درخواست طلاق از شوهر در فرنگ
بهناز زمانی که دید شوهرش به جای دو هفته دو ماه در خارج از کشور ماند، راهی دادگاه خانواده شد و دادخواست طلاق خود را مطرح کرد. این زن که از بازگشت شوهرش به ایران ناامید شده بود، تصمیم گرفت به زندگی مشترک یک سالهاش برای همیشه پایان دهد.
او درباره ماجرای زندگیاش به قاضی دادگاه خانواده گفت: یک سالی میشود با سهند ازدواج کردهام. سهند پیش از ازدواجمان در کانادا اقامت داشت.
او برای مدتی به ایران آمد و در همین مدت با من آشنا شد. بعد از آشنایی سهند گفت که دیگر نمیخواهد به کانادا برود و تصمیم دارد با من ازدواج کند و همین جا با هم زندگی کنیم. در مدت آشناییمان او یک بار به کانادا رفت و بعد از انجام کارهایش خیلی زود برگشت.
ما با هم ازدواج کردیم و زندگی مشترکمان آغاز شد. اما چند ماه بعد سهند رفتارش عوض شد و مرتب به من میگفت که برای زندگی به کانادا برویم. من که دوست ندارم از خانوادهام دور شوم، با او بشدت مخالفت میکردم، اما سهند هر روز و هر شب از زندگی خوبی که در کانادا داشت صحبت میکرد و سعی داشت مرا راضی به مهاجرت کند، اما راضی نشدم.
تا اینکه چند ماه پیش سهند گفت که باید برای انجام کاری مدت دو هفته به کانادا برود و اگر نرود با مشکلات زیادی مواجه میشود.
برای همین من هم قبول کردم و او کارهایش را برای سفر انجام داد. هنگام رفتن رفتارش مشکوک بود. انگار چیزی ته دلم میگفت که سهند دیگر بر نمیگردد. خیلی دلشوره داشتم و دلم نمیخواست او به کانادا برود. همین هم شد.
سهند رفت و دیگر برنگشت. او بعد از دو هفته مرتب به بهانههای مختلف برگشتش را به تعویق میانداخت و هر بار با او صحبت میکردم، میگفت کارهایش انجام نشده و مجبور است مدت بیشتری را آنجا بماند. یک ماه و نیم صبر کردم ولی سهند برنگشت.
تا اینکه با او پشت تلفن دعوا کردم و جواب تماسهایش را ندادم. او هم پس از چند روز دیگر با من تماس نگرفت و هیچ تلاشی برای آشتی نکرد. انگار از خدایش بود از دست من خلاص شود. دو ماه منتظر ماندم و تنهایی زندگی کردم، ولی سهند برنگشت.
من از همان اول هم میدانستم که او نمیتواند در ایران زندگی کند و دوست دارد به کانادا برود. برای همین مطمئنم سهند دیگر برنمیگردد.
من هم نمیتوانم در کشور غریب زندگی کنم و از خانوادهام دور شوم. برای همین تصمیم خودم را گرفتهام و میخواهم از سهند طلاق بگیرم تا او هم بهراحتی در کانادا زندگی کند.
من میدانم که اهمیتی برای شوهرم ندارم و او تمام فکرش در کاناداست. از همان روز اول هم اشتباه کردم که حرفهایش را باور کردم و با او ازدواج کردم. کسی که چند سال خارج از کشور زندگی کرده نمیتواند اینقدر راحت زندگیاش را رها کند.
در پایان نیز قاضی از این زن خواست تا با شوهرش صحبت کند و بعد از اطمینان از این موضوع درخواست طلاق بدهد.
پیش از ازدواج، گفتوگو کنید
تاجیک اسماعیلی، روانشناس در این باره میگوید: به نظر من زن و مرد باید پیش از ازدواج درباره کوچکترین مسائل نیز با هم صحبت کنند و در واقع با هم کنار بیایند. موضوعات مختلف مهمی وجود دارد که باید قبل از ازدواج مطرح شود و مورد بحث و گفتوگو قرار گیرد.
فاکتورهای زیادی در مورد انتخاب همسر وجود دارد. در واقع باید گفت که نمیشود شریک زندگی را به راحتی و فقط با چند سوال ساده انتخاب کرد.
باید گفتوگوها را بیشتر کرد و به کوچکترین مسائل نیز اهمیت داد. اینکه زن و مرد فقط با چند جلسه آشنایی و پرسیدن سوالهای کلی همدیگر را انتخاب کنند، ممکن است آنها را به شناخت واقعی از همدیگر نرساند. چراکه جلسات اول بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و طرفین به خاطر برخوردهای اولیه ممکن است خیلی خوب نتوانند همدیگر را ارزیابی کنند.
به همین دلیل باید گفتوگوها را بیشتر کرد، تا در مجموع به یک نتیجه مطلوب رسید و آگاهانه دست به انتخاب زد. بسیاری از زندگیهای زناشویی به خاطر یک مشکل از هم میپاشد و تازه آن زمان است که زن و مرد میگویند از اول هم میدانستیم چنین میشود.
وقتی در دوره آشنایی حتی کوچکترین مساله نیز فکر طرفین را درگیر کند، باید آن مساله را جدی گرفت و دربارهاش صحبت کرد و نباید نسبت به آن بیاهمیت بود که بیتفاوتی عواقب جدی و جبرانناپذیری را ممکن است به همراه بیاورد.
سیما فراهانی؛ ضمیمه تپش جام جم