اتفاق عجیب برای گلاب آدینه در جشنواره پکن
آدینه احساس خود را موقع دریافت جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم پکن اینطور توصیف میکند: «مثل شاگرد دبستانی که هدیه دریافت میکند یا دختربچهای که به او کارت صدآفرین میدهند؛ همانقدر برایم خوشحالکننده و به همان اندازه گذراست». گفتوگویمان را با او میخوانید.
هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم پکن، جایزه بهترین بازیگر زن را به گلاب آدینه اهدا کرد. گلاب آدینه برای بازی در فیلم «آبجی» به کارگردانی مرجان اشرفیزاده موفق به کسب این جایزه شد.
آدینه احساس خود را موقع دریافت جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم پکن اینطور توصیف میکند: «مثل شاگرد دبستانی که هدیه دریافت میکند یا دختربچهای که به او کارت صدآفرین میدهند؛ همانقدر برایم خوشحالکننده و به همان اندازه گذراست». گفتوگویمان را با او میخوانید.
چرا نسل بازیگرانی همچون شما به جایزه و اصولا هر تشویقی نگاهی گذرا دارند؟ مگر تشویق، انگیزه ایجاد نمیکند. اگر تشویق برایتان گذراست، پس اصولا انگیزه ادامه کارتان چیست؟!
من فکر میکنم این مسئله به نسل ما یا نسل جوان ربطی ندارد. بیشتر دوستان و همکارانم چنین حسوحالی دارند. وقتی کسی جایزهای دریافت میکند، خوشحال میشود و مدتی بعد آن حس فروکش میکند و تمام. چون آدم به ادامه زندگیاش مشغول میشود. اگر اینگونه نباشد، ادامه زندگی برای آدم متوقف و باعث میشود که درجا بزند. چون معتقدم فردا روز دیگری است. بنابراین باید امیدوار بود و به کارهای بعدی فکر و برای بهترشدن آن تلاش کرد. بههمیندلیل متمرکزشدن به ادامه کار جذابتر است و انسان را پاگیرتر میکند.
اما نکتهای وجود دارد؛ اینکه اصولا برای هنرمندان و بازیگران خوب، فرصت بازیکردن نقشهای خوب و کارکردن با فیلمسازان بزرگ همیشه پیش نمیآید. بهعبارتدقیقتر نقشهای خوب کمتر نوشته میشوند و بازیگران هم در هر کاری کار نمیکنند. در این صورت آیا همین امیدواری به انجام کارهای خوب، به مرور کمرنگتر نمیشود؟
اول اینکه ناامیدی معنی ندارد. هرروز خوشیها و مشکلات خاص خودش را دارد. پس ناامیدشدن و پاپسکشیدن راه چاره نیست. همانطور که زندگی راهورسم خودش را دارد، کارکردن هم از اصولی تبعیت میکند. هر کسی باید ابعاد و ظرفیتهای شغلی خود را بشناسد و از همه مهمتر میزان توقعات خود از شغلش را در نظر بگیرد. اصلا در ذات هر شغلی چنین نکاتی نهفته است. بههمیندلیل من آمادگی کامل روانی برای پذیرش تمام پستیوبلندیهای بازیگری را دارم. اصلا معتقدم در کلاسهای آموزش بازیگری و حتی در دانشکدههای هنری در کنار دروس تخصصی باید چنین نکاتی را به هنرجویان و دانشجویان یاد بدهند. نکاتی مثل توضیح و تبیین مختصات شغلی و نحوه پذیرش آن، پرورش روحی و آمادگیهای روانی برای مواجهه با مشکلات و... .
به نظرم کسانی که ناامید و عصبی میشوند، شغل خود را اصلا نمیشناسند. مثل بالرینهای حرفهای که از روز اول به آنها آگاهی میدهند که عمر مفید شغلتان محدود است و اگر سنتان به ٣٠، ٤٠سالگی رسید دیگر نمیتوانید همچون گذشته روی صحنه بروید، اما در تاریخ هنر شاهد بودیم که برخی از بالرینها تابوتحمل پذیرش این واقعیت را نداشتند و متأسفانه به انواع و اقسام مخدرها و آشامیدنیهای ویرانکننده پناه بردند! در مورد شغل بازیگری هم این واقعیت وجود دارد که هرچه سنمان بالاتر برود، تعداد نقشهای مطلوب و خوب هم کمتر و از طرفی هم بازیگر سختگیرتر میشود. به نظرم بهجای اینکه غصه بخوریم، بهتر است آغوشمان را برای پذیرش این واقعیت گشوده کنیم. فقط میماند مسائل مالی که بالاخره هر کسی در هر جایگاهی باید برای خودش فکری کند.
خانم آدینه! با وجود تواناییهای منحصربهفرد شما در بازیگری که در اغلب بازیهایتان شاهد آن بودیم، معتقدم که هنوز سینمای ایران آنگونه که باید قدر شما را ندانسته است... .
بههرحال این نظر شماست و خیلی هم خوشحال شدم! چون این امیدواری را به من میدهد که همچنان نقشهای خوب، فیلمنامههای دقیق و فیلمسازان بزرگ در انتظار من هستند و انشاءالله چنین موقعیتهایی از راه برسند. بااینحال من در همه جهات زندگیام شعاری دارم و اینکه «اگر شد چه عالی، نشد چه بهتر!».
این جمله از نظر من شگفتانگیز است. این جمله تأثیر روانی بسیار عجیبی روی ذهن دارد، پیشنهاد میکنم آزمایش کنید.
اصولا فیلم «آبجی»، انتظارات شما را برآورده کرد؟ کارکردن با کارگردانی که نخستین فیلم بلند سینمایی خود را میساخت، چگونه بود؟
البته خانم مرجان اشرفیزاده، پیش از ساخت «آبجی»، فیلمهای کوتاه و بلند ویدئویی ساختهاند که برخی از آنها جوایز جشنوارههای داخلی و بینالمللی را دریافت کردهاند. از نظر خودم فیلم «آبجی» راضیکننده بود؛ فیلمی سرحال، سالم و سلامت که دوستش داشتم و توقعات من را هم برآورده کرد. چون این فیلم از جنگ، جدال و پرخاشگری دوری میکند و میگوید که برای حل مشکلات راههای بهتری هم هست.
جشنواره فیلم پکن، چگونه جشنوارهای بود؟
در جشنواره فیلم پکن خیلی به ما خوش گذشت. نه کسی به ما گفت سلامعلیکم و نه کسی گفت خداحافظ! ما را در هتلی خوب اقامت دادند و پذیرایی خوبی از ما شد، اما حتی یک فیلم هم ندیدیم!
چرا؟
چون کیفی که مربوط به برنامه جشنواره و بلیتها و... بود، دیر به دستمان رسید و جدا از آن اصلا بلیتی در آن نبود! وقتی هم به راهنمایمان گفتیم، گفتند شما نمیتوانید فیلم خودتان را ببینید! دستآخر هم نفهمیدیم چه شد! حالا آنها سؤال ما را چگونه فهمیدند و ما هم پاسخ آنها را چگونه درک کردیم را بالاخره متوجه نشدم! خلاصه فقط فهمیدیم نمیتوانیم فیلم ببینیم!
با مردم هم برخوردی نداشتید؟
طبعا چون در سالن نمیتوانستیم فیلم خودمان را ببینیم، درنتیجه مردم را هم ندیدیم! فقط یک روز جلسه مطبوعاتی برگزار کردند که در آن تعدادی خبرنگار حضور داشتند و ما هم شرکت کردیم. از نوع سؤالات مشخص بود که فیلم را پسندیدهاند. بعد از آن هم در مراسم اختتامیه شرکت کردیم و جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کردم.
اما هیئت داوران جشنواره از افراد شناختهشده سینما بودند. با آنها ملاقاتی نداشتید؟
انتخاب از سوی این هیئت داوران برایم خوشحالکننده بود. منتها در مراسم تا فارغ شدم، داوران جشنواره را ترک کرده بودند. فقط ملاقاتی کوتاه با آقای ژان رنو داشتم که ایشان اظهار خوشحالی کردند!
جشنواره، جایزه نقدی هم داشت؟
خیر. آنها اصلا جایزه نقدی ندارند؛ اما جایزه جشنواره یک مجسمه بسیار زیبا بود به نام «Tiantan Award» و در کنارش هم گواهینامه جشنواره را با امضای بیل آگوست به من دادند.
منبع: شرق