کرباسچی: قالیباف و رئیسی به نفع هم کنار نمیروند
با توجه به شرایط و مقدماتی که تا الان فراهم کردهاند بعید میدانم که قصد کنارهگیری از انتخابات را داشته باشند. منظور از مقدمات و شرایط ستادها، حرفهایشان و نیروهایی است که جذب کردهاند. من فکر میکنم کنارهگیری کردن برای هر دو کاندیدا مشکل باشد.
روزنامه اعتماد در باره انتخابات ریاست جمهوری با غلامحسین کرباسچی مصاحبه کرد.
بخشی از این مصاحبه را میخوانید:
از بین ابراهیم رییسی و قالیباف هیچ یک به نفع دیگری انصراف نمیدهند؟
ممکن است بر اساس نظرسنجیها چنین اتفاقی بیفتد، با این حال بعید است که به نفع یکدیگر انصراف دهند. ولو اینکه در نظرسنجیها اعداد و ارقام به نفع یکی از این کاندیداها باشد.
ممکن است به دلیل اینکه شانس چندانی در انتخابات برای خود قایل نیستند، کنارهگیری کنند؟
با توجه به شرایط و مقدماتی که تا الان فراهم کردهاند بعید میدانم که قصد کنارهگیری از انتخابات را داشته باشند. منظور از مقدمات و شرایط ستادها، حرفهایشان و نیروهایی است که جذب کردهاند. من فکر میکنم کنارهگیری کردن برای هر دو کاندیدا مشکل باشد.
از بین آقایان رییسی و قالیباف کدامیک شانس بیشتری از نظر رایآوری دارند؟
براساس آمارهایی که از نظرسنجیها مطرح میشود، شناخت و گرایش جامعه به کسی که دو بار دیگر کاندیدای ریاستجمهوری بوده هرچند رأی نیاورده ولی بالاخره نیروها و ستادهایی را در مناطق مختلف سازماندهی کرده، بیشتر است. آمارها تا الان این را نشان میدهد. به هر حال تا زمان انتخابات ممکن است تحولاتی رخ دهد. با شروع تبلیغات انتخابات و پشتیبانیهایی که از ناحیه گروههای مختلف سیاسی میشود، احتمال تغییرات وجود دارد.
آقای رییسی این توانایی را دارد که آرای خاکستری را به سمت خود جلب کند؟
آرای خاکستری یا به طور کلی منتقد حکومت و نظام هستند و در انتخابات شرکت نمیکنند یا کسانی هستند که به هر دلیلی هیچیک از کاندیداها خواستههای آنها را تامین نمیکنند. من بعید میدانم آقای رییسی بتواند رای کسانی که به کل منتقد به انتخابات و نظام هستند را جلب کند یا حتی آن بخش دیگر آرای خاکستری را به خود جلب کند. البته ممکن است درصد کمی از کسانی که از باب تصمیم نگرفتن به نتیجه نرسیدهاند جذب اصولگرایان شوند.
نظر نهایی شورای نگهبان مبنی بر ردصلاحیت احمدینژاد بود. شما پیام سیاسی این ردصلاحیت را چه میدانید؟
این ردصلاحیت از مدتها قبل حتی در زمانی که او بر سر کار بود صورت گرفته بود. یک جناح همراه آقای احمدینژاد بود و او با نوع بیان و رفتارهایش در ٨ سال ریاستجمهوریاش توانسته بود عدهای از نیروهای اصولگرا را با خود همراه کند. در مقطعی همان جناح به این نتیجه رسید نهتنها احمدینژاد صلاحیت ندارد، بلکه شایسته لقب انحرافی است. از همان زمان معلوم بود که این صلاحیت از آقای احمدینژاد سلب شده و این حمایت دیگر وجود ندارد. تا زمانی که او در جایگاه رییسجمهور بود، به دلیل مصالح و پرهیز از اتفاقات خاص با او برخورد نشد در حالی که همان زمانی که در ریاستجمهوری بود باید با تخلفاتش برخورد میشد. حق این بود که قبل از ثبت نام او بررسیای بر عملکردش صورت میگرفت و آنچه که دولت روحانی مدعی است که تخلفات عظیم مالی در دیوان محاسبات و سایر مراجع از او ثبت و ضبط شده است، روشن میشد. متاسفانه برخورد نشد و شرایط به گونهای شد که او در خود این صلاحیت را دید که برای چنین پستی به صورت انفرادی کاندیدا شود و با حرفها و اظهاراتش عدهای را تحت تاثیر قرار دهد. این روحیهای بود که احمدینژاد در گذشته نیز داشته است. او با زدن حرفهای مبهم و دو پهلو عدهای را به خود جذب میکند. حرفهای او عموما پشتوانه تحلیلی اقتصادی و سیاسی ندارد. این کار یک ترفند تبلیغاتی است چرا که نمیخواهد خود را از افکار عمومی جامعه حذف شده ببیند. او میخواهد دایم در ذهن و فکر جامعه باشد ولو اینکه به او نقد کنند. به همین دلیل رسانهها نباید به برخی حرفهای بیاساس او به صورت انتقادی هم بپردازند چرا که او از همین مورد انتقاد قرار گرفتن به هدف خود میرسد. اینکه شورای نگهبان با همین روالی که میشناسیم بدون توضیح افراد را ردصلاحیت میکند چندان خوب نیست. آقای احمدینژاد ردصلاحیت شدنش را هم نوعی جلبتوجه میدانست. کار شورای نگهبان این هدف آقای احمدینژاد را تامین کرده است. واقعا باید شورای نگهبان دلایل رد صلاحیت او را خیلی علنی و واضح روشن کند. حداقل در مورد کسی که در طول ٨ سال ٧٠٠ میلیارد دلار ثروت کشور را هزینه کرد و باعث شد رشد اقتصادی مثبت ٦ درصد به رشد اقتصادی منفی ٦ درصد نزول کند و بیکاری و تورم بالا را رقم زد؛ مردم حق دارند مسائل را بدانند. این بزرگترین دلیل بر نبودن تدبیر و مدیریت در کشور است. متن قانون میگوید فرد باید مدیر و مدبر باشد. کسی که به جای ایجاد وحدت نظر و یکپارچگی در جامعه باعث بروز نفاق و دوگانگی شد و سبب از بین رفتن سرمایههای معنوی و اعتماد به شخصیتهایی شد که سالها جزو پشتوانههای انقلاب بودند، فردی مدیر و مدبر نیست. این روشی که شورای نگهبان به کار برد، سبب شد که احمدینژاد به خواسته و هدف خود برسد. او تصور میکرد که اگر در صحنه بماند تعدادی رای میآورد و اگر هم ردصلاحیت شود، به همان دلیل میتواند توجه عدهای را جلب کند، او متاسفانه به هدف دوم رسیده است. امیدواریم شورای نگهبان و مراجع قضایی به صورت شفاف به پروندهاش رسیدگی کنند و توضیح مفصل و کاملی به مردم ارایه دهند. حداقل چیزی که در مورد او میتوان گفت این است که شرط مدیر و مدبر بودن برای کسی که ٧٠٠میلیارد دلار ثروت مملکت را هزینه کرده و بحرانهای اقتصادی از دولتش مانده باشد، احراز نمیشود.