دولت دوازدهم، عقلانیت در حکمرانی
محمود گلزاری، در یادداشتی درباره دولت دوازدهم نوشت: در آغاز چهلمین سال تأسیس استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، دولت دوازدهم، به ریاست دکتر حسن روحانی، حرکت خود را در مسیر پرفراز و نشیب ادارۀ کشور آغاز کرده است.
اگر دولت بخواهد در عرصۀ داخلی، با وجود مشکلات اقتصادی، نارساییهای اجتماعی و تنگنظریها و ناهمدلیهای واماندگان سیاسی، شاخصهای اصلی یک جامعۀ دینی، یعنی: رعایت اخلاق، ادای حقوق، رفاه و ثبات و امنیت۱ کشور را پاس بدارد و گسترش دهد؛ و در پهنۀ جهانی، با همۀ آزمندیها و جنگ افروزیهای سردمداران نظام سلطه و کینه ورزیها و فزون طلبیهای حاکمان خام اندیشۀ منطقه، از استقلال، عزت و اقتدار ایران دفاع کند، راهی جز قرارگرفتن در مدار عقلانیت و خردورزی ندارد.
هم پیشوایان دادگستر و اندک شماری که در تاریخ، کارنامۀ درخشانی از خود به جای گذاشتهاند، و هم حکیمان فرزانهای که در باب فرمانروائی ایدهپردازی کرده و سخن گفتهاند، بر ژرف نگری و دوراندیشی در برنامه ریزیها و اقدامات دولتمردان پای فشرده و تأکید کردهاند. برای نمونه:
امام علی (ع) در خطابههای عمومی و در نامههای به مدیران و به خصوص در عهدنامۀ مالک اشتر - منشور جاودانۀ عقلانیت در حکمرانی - دقیقترین معیارهای دین محور و خردپذیر را برای برگزیدن و به کارگماردن مسئولان، مشاوران و دیگر افراد موثر حکومت مشخص کرده است و روش برخورد با گروههای گوناگون جامعه را روشن ساخته است.
آن حضرت، در نشستهای عمومی نیز کارهایی را که برای ادارۀ کشور انجام میداد به آگاهی مردم میرساند. در یکی از۲ این گزارشها، بدون کلیگوئی، شعارپراکنی و پرده پوشی، از برخورد قاطعانه و تند خود با برادر نیازمندش، «عقیل» - که انتظار ویژه خواری داشته است - سخن میگوید و فریبکاری و آزبرانگیزی «اشعث بن قیس» را که شبانه به دیدار علی (ع) رفته بود تا با پیشنهاد رشوه، با آرایۀ هدیه! از او بخواهد حکم دادگاه فردایش را بشکند یا سبک گرداند، فاش میسازد و بیان میکند که چگونه بر سر او فریاد زده و با خشم از نزد خود رانده است!
گزارش پیشوای حکومت اسلامی، با لحنی اندوهبار و هشداردهنده به پایان میرسد: به خدا پناه میبریم از فروخفتن عقل و زشتی لغزشها.
فردوسی - استاد بیهمتای شعر فارسی و بزرگترین حماسه سرای ایران و بلکه جهان۳ - از نخستین بیت شاهنامه که «به نام خداوند جان و خرد» آغاز میشود، تا واپسین کلماتی که بدان پایان میدهد، چه در افسانهها و اسطورهها و چه در داستانهای تاریخی، خرد را بنیاد همۀ خوبیها و نشانگر راه رستگاری میداند.
حکیم فرزانۀ طوس، از چهار شرطی که برای حاکم عادل برمی شمارد، دو شرط اساسی آن را:
توانایی آموختن از دیگران و تصحیح خطاهای خود و نرنجیدن از دریافت نصیحت؛
و داشتن خرد برای تمیزدادن درست و نادرست میداند. ۴
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
خرد چشم جان است، چون بنگری
تو بیچشم، شادان جهان نسپری
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردۀ خویش ریش
دلای شاه مگسل ز راه خرد
خرد نام و فرجام را پرورد
نویسندۀ قابوسنامه در سفارش به پادشاه - زمامدار مملکت - مینویسد:
«و اندر هر کاری رأی را فرمانبردار خرد کن و اندر هر کاری که بخواهی کرد با خرد مشورت کن که وزیرالوزراء پادشاه خرد است و تا از وی درنگ نبینی شتاب مکن و به هر کاری که بخواهی کردن، چون درو خواهی شدن نخست بیرون رفتن آن کار نگر و تا آخر نبینی، اول مبین. به هر کاری اندر مدارا نگهدار، هر کاری که به مدارا برآید جز به مدارا پیش مبر و بیدادپسند مباش و همۀ کارها و سخنها را به چشم داد ببین و به گوش داد شنو تا در همه کاری حق و باطل بتوانی دیدن. ۵»
با همۀ اهمیت خرد، در جهت دادن به تصمیم گیریها و فعالیتهای انسان، و به ویژه در مسئولیتهای بزرگی همچون راهبری امور کشور، به گفتۀ نویسندۀ «ایرانیان»:
«داشتن خرد، برای تمیزدادن درست و نادرست شرطی ساده به نظر میرسد، اما به کاربستن آن در همۀ افکار و اعمال انسان بینهایت دشوار است! ۶»
«باربارا تاکمن» که سیر نابخردی حکومتگران را از جنگ ترویا - در هزارۀ دوم پیش از میلاد - تا ۱۹۷۳ - پایان جنگ ویتنام - با هوشمندی و زیبائی ترسیم کرده است، سوءحکومتها را چهارگونه و اغلب آمیزهای از این چهار قسم میداند:
۱. استبداد یا ظلم و فشار
۲. جاهطلبی بیش از حد
۳. بیکفایتی
۴. نابخردی یا اصرار در کژاندیشی
او بر این باور است که چون اصرار در کژاندیشی مخمّر در فطرت آدمی است و نابخردی زمان و مکان نمیشناسد و عمومی و همیشگی است، نمیتوان از حکومتها انتظار دیگری داشت. اما با نگرانی میافزاید:
«از آنجا که نابخردی حکومتها، نسبت به عقل گریزی فردی، اثر بیشتری بر عدۀ زیادتری میگذارد، فرمانروایان وظیفۀ سنگینی دارند که بر طبق خرد رفتار کنند. ۷»
به این منظور، باید نشانهها و عوامل نابخردی را شناخت و برای نجات حکومت از فروپاشی و درغلتیدن کشور در مغاک ناامنی و فقر و عقب ماندگی، عقلانیت دولتمردان را افزایش و گسترش داد.
مراد از عقلگرایی، همان راسیونالیزم غربی نیست که بعد از رنسانس در واکنش به عقل ستیزی غربیان، در قرون وسطی بر اندیشۀ مغرب زمینیان حاکم شد و خود را در فایده گرایی «بنتام» و برتری دادن به خواهشهای نفسانی «هیوم» نمایان ساخت.
تاکمن، خرد را «داوری بر پایۀ تجربه و عقل سلیم و اطلاعات موجود» میداند، اخلاق پژوهان از آن به «عقل عملی» یاد میکنند و پیشوایان دین آن را حجت باطنی خداوند بر انسان، روشنگر راه، مهارکنندۀ هیجانها و تکانههای تند و کور او توصیف میکنند.
نویسندۀ «سیر نابخردی»، نشان داده است که پنجههای قدرت، گلوی عقلانیت را میفشارد و آن را از نفس میاندازد و مسئول حکومت را آرام آرام دچار عارضۀ خشک مغزی میکند. خشک مغزی یعنی اینکه «اوضاع و احوال را بر مبنای تصورات ثابت و پیش ساخته ارزیابی کنیم و علائم و قرائن مخالف را نادیده بگیریم و یا مردود بشماریم و به پیروی از آرزوها عمل کنیم و به واقعیتها تسلیم نشویم!»
عصارۀ خشک مغزی را یکی از مورخان، بدین عبارت در گفتهای دربارۀ «فیلیپ نهم»، پادشاه اسپانیا و سردستۀ تاجداران یکدنده، خلاصه کرده است:
«تجربۀ هیچ شکستی ایمان او را به برتری ذاتی سیاست خویش متزلزل نمیکرد!»
پافشاری بر حفظ خطاها، رکود فکری میآورد و کشتزاری بارور میشود برای نابخردی. مشاوران حاکمها در همۀ دورانها، نتوانستهاند با دادن آگاهی به حاکمان خشک مغز آنها را به ژرف اندیشی وادارند، زیرا اینان چون میخواهند موقعیت خویش را در کانون قدرت مستحکم کنند، نظری میدهند که خوشایند حاکم است. ۸
به رغم این واقعیتهای تلخ و رنج آور، تاریخ از برخی رهبران سیاسی موفق و خوشنام یاد میکند که هرچند در زمان خود با نامهربانی و آزاررسانی عدهای از مخالفان نادان و حاسدان کینه توز روبرو بودهاند، اما با خردورزی، شکیبایی و مدارا توانستهاند کشورشان را در مسیر آرامش و رفاه قرار دهند و نام نیکی از خود به یادگار بگذارند.
آدمیت مینویسد:
«امیرکبیر عزم ثابت، اصالت رأی و استقلال فکر داشت. یکدندگی بیخردانه نمیکرد. حدشناسی از خصوصیات سیاسی او بود. چون میدید سیاستی پیشرفت ندارد، روش خود را تغییر میداد. برخلاف او، حاجی میرزا آقاسی، صدراعظم ایران در حکومت محمدشاه قاجار بود که خود را به فصاحت عرفانی دلخوش داشت، در هر نامهای شتابزدگیاش را در انعقاد عهدنامه با عثمانیان نشان میداد. هیچگاه پیش خود نیندیشید که حل این مسألۀ دشوار و پرپیچ و تاب، کار خُم رنگرزی نیست! گوئی حاجی حالیش نبود که شعر و معانی عرفانی هرچند بلند باشد، نمیتوانند معیار فن دیپلماسی - که از مظاهر فعالیت آدمی در این خاکدان است - قرار گیرد و هر دولتی که در کار سیاست از آن اندیشهها پیروی کرد روزگارش سیاه گشت! ۹»
«کریستوفر بلگ» مصدق را اینگونه میستاید:
«مصدق نخستین رهبر آزادیخواه خاورمیانه مدرن بود. او عقلگرایی، منزجر از عدم شفافیت و معتقد به تقدم قانون بر هر چیز بود.»
دولت دوازدهم و تداوم عقلانیت
دکتر روحانی - که از آغاز ورود به عرصۀ ریاست جمهوری، منادی تدبیر و امید و پیامرسان عقلانیت و اعتدال بوده است - با نوشیدن تلخابۀ صبر در ناملایمات گونه گون، شیرینی پیروزی در انتخابات را با بیش از ۲۴ میلیون رأی به کام خود و دوستدارانش ریخت.
او، به خاطر راستگویی، درستکرداری، پرهیز از عوام فریبی، پای فشردن بر اصول مردمسالاری، بدون یک دندگیهای نابخردانه، همانند پشتیبان و همراه دیرینهاش زنده یاد آیت الله هاشمی رفسنجانی - نماد عقلانیت و اعتدال - ذهنهای باز و و روانهای روشن را همدل و همراه خود ساخته است.
با چنین توانایی و مقبولیت و محبوبیت، ایرانیان نجیب و بیداردل انتظار دارند رئیس دوازدهمین دولت برآمده از انقلاب اسلامی، با ژرف نگری و دوراندیشی که معنا و گوهر عقلانیت است، گامهای خود را برای پاسداری از ارزشهای والای اسلامی و انسانی، استحکام پایههای جمهوریت، تثبیت ثبات و امنیت کشور و توسعۀ رفاه و آسودگی مردم، بلندتر و استوارتر از پیش بردارد.
تحقق این ایدههای راستین و امیدبخش در گروی عمل به برنامههای بلندمدت و کوتاه مدت و پختگی در شیوههای برخورد با مخالفان است. در این مجال، به اساسیترین این برنامهها اشاره میکنم:
برنامههای بلندمدت و کوتاه مدت:
۱. مشخص کردن دورنماهای شفاف و پایدار، فراتر از بازۀ زمانی چهارساله، برای کشور با ابتناء بر پژوهشها و بررسی علمی همه سونگر. امام علی (ع) میفرماید:
«آنکس که بدون روشن بینی به کاری دست یازد، بسان رهروی است که در بیراهه گام برمی دارد؛ هرچه تند رود، از مقصد دورتر خواهد شد.»
۲. برگزیدن کارگزاران کلیدی دولت: وزیران، معاونان، استانداران، مدیران ارشد و... که شرایط عمومی و پایهای زیر را - مطابق رهنمودهای علی (ع) در عهدنامۀ مالک اشتر - داشته باشند:
ـ خداترسی و پارسایی
ـ آزرمگینی و پاکدامنی
ـ شایستگی خانوادگی
ـ تجربه داری و کاردانی
بدیهی است که ویژگیهای تخصصی هر مدیر، با توجه به مسئولیت او باید منظور شود.
۳. در کنار و همراهِ به سامان رساندن مشکلات و دغدغههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم - که فروغ امید و خنکای آرامش را بر آنها میتاباند و جاری میسازد، دولتمردان خردمند و سختکوش باید مواظب باشند در چنبرۀ روزمرگی گرفتار نشوند و همت و تلاش خود را به سوی راه اندازی و پایان بخشی پروژههای بزرگ و زیربنایی کشور جهت دهند.
۴. باور به مشورت کردن در تصمیم گیریهای مهم و کلان کشور؛ اسوۀ بزرگ زمامداران آزاداندیش مشورت را پشتیبان خرد و پیشگیری کننده از حسرت و پشیمانی میداند و سفارش میکند که مدیر باید از برگزیدن مشاورانی ناآگاه، ترسو، آزمند و تنگ چشم که بخواهند برای نگه داشت موقعیت خود در دستگاه حکومت، رأی صواب و صریح خود را به او ندهد، خودداری کند.
۵. خود را از تودۀ مردم دور نگه ندارد و در پشت پردۀ قدرت و غفلت پنهان نشود. روشن است که پیوند صمیمانۀ با مردم و شنیدن مشکلات، شکوهها و دیدگاههای آنها و گزارش فعالیتهای خود را به آنها دادن، با نمایشهای عوامفریبانه و به کرنش واداشتن تودهها تفاوت دارد. فنآوریهای علمی و مدرن، روشهای کارآمد و پربازده ارتباط با مردم را در دسترس مدیران و مسئولان قرار داده است.
۶. مدارای با مخالفان، کمال خردمندی است. «موریس کرنستن» در مقالهای با عنوان بردباری (مدارا) مینویسد: |
«مدارا، تحمل و چشم پوشی است، وقتی چیزی وجود دارد که آن را دوست نداریم یا پسندیده نمیدانیم در بردباری، محکومکردن و بدداشتن و مردود شمردن مستتر است. پس، بردباری یعنی اول بدداشتن و محکوم کردن و سپس تحمل و مدارا. کسی که دربارۀ چیزی هیچ احساسی ندارد، نسبت به آن بیاعتنا است نه بردبار. کسی که از هیچ چیزی به هیچوجه ناراحت نیست نمیتواند مدعی شود که آن را تحمل میکند. بردباری و مدارا یکی از احکام عقل سلیم و شعور متعارف است. ۱۰»
۷. پایه گذاری یا تقویت مرکز پژوهش و آماری ویژه، برای بدست آوردن تواناییها و ظرفیتهای انسانی و طبیعی کشور و نیز رصد مشکلات، نارساییها و کمبودها. در این مرکز بدون پرداختن به آرایهها و پیرایههای دنیاطلبانه و پر زرق و برق از حضور فعالانۀ کارشناسانی نیرومند و اندک شمار بهره گرفت.
پختگی در شیوههای مقابله:
در گرماگرم فعالیتهای انتخاباتی و بدتر از آن از فردای مشخص شدن رئیس دولت دوازدهم، سناریوی تخریبها و توهینهای زنجیرهای علیه برگزیدۀ خوش سابقۀ نظام و محبوب مردم، فضای آرامش و اعتماد مردم را نشانه گرفت. ویران گران آبرو و کرامت انسانی، در پوشش و نقاب دفاع از ارزشها، به جای آنکه بپذیرند که زمان مناظره و رقابت پایان یافته و دوران رفاقت و همکاری آغاز شده است، از تریبونهای رسمی، محفلی و مجازی زبانههای کنایه و توهین و تهمت را بر سر مردی ریختند که در چهار سال گذشتۀ کشورداری، مظلومترین دولت را در گرداب هر ۴ روز یک بحران، با تدبیر و امیدآفرینی اداره میکرد.
روحانی که سرد و گرم چشیدۀ میدانهای دین، علم، سیاست و رزم است، باشناختی که از تبار تخریب کنندگان دارد باید به همراهانش یادآور شود که شکست خوردگان کینه توز از این بداخلاقیها و تندرویها دست کم سه هدف دارند:
۱. به خشم آوردن دولتمردان و برانگیختن آنها به واکنشهای هیجانی، تا به خشم آیند، گستاخی کنند و با کلام تندی که به زبان میآورند چماقی کوبنده به دست طرف مقابل دهند.
۲. سرگرم کردن آنها به پاسخگویی و در نتیجه دورکردنشان از انجام وظایف و مسئولیتهای اصلی.
۳. به نمایش گذاشتن کارهای سطحی و گذرا، برای اثبات خود به مردم و بازماندن از فعالیتهای اساسی و زیربنایی.
اینها و موارد مشابه، با عقلانیت فاصلۀ زیاد و حسرت اوری دارند.
با یادآوری «تاکمن» که میگوید:
«خردمندی در حکومت، تیری است که بشر هنوز در ترکش دارد. حیف که کم به کارش میبرد!»
و با این کلام امام علی (ع) که میفرماید:
«عقل یعنی اندوهها را جرعه جرعه بنوشی و منتظر بدست آمدن فرصت مناسبی باشی.»
سخن خود را پایان میدهیم و برای دکتر روحانی و همۀ یاران توانا، تلاشگر و صبور همراهش آرزوی موفقیت، شادکامی و سربلندی میکنیم.
پی نوشت:
۱. مهریزی، مهدی (۱۳۹۵)، شاخصهای دینداری، نشر علم، تهران
۲. نهجالبلاغه، خطبۀ ۲۲۴
۳. صفا، ذبیحالله (۱۳۷۴)، گنج سخن ج ۱، ققنوس، تهران
۴. کاتوزیان، همایون (۱۳۹۲)، ایرانیان، ترجمۀ حسین شهیدی، نشر مرکز، تهران
۵. قابوسنامه به تصحیح غلامحسین یوسفی (۱۳۸۷)، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران
۶. کاتوزیان، همایون (۱۳۹۲)، ایرانیان، ترجمۀ حسین شهیدی، نشر مرکز، تهران
۷. تاکمن، باربارا (۱۳۸۵)، سیر نابخردی، ترجمۀ حسن کامشاد، انتشارات فرزان، تهران
۸. همان
۹. آدمیت، فریدون (۱۳۸۹)، امیرکبیر و ایران، نشر خوارزمی، تهران
۱۰. کرنستین، موریس، بردباری در: خرد در سیاست، نوشته و ترجمه: عزتالله فولادوند (۱۳۷۷)، طرح نو، تهران