اصلاح الگوی مصرف، کلید صادرات الانجی
یکی از مشکلات صنعت گاز کشور، عدم وجود بازار بین المللی به دلیل انتقال دشوار آن است.
جهان اقتصاد نوشت: به طور کلی با فناوریهای متعارف، گاز را میتوان با دو روش انتقال داد: نخست از طریق خط لوله و دوم از طریق تبدیل آن به «گاز مایعشده» یا LNG.
در روش خط لوله، اساساً ملاحظات جغرافیایی، ژئوپلیتیکی و سیاسی مطرح است که معمولا نمیتواند در محدودهای به غیر از کشورهای همسایه فعال شود. رسیدن گاز به مناطق دورتر، مستلزم سرمایه گذاریهای سنگین و توسعهی شبکهی خط لوله است و در این میان نیاز به تاسیسات جانبی مختلفی نظیر مراکز تغییر فشار، حفظ و حراست از شبکه، بهکارگیری نیروی انسانی و آسیبهای محتمل از عوارض زمین و ناملایمات جوی نیز وجود دارد.
اما در مورد انتقال گاز به شیوهی LNG شرایط متفاوتی حاکم است. اگر کشوری بازارهای دوردست را هدف قرار داده باشد، آنگاه چارهای جز توسل به شیوههای مدرنتر و فنیتر انتقال گاز ندارد. درحالی که ایران که به روایتی بیشترین منابع گازی جهان را در اختیار دارد، سهم متناسبی در تجارت بازار گاز در اختیار ندارد؛ چرا که تاسیسات مرتبط با مایعسازی و LNG در ایران در مقایسه با سایر حوزههای صنعت نفت توسعه پیدا نکرده است.
این روزها بازار LNG در موقعیت کاهش قیمت به سر میبرد. این کاهش قیمت به دلیل ورود رقبای جدید (مانند استرالیا و آمریکا) به بازار است که به نوعی عاملی برای اشباع بازار LNG از سمت عرضه است. در واقع از یک سو، سازمانهای بزرگ مطالعه کننده بازار انرژی از افول ستاره نفت و درخشش ستاره گاز در کنار انرژیهای نو خبر میدهند.
مطالعات جدید این مؤسسات نشان میدهد که گاز در آیندهای نه چندان دور بیشترین رشد تقاضا را خواهد داشت. اما از سوی دیگر در حال حاضر بازار LNG به ورطهی اشباع افتاده است. آن هم به دلیل ورود آمریکا و مخصوصاً ترامپ که سعی میکند هرچه بیشتر بدون توجه به بازار، بر روی منابع غیرمتعارف (یعنی همان نفت شیل و گاز شیل) سرمایهگذاری کند.
در واقع یکی از دلایل اختلاف عربستان با قطر نیز به همین موضوع برمیگردد. عربستان در تمام صنایعی که وابسته به جناح انتخاباتی ترامپ بودند، سرمایهگذاری کرده و علاوه بر خرید سلاح از آنها، در توفیقات نفت شیل و همچنین افزایش سهم بازار برای LNG آمریکایی نقش پررنگی دارد.
عربستان اکنون سعی دارد قطر را در بخشهای خطوط انتقال انرژی تحتالشعاع قرار دهد تا بدین وسیله سهم قطر در بازار LNG دنیا نیز کمرنگ شود. در واقع اگر سهم قطر کاهش یابد، سهم آمریکا افزایش خواهد یافت.
در عین حال ایران با توجه به حجم منابع در اختیار، باید طی یک برنامهی مدون و دقیق به سمت صنایع وابسته به گاز خصوصاً LNG حرکت کند. گامنهادن در این مسیر فیالواقع حرکت در راستای دورنمای بازار انرژی جهان و حضور به عنوان یک وزنهی مؤثر در مناسبات نوین و آتی بازارهای انرژی است.
باید قبول کرد که تنگناها و مشکلات زیادی برای حرکت در این مسیر وجود دارد. اما بدون شک بزرگترین مانع موجود در کشور همانا «افزایش مصرف داخلی» است. شوربختانه بخش اعظمی از گاز تولید شده برای مصارف داخلی استفاده میشود که این مصارف عمدتاً فاقد ارزش افزوده هستند.
تا زمانی که وضعیت گاز ایران به گونهای است که در فصل زمستان برای تأمین مصارف داخلی چارهای جز قطع خوراک پالایشگاهها نباشد، آنگاه ورود به مباحثی مانند LNG چندان محلی از اعراب ندارد.
رامین شیخیان