دلایل جامعه شناسی پیروزی روحانی
وقتی به جای آرمانگرایی دوره واقعگرایی جایگزین شد در پاسخ به این واقعگرایی دو جریان به وجود آمد. یکی همان جریانی که خود احمدینژاد به راه انداخته بود. یعنی دادن وعدههای کوتاه مدت و جذاب و پاسخهای ساده به مسائل پیچیده جامعه که رای مردم را جذب میکرد. اما در مقابل جریان دیگری وجود دارد که معتقد است باید با برنامههای بنیادین و سیاستهای مدون و عمیق به این خواستههای معیشتی پاسخ داد. در انتخابات ریاست جمهوری امسال نیز شاهد این آرایش نیروها بودیم. یعنی همه جریانها پذیرفتهاند که دیگر میدان بازی، میدان رقابت آرمانهای سیاسی انتزاعی نیست بلکه عرصه رقابت، میدان پاسخگویی به مطالبات عینی نیروهای مختلف اجتماعی است.
انتخابات ریاست جمهوری هر ۴ سال یک بار فرصتی مناسبی را در اختیار تحلیلگران علوم اجتماعی قرار میدهد که با ذائقه و اولویتهای مردم و بالاخص رای دهندگان کشور بیشتر آشنا شوند. نظرسنجیهایی که از ماهها قبل از انتخابات شروع میشود و تا مدتها پس از انتخابات مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد تعیین کننده بسیاری از برنامههای نامزدها و منتخبان است. انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ نیز با همه فراز و نشیبهایی که پیش از انتخابات داشت این امکان را فراهم آورد که رفتار انتخاباتی و اولویتهای اقشار مختلف مردم که در حرکتی هماهنگ برای تعیین سرنوشت چهار ساله خود به پای صندوقهای رای آمدند بهتر شناخته شود. تلاش هر یک از نامزدها برای جذب حداکثری مردم و کشاندن آنها به پای صندوقها سرانجام با پیروزی رییس جمهور روحانی به پایان رسید. اما فضای سیاسی و اجتماعی کشور همچنان درگیر تحلیلهای پس از انتخابات و مهمتر از همه این سوال است که چه کسانی بار دیگر دکتر حسن روحانی را به پاستور فرستادند.
خبرنگار شفقنا زندگی، برای بررسی بهتر این سوال و موضوعاتی از این دست با دکتر علی جنادله جامعه شناس، کارشناس حوزه افکارسنجی و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفتگو کرده که در پی میآید:
*انتخابات سال ۹۶ هم به پایان رسید و ایران برای چهار سال دیگر رییس جمهور خود را شناخت. به باور بسیاری از تحلیلگران مهمترین رقیب روحانی در این انتخابات عدم مشارکت مردم بود. آیا حال که رییس جمهور روحانی پیروز این انتخابات شده میتوان مشخص کرد که آرای چه کسانی او را به این مسند نشاند؟
بهتر است برای بررسی عمیقتر این موضوع ابتدا نگاهی تاریخی به موضوع انتخابات و وعدههای انتخاباتی در کشور بیندازیم. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۸۴ که اقای احمدی نژاد وارد رقابتهای ریاست جمهوری شد، رقابتهای بین احزاب و جریانها و گروههای سیاسی مختلف در انتخابات مبتنی بر گرایشها و اهداف آرمانگرایانه و ایدئولوژیک بود. در واقع انقلاب اسلامی در کشور ما با شعار محوری استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به پیروزی رسید و همین شعار محوری بود که تا سالها بعد آرایش نیروهای مختلف را تعیین میکرد. در این سالها هر گروه و جریان بسته به اینکه بر کدام یک از این سه کلمه تاکید بیشتری داشتند، رقابتهای سیاسی را شکل میدادند. در واقع یک گروه که امروز به نام اصلاح طلب شناخته می شوند بر آزادی و جمهوریت تاکید داشتند و گروه دیگر یعنی اصولگرایان کنونی بر استقلال با تعبیری که مدنظر خودشان بود و جمهوریت تاکید می کردند. این دوران را می توان به عنوان دوران آرمانگرایی نام نهاد. زیرا رقابت های سیاسی بیشتر مبتنی بر اهداف آرمانگرایانه بود. این وضعیت تا سال ۸۴ ادامه داشت. اما در سال ۸۴، محمود احمدی نژاد به طور کلی قاعدعه بازی را به هم زد. به این معنا که با مطرح کردن مبحث جدید در انتخابات که مبتنی بر مسائل معیشتی بود دعواها و رقابت های آرمانگرایانه را از میدان به در کرد. در واقع مسائل معیشتی محور تبلیغاتی احمدی نژاد شد و با همین حربه هم توانست اصلاح طلبان را به حاشیه براند زیرا در آن مقطع تاکید اصلاح طلبان بر مباحث و اهداف انتزاعی و آرمانگرایانه همچون توسعه سیاسی، آزادی بیان و سایر اهداف ارمانی بود. اما احمدی نژاد با پرداختن به مسائل و واقعیات زندگی مردم، توانست زمین بازی رقابت های سیاسی را از اهداف آرمانگرایانه به مسائل معیشتی تغییر دهد. در این مقطع تاریخی جناح راست نیز از این بازی احمدی نژاد استقبال کردند زیرا فکر می کردند با این حربه می توانند اصلاح طلبان را از میدان به در کنند. اما غافل بودند که احمدی نژاد در ادامه فعالیت های خود آرمان های جناح راست را هم هدف می گیرد و با متهم کردن این جناح به نادیده گرفتن نیازهای مردم سعی می کند بین خود و این جناح هم فاصله بیندازد. به این ترتیب احمدی نژاد اهداف رقابت ها را از اهداف آرمانگرایانه به رقابت بر سر امور واقعی سوق داد. بعد از این تغییرات شاهد تغییر مواضع و اظهارات همه جناح های سیاسی درون حاکمیت هستیم. از این به بعد هواداری نیروهای مختلف اجتماعی از جریان های مختلف سیاسی مبتنی بر آرمان ها نیست بلکه بر امور و مسائلی مبتنی است که کاملا با معیشت و زندگی روزمره آنها ارتباط پیدا می کند. بنابراین برخی مطالبات جریان هایی که تا پیش از این به حاشیه رانده شده بودند اینک اهمیت یافته اند. گروه هایی مانند زنان، کارگران و قومیت ها و گروه هایی که به دنبال اهداف و شعارهایی بودند که با زندگی آنها ارتباط برقرار کند هم اکنون در تعیین سرنوشت رقابت های انتخاباتی بسیاری تاثیرگذار شدند. در واقع با تغییر این زمین بازی نیروهای جدیدی بر سرنوشت انتخابات تاثیرگذار شدند؛ به گونه ای که حتی طبقه متوسط هم که در گذشته فقط آرمان های ارزشی مانند آرمان های توسعه سیاسی و آزادی بیان را مورد توجه قرار می داد، هم اکنون طالب دولتی است که به مسائل معیشتی این طبقه بیشتر توجه کند زیرا زندگی روزمره خود را در پیوند مستقیم با هر دولتی می بیند که در راس کار بیاید.
*این تغییرات چه تاثیری بر آرایش نیروها و جریان های سیاسی بر جای گذاشته است؟
وقتی به جای آرمانگرایی دوره واقعگرایی جایگزین شد در پاسخ به این واقعگرایی دو جریان به وجود آمد. یکی همان جریانی که خود احمدینژاد به راه انداخته بود. یعنی دادن وعدههای کوتاه مدت و جذاب و پاسخهای ساده به مسائل پیچیده جامعه که رای مردم را جذب میکرد. اما در مقابل جریان دیگری وجود دارد که معتقد است باید با برنامههای بنیادین و سیاستهای مدون و عمیق به این خواستههای معیشتی پاسخ داد. در انتخابات ریاست جمهوری امسال نیز شاهد این آرایش نیروها بودیم. یعنی همه جریانها پذیرفتهاند که دیگر میدان بازی، میدان رقابت آرمانهای سیاسی انتزاعی نیست بلکه عرصه رقابت، میدان پاسخگویی به مطالبات عینی نیروهای مختلف اجتماعی است. به همین دلیل هم اکنون نیروهای اجتماعی متنوعی وارد عرصه شدند. نیروهایی مانند زنان، کارگران و قومیت ها که با مطالبات خود ر انتخابات تاثیرگذار شدند. به طور مثال نگاهی به آرای قومیت ها نشان می دهد که تنوع قومی و مطالبات قومیتی یک پای جدی رقابت هاست که دولت ها باید به آن توجه کنند. ضمن اینکه طبقه متوسط هم در دل این گروه های تاثیرگذار توزیع شده است. یعنی بخشی از طبقه متوسط در دل قومیت هاست. بخشی دیگر از میان زنان و بخشی که از گروه های کارگری نشات گرفتند. به این ترتیب می توان گفت که در این انتخابات طبقه متوسط توانست پیوند خود را با گروه های مختلف تاثیرگذار بر رقابت ها برقرار کند و این چیزی است که تاکنون طبقه متوسط کمتر توانسته بود انجام دهد. اما در این دوره طبقه متوسط بسیار خوب توانست نیروهای اجتماعی دیگر را ببیند مطالبات آنها را به رسمیت بشناسد و پاسخ دهد.
*شما فضای انتخابات را با اهداف واقع گرایانه و مرتبط با زندگی روزمره مردم ترسیم کردید اما نگاه دیگری هم وجود دارد که معتقد است مردم به مطالبات اقتصادی و یا یارانه سه برابری نه گفتند و به آرمان های توسعه گرایانه ای که آقای روحانی منادی آن بود، رای دادند. این موضوع را چگونه می توان تبیین کرد؟
خیر؛ آقای روحانی منادی آرمانگرایی نبود. بلکه تمام بحث هایی که مطرح کرد کاملا بحث های عینی و مربوط با معیشت مردم بود. قبل از سال ۸۴ در مناظره ها و تبلیغات انتخابی یک گروه از ارزش های دینی و اسلامی صحبت می کرد و یک گروه بر آزادی بیان و توسعه سیاسی تاکید داشت. اما هم اکنون تمام مناظره ها و میتینگ های سیاسی بر این مبناست که کدام نامزد می تواند پاسخ مطالبات عینی و واقعی مردم را بدهد. این مطالبات عینی و واقعی مردم، لزوما فقط یارانه نیستند. منظور این است روحانی هم هیچ گاه در تبلیغات خود آرمانگرایانه بحث نکرد. مثلا یکی از تاکیدات وی این بود که با برجام وضعیت معیشتی قابل تغییر است. در واقع تمام کاندیداها دید واقعگرایانه ای داشتند و در جهت پاسخ به مطالبات مردم فعالیت می کردند اما یک سری از کاندیداها می خواستند با عوامگرایی، پاسخ های ساده به مسائل پیچیده و بدخیم و راه حل های کوتاه مدت و جذاب رای جمع کنند در حالی که سایر کاندیداها تلاش می کردند توضیح دهند که بسیاری از این مطالبات نیازمند سیاست های بنیادی و اقدامات زیربنایی است. در این میان هم این مردم بودند که قضاوت کردند و متوجه شدند که مطالبات عینی، واقعی و معیشتی مطالباتی نیستند که با یارانه بتوان به آن پاسخ داد بلکه نیازمند عقلانیت، مدیریت و سیاست های بنیادی هستند. بنابراین نباید تردید کرد که این رای، یک آری و موافقت با آقای روحانی در جهت تحقق مطالبات واقعی مردم با سیاست های بنیادی است.
*پیش از برگزاری انتخابات بسیاری از تحلیلگران حضور ارای خاکستری پای صندوق های رای را ضامن موفقیت آقای روحانی در انتخابت می دانستند. به نظر شما آقای روحانی موفق شد رای های خاکستری را در این رقابت ها به میدان بکشاند؟
ابتدا باید تعریف درستی از آرای خاکستری داشته باشیم. آرای خاکستری متعلق به کسانی است که تا پیش از این پیوندی بین وضعیت عینی زندگی خود با شعارها و برنامه هایی که کاندیداها ارائه می کردند، نمی دیدند. بنابراین قضاوت برای آنها سخت بود که به چه کسی باید رای بدهند. در شرایطی که عده ای شعار توسعه و آزادی سیاسی می دادند و عده ای دیگر ارزش های دینی و اسلامی را مطرح می کردند، این شعارها هیچ گاه پیوند مستقیمی با زندگی عینی اقشار خاکستری جامعه برقرار نمی کرد. اما بحث هایی که هم اکنون در شعارهای انتخاباتی مطرح می شود کاملا با زندگی این افراد پیوند برقرار می کند. بنابراین اقشار خاکستری از این جا به بعد خیلی راحتتر می توانند تصمیم بگیرند. تا پیش از سال ۸۴ اقشاری مانند قومیت ها یا کارگران در رقابت های انتخاباتی به بازی گرفته نمی شدند و مورد توجه قرار نمی گرفتند اما هم اکنون مطالبات این اقشار بسیارجدی گرفته شدند و اتفاقا دولت ها هم برای موفقیت باید به این مطالبات پاسخ دهند.
*حال با چنین تغییر رویکردی در رقابت های انتخاباتی این نگرانی وجود ندارد که واقع گرایی و تغییر مطالبات، سطح مطالبات جامعه را از نهادینه شدن ارزش های آرمانگرایانه به امور سطحی و معیشتی تنزل دهد؟
خیر؛ اتفاقا این موضوع تاثیر مثبتی در جامعه دارد. زیرا نیروهای مختلف اجتماعی به منافع نهادین خود آگاهی می یابند و به این عقلانیت می رسند که کدام یک از نیروها و جریان های سیاسی می توانند پاسخ مثبتی به این منافع بدهند. در این حالت دیگر از افرادی که می خواهند از این مطالبات معوق و به جا مانده بتوانند سوء استفاده کنند و بر موج عوام گرایی سوار شوند مجال گرفته می شود و گروه های مختلف می فهمند که این مطالبات مغفول مانده هم اکنون مورد توجه دولت هاست. ر این شرایط است که صرف بیان این مطالبات از زبان نامزدها دیگر کفایت نمی کند بلکه هر کسی که بگوید به دنبالی پاسخگویی به این مطالبات است باید نحوه پاسخگویی را هم مشخص کند به این ترتیب عقلانیت در جامعه بالا می رود نه اینکه تاثیر منفی بر این موضوع داشته باشد.