سلامت بدن در دیدگاه فلسفه شوپنهاور
روش تقویت بدن این است که در هنگام سلامت کامل، همه اعضای آن را به شدت به کار واداریم و به بدن عادت دهیم که در شرایط نامساعد مقاومت کند. اما به محض اینکه نشانهای از بیماری پدیدار شد، بلافاصله روش عکس این را به کار بندیم و به تیمار آن عضو بپردازیم. زیرا آنچه را ضعیف شده، نمیتوان تقویت کرد.
فتحعلیان، روانکاور نوشت: ماهیچه در اثر استفاده شدید قویتر میشود، اما این امر در خصوص اعصاب صدق نمیکند، زیرا اعصاب در اثر استفاده شدید ضعیف میگردند.
پس میتوان ماهیچه را با تقلای مناسب ورزش داد، اما اعصاب را باید از هرگونه کار طاقت فرسا در امان نگه داشت؛ یعنی چشم را از نور شدید، به ویژه از بازتاب نو در هنگام غروب و نگاه کردن ممتد به اشیاء بسیار کوچک، گوش را از شنیدن صداهای بسیار بلند و مغز را از قعالیتهای اجباری، بیوقفه یا نابهنگام محافظت کرد.
کار مغز در هنگام فکر کردن مانند کار معده در هنگام گوارش است
در هنگام گوارش، مغز باید در حالت استراحت قرار گیرد. بنابراین در حین هضم غذا یا بعد از آن نباید به فعالیت شدید عضلانی پرداخت، زیرا اعصاب حرکتی مانند اعصاب حسی هستند؛ همان طور که جایگاه واقعی درد در اعضای مجروح مربوط به مغز است، حرکت بازوان و پاها هم در واقع کار خود آنها نیست بلکه فعالیت مغز است؛ یعنی بخش اعصاب نخاعی و بقیه عصبها این اعضا را تحریک کرده و آنها را به حرکت وا میدارد.
بنابراین خستگیای را که در پاها و بازوان حس میکنیم، در واقع در مغز است و فقط ماهیچهایی خسته میشوند که حرکتشان ارادی است یعنی از مغز نشأت میگیرند، نه عضلاتی مانند قلب که غیرارادی کار میکنند.
پس اگر مغز را همزمان یا به تناوب تحت فشار فکری و فعالیت شدید عضلانی قرار دهیم صدمه میبیند. اما این واقعیت که آدمی در حین قدمزدنهای کوتاه اغلب حس میکند که فعالیت فکریاش بهتر شده، تأیید کننده آنچه قبلاً گفتیم نیست، در این روش مغز خسته نمیشود و از سوی دیگر فعالیت سبک عضلانی از طریق عمیقتر شدن تنفس موجب افزایش خونرسانی به مغز میشود. این خون دارای اکسیژن بیشتری است.