هدیه هیتلر به رضاخان چه بود؟(عکس)
در قسمت پایین عکس به زبان آلمانی نوشتهاست: اعلیحضرت همایونی -رضاشاه پهلوی - شاهنشاه ایران - با بهترین آرزوها - برلین ۱۲ مارس ۱۹۳۶ - امضا: آدولف هیتلر
هیتلر در دیدار با خانواده شاه ایران در آلمان گفت: با عرض معذرت! متاسفانه من مثل شاه ایران ثروتمند نیستم و نمیتوانم هدیه گرانقیمت بدهم!
یک قطعه عکس هدیهای است که هیتلر به رضا شاه در قبال دو هدیه گرانقیمت که رضا شاه به وی داده بود داد.
در خاطرات تاج الملوک آمده است که: موقعی که ما به ملاقات هیتلر رفتیم آقای محتشمالسلطنه اسفندیاری هم حضور داشت. هیتلر با من و اشرف و شمس دست داد و از من حال و احوال رضا را پرسید. از طرف سفارت ایران یک مرد جوان به عنوان دیلماج حضور داشت که مطالب هیتلر را برای ما و حرفهای ما را برای هیتلر ترجمه میکرد.
ما برای هیتلر چند هدیه برده بودیم که عبارت بود از دو قطعه قالی نفیس ایرانی و مقداری پسته رفسنجان.
حاج محتشم السطنه اسفندیاری قالیها را در جلوی پای هیتلر بازکرد و شروع به توضیح کرد.
هیتلر خیلی از نقش قالیها و بافت و رنگ آنها خوشش آمد. روی یک قالی که درتبریز بافته شده بود عکس خود هیتلر بود. روی قالی دیگر هم علامت آلمان را که عبارت از صلیب شکسته بود نقش کرده بودند.
از مطالب هیتلر دستگیرمان شد که باورش نمیشود این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند.
هیتلر هم متقابلا سه قطعه عکس خود را امضاء کرد و به من و دخترانم داد.
دیلماج سفارت گفت: آقای هیتلر میگویند متاسفانه پیشوای آلمان مثل شاه ایران ثروتمند نیست و نمیتواند متقابلا هدیه گرانقیمت به ما بدهد و از این بابت معذرت میخواهند!
این عکس در کاخ صاحبقرانیه در مجموعه کاخ موزه نیاوران نگهداری میشود.
هیتلر موقع حرف زدن آرام نمیگرفت، یا دورخودش میپیچید و یا به این طرف وآن طرف اطاق میرفت و حرف میزد. درموقع حرف زدن هم مرتبا پلک چشمانش را بهم میزد ودندانهایش را روی هم فشارمیداد. دستهایش را پشت کمرمیبرد وناگهان جلومیآورد وناگهان بالا میبرد و در هوا تکان میداد.
درعین حال روی پنجههای پا هم بلند میشد. درست مثل این بود که زیرپایش آتش روشن است و نمیتواند آرام بگیرد. موقع حرف زدن هم با آنکه ما درنزدیکش بودیم با صدای بلند صحبت میکرد. از رضا خیلی تعریف کرد وگفت زندگی او را میداند و از اینکه یک نظامی قدرت را درایران به دست دارد خوشحال است.
رضا ازاین قسمت خیلی خوشش میآمد و من هر وقت به این قسمت از ملاقات خودم با هیتلر میرسیدم باید آنرا چند بارتکرار می کردم.
کتاب خاطرات ملکه پهلوی، موسسه انتشارات به آفرین، 1380.