نقش توسعه اقتصاد بدون نفت در دولت روحانی
ایران کشوری حاصلخیز جلگهای و زندگی مردم آن از راه زراعت، دامپروری و صنایع دستی مانند فرش و گلیم پارچه بافی میگذشت.
جهان اقتصاد نوشت: تا سال ۱۲۸۵ هجری شمسی که نفت در ایران اکتشاف شد، زندگی مردم روال سستی داشت. روابط خارجی بسیار کم و از چند کشور سنتی مانند روس، انگلیس، عراق، افغانستان، ترکیه تجاوز نمیکرد.
با کشف نفت انگلیسیها حضورشان در ایران پر رنگ شد و با روسیه که قبلاً به ایران نفت صادر میکرد همکاری استراتژیک پیدا کردند. غارت نفت توسط این استعمارگر پیرو با توافق یار دیرینهاش روس نفت را چپاول کردند. تا زمان محمدرضا شاه و نخست وزیری دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ نفت ملی شد و دست انگلیسیها از چپاول نفت ایران کوتاه شد. از آن پس استخراج و فروش نفت در اقتصاد ایران خودنمایی کرد و به تدریج کشور به سوی صنعتی شدن پیش رفت. احداث پالایشگاه نفت آبادان بزرگترین پالایشگاه نفت خاورمیانه ایران را وارد میدان جدید اقتصاد نفتی کرد و از آن پس با پول نفت کشور به سوی پیشرفت گام بر میداشت.
پول نفت در زندگی مردم تأثیر گذاشت و پس از کشاورزی کارگری کارخانجات جدید هم زمینه درآمدی جدید برای جمعیت بیست میلیونی آن زمان شد. هتل، بیمارستان، هواپیما، به تدریج مردم را با دنیای مدرن آشنا کرد و همزمان تجارت خارجی رونق گرفت به طوریکه پای اتومبیلهای اروپایی و آمریکایی در خیابانها و جادههای ایران باز شد.
در دهه پنجاه شاه شروع به تزریق پول در میان مردم کرد و به دانشجویان کمک هزینه تحصیل داد. قصد شاه از این رفاه ظاهری این بود که با توجه به رشد فکری مردم و توسعه دانشگاهها مردم نسبت به پول صادرات نفت آگاهی پیدا میکردند و بیم آنکه از نفت حق خواهی کنند میرفت. لذا با این کار اندکی از فروش این ثروت ملی را به جیب مردم سرازیر کرد.
آمریکاییها خطر بیداری ملت ایران را احساس کرده بودند و نمیخواستند چنین پایگاه اقتصادی که همراه چپاول نفت منطقهای سوق الجیشی در برابر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هم محسوب میشد، از دست بدهند.
لذا از شاه دیکتاتوری ساختند که هر صدای آزادیخواهی را در منطقه خفه میکرد و با توسعه ساواک خفقان در کشور حاکم شد.
اما به لطف انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی همه ساز و کارهای ایجاد شده توسط شاه، آمریکا، ساواک و اسراییل برهم ریخت و مدیریت کل کشور به دست مردم افتاد.
آمریکاییها که میدانستند اگر نفت در اختیار ملت ایران قرار بگیرد از این ملت با استعداد، کشوری پیشرفته و مدرن و صنعتی خواهد ساخت، لذا در همان آغاز انقلاب جنگ را توسط صدام حسین بر ایران تحمیل کردند و صنایع ارزشمند نفتی و کارخانجات کشور را نابود کردند بنادر و چاهها را.
سرعت استخراج و صدور نفت پایین آمد و جنگ مملکت را به تنگنای اقتصادی انداخت. هزینههای جنگ سرسام آور بود و درآمدهای دیگر بسیار ناچیز.
لذا پس از پایان هشت سال جنگ، کشور ویران، صنایع و زیربناها مانند جادهها و بنادر تخریب شده بود و ما باید همه چیز را از اول شروع کنیم.
در خلال جنگ مجبور به سهمیه بندی کالا شدیم که کوپنی کردن کالا مردم را مجبور به استفاده از کالاهایی کرد که قبلاً آنچنان مصرفش در دستور کار زندگیشان نبود. مثلاً گرفتن یک شانه سی عدد تخم مرغ، یا ۷۵۰ گرم به نسبت هر نفر مرغ و گوشت و برنج و قند و شکر و چای. چون قیمتها دولتی بودند مردم یا زیادتر مصرف میکردند و یا کوپنها را در بازار میفروختند. عادت به صدور نفت و واردات چون یک بیماری مسری دامنگیر کشور و ملت شد.
متأسفانه در هشت سال جنگ با توجه که کمتر شدن منابع تولید، جمعیت به سرعت افزایش پیدا کرد و تا سال ۱۳۷۰ به دو برابر یعنی شصت میلیون نفر رسید. درحالیکه تولیدات داخلی که رو به کاهش نهاده بود کفاف جمعیت دو برابر شده را نمیداد.
واردات به هر شکلی، قانونی و قاچاق سرتاسر بازار کشور فرا گرفت. آشنایی چشمهای مردم با کالاهای جدید خصوصاً چینی و ارزان باعث شد که کسی به تولید نیندیشد و صغیر و کبیر به سوی منفعتی گسیل شوند که هم فال است و هم تماشا.
کارخانجات تضعیف و تعطیل شدند و قاچاق کل کشور را فرا گرفت. قیمت نفت از ۳۰ سنت و ۶۰ سنت زمان شاه تا ۱۵۰ دلار افزایش پیدا کرد، اما صنعتی پا نگرفت.
جمعیت هشتاد میلیونی کشور که پنجاه میلیون نفر آن حاصل ۳۸ سال انقلاب هستند و سی میلیون جوان ۲۰ تا ۳۸ سال دارد، بیکار و بدون امکانات رفاهی ماندند.
آموزش و پرورش، بهداشت، مسکن، پوشاک، جاده، کشاورزی مطمئن برنج و حبوبات و بعضاً گندم. علت این بیماری از کجا شروع شد از آنجایی که جوانان به جای تولید با کمک خانواده و دوستان جذب واردات از چین شدند گرچه ترکیه، امارات، هند، تایلند هم از این خان نعمت بهرهمند شدند. اما هشتاد درصد واردات به کالاهای نامرغوب و بیدوام و ارزان چینی اختصاص پیدا کرد.
روستاها تخلیه شدند و بر جمعیت پایتخت خصوصاً و شهرهای بزرگ مراکز استانها افزوده شد.
همه مشغول کارهای واسطهگری و قاچاق هستند که حاصل همین روابط ناسالم اقتصادی ناامنی را هم با خود وارد جامعه کرد. بیکاری معضلات زیادی را به ملت از جمله اعتیاد و فحشاء تحمیل کرد.
حالا دیگر کسی حاضر نیست کشاورزی و تولید کند. تنگناهای موجود میطلبد که با جلوگیری از واردات بیرویه و قاچاق دولت به تولید کالا در کشور اهتمام ورزد. سی میلیون جوان آماده به کار نیروی بسیار ارزشمندی است.
به سرعت باید کارگاههای کوچک تأسیس شده و امکانات به مناطق محروم تعلق گیرد. ساخت مسکن با اختصاص زمین رایگان به جوانان انگیزه خوبی است که آنها را صاحب کار و خانه کند و به ازدواج تن در دهند.
ماهیانه یک میلیارد دلار یارانه میدهند که به هیچ کار مردم نمیآید و فقط آنها را معتاد به هیچ کرده. درصورتیکه با این پول عظیم هر ماه میتوان یک استان را به آبادانی رهنمون کرد که با وجود پانزده سال که اینجانب توصیه احداث کارخانجات در مناطق محروم را نمودهام اما همچنان سیل بیکاران از همه کشور به سوی کعبه آمال تهران و مراکز استانها روان است.
با وجود داشتن سرزمینی حاصلخیز و گسترده نباید جمعیت تهران به سوی بیست میلیون شدنی میل نماید.
انشاءالله دولت جناب آقای دکتر روحانی در دور بعد به این مهم اهتمام ورزد و کشور را از این بحران عصیانگر و خانمان سوز نجات دهد.
با وجود دانشگاههای مقتدر و فارغالتحصیلان ارزشمند کشور هیچ نیازی به کمک از کشورهای خارجی نیست. گچ، سیمان و آهن به وفور در کشور تولید میشود.
محمدصادق مشایخ، تحلیلگر اقتصادی