داشت صادق با چند نفر جر و بحثش شد و دانیال به صادق گفت نگران نباش این موضوع تا پاییز برای همیشه حل خواهد شد، پس از این جنایت متوجه شدم که قصد کشتن او را داشتند. در قسمتی از فیلم جنایت که توسط دوستان صادق دیده شده است، صادق از دانیال کمک میخواهد و به او میگوید که مرا نجات بده و به بیمارستان برسان، من غرق در خون شدم، دانیال بیتوجه است و اقدامی غیر قابل باور میکند.
کیمیا کیست
تارا در مورد کیمیا و ملیکا نیز میگوید: ملیکا را اصلا نمیشناسم و فکر میکنم شایعه باشد اما کیمیا دختری بود که سه ماه پیش به مدت یک هفته با دانیال دوست بود و سپس با هم قطع رابطه کردند، صادق هیچ نقشی در قطع رابطه آنها در این ماجرا نداشت.
منبع: رکنا