محمد سلطانیفر:
ترامپ از تقابل بین رسانههای سنتی و شبکههای اجتماعی استفاده میکند
ترامپ این روزها در شبکه اجتماعی توییتر به صورت مرتب رسانههای آمریکایی را با عنوان «رسانههای اخبار جعلی» خطاب میکند و حتی در کاخ سفید هم برای کنفرانسهای خبری خبرنگاران برخی از این رسانههای بزرگ از جمله سیانان و نیویورک تایمز را از ورود به اتاقهای اطلاعرسانی منع میکند، امری که با اعتراض دیگر رسانههای بزرگ جهان هم مواجه شدهاست.
به گزارش ایلنا، دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا هر روز بیشتر با رسانههای جریان اصلی آمریکا وارد درگیری میشود.
او از روزی که به ریاست جمهوری رسیدهاست رسانههای بزرگ و پرمخاطب آمریکایی را به دروغگویی به مردم متهم کردهاست. مساله از همان روز مراسم تحلیف او شروع شد، روزی که به اعتقاد سخنگوی کاخ سفید «پرجمعیتترین مراسم تحلیف ریاست جمهوری در آمریکا و حتی شاید جهان بود» اما رسانهها معتقد بودند که این مراسم بسیار کم جمعیتتر از مراسم تحلیف اوباما بود.
ترامپ این روزها در شبکه اجتماعی توییتر به صورت مرتب رسانههای آمریکایی را با عنوان «رسانههای اخبار جعلی» خطاب میکند و حتی در کاخ سفید هم برای کنفرانسهای خبری خبرنگاران برخی از این رسانههای بزرگ از جمله سیانان و نیویورک تایمز را از ورود به اتاقهای اطلاعرسانی منع میکند، امری که با اعتراض دیگر رسانههای بزرگ جهان هم مواجه شدهاست.
محمد سلطانیفر، استاد ارتباطات معتقد است که این روش ترامپ برای این است که بتواند تصویری متفاوت و غیرعادی از خود در بین مخاطبان ایجاد کند. اما به اعتقاد این استاد ارتباطات اینگونه برخورد برای مدت طولانی جواب نمیدهد و در نهایت ترامپ مجبور خواهد شد که با رسانههای آمریکایی آشتی کند یا اینکه شکست خواهد خورد.
سلطانیفر میگوید که رسانههای سنتی بزرگ مانند سیانان و نیویورک تایمز، هنوز رسانههای جریان اصلی هستند. با این حال او با ظهور رسانههای جدید هم مخالف نیست، بلکه رسانههای جریان اصلی را به دو دسته سنتی و جدید تقسیم میکند. شبکههای مجازی و رسانههای اجتماعی در دسته جریان اصلی جدید میگنجند. جایی که دونالد ترامپ سرمایهگذاری زیادی روی آن کردهاست.
این استاد دانشگاه معتقد است که خیال اینکه ارتباط مخاطب با پیام از طریق رسانههای اجتماعی و شبکههای مجازی ارتباط مستقیم و بیواسطه است، خیال خامی بیش نیست. او جریانهای شبکهساز و مهندسی اطلاعرسانی از سوی صاحبان مؤسسات بزرگ مجازی مانند فیسبوک و توییتر را واسطه جهتدهی به اخبار و افکار عمومی میداند و معتقد است که تصور مستقیم شدن ارتباط مخاطب با خبر، تصور غلطی است.
در ادامه متن کامل گفتوگوی روزنامه «امید ایرانیان» با دکتر محمد سلطانیفر استاد ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران و مدیر کل دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میخوانید:
دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا طی هفتههای اخیر جنگ علنی را برای مقابله با رسانههای بزرگ و جریان اصلی آمریکا آغاز کردهاست، به اعتقاد شما برنده نهایی این جنگ چه کسی خواهد بود؟
در طول تاریخ مشخص شدهاست که مبارزه و مقابله با رسانهها به جز شکست برای کسانی که با رسانهها و فضای باز اطلاعرسانی مقابله میکنند در پی نخواهد داشت. من معتقدم که آقای ترامپ خودش به خوبی این مساله را میداند اما در یک دوره کوتاه مدت به دنبال این است که مسیر خودنمایی و جلوه گری خودش را با یک حرکت غیرمعمول بودن نسبت به حوزههای مختلف نشان دهد.
آقای ترامپ و روسای جمهوری که طی یک دهه اخیر در کشورهای مختلف شاهد آنها بودیم روشی را برای مطرح کردن خود در پیش گرفتهاند و آن این است که متفاوت از دیگران خود را نشان دهند، متفاوت از دیگران صحبت کنند و تصمیماتی بگیرند که با پیشینیانشان تفاوت جدی داشتهباشد یا با ساختار دیپلماتیک معمول جهان امروز متمایز باشد. این افراد تلاش کردهاند تا «غیرعادی بودن (Unusual)» را به نوعی «نشان (Brand)» برای شهرت خودشان تبدیل کنند.
آقای ترامپ هم همین روش را دنبال میکند و به دنبال این است که با نوعی پز مقابله با رسانهها و به ویژه رسانههای جریان اصلی (Main Stream) خودش را نشان بدهد و خودش را مطرح بکند.
ترامپ دائماً چه پیش از انتخابات و چه امروز به عنوان رییس جمهور آمریکا از شبکههای اجتماعی به عنوان ابزار اطلاعرسانی مستقیم استفاده میکند و واسطهگری رسانهها را برای رساندن پیام خود قطع میکند. به اعتقاد شما این حذف رسانهها چه تاثیری در بین مخاطبان او خواهد داشت و آیا روند اطلاعرسانی در جهان تغییر کردهاست؟
فضای تکنولوژی جدید این امکان را ایجاد کردهاست که به جای اینکه دولتمردان و مقامات بخواهند به واسطه از رسانههای استفاده کنند، مستقیماً خود به رسانه تبدیل شوند. امروز دیگر جریان اصلی رسانههای سیانان و نیویورکتایمز و فاکسنیوز نیستند، جریان اصلی میتواند، حساب کاربری هر شخصیتی در توییتر، فیسبوک یا تلگرام باشد.
به همین جهت ساختار این رسانهها است که این را تغییر دادهاست و آقای ترامپ هم به خوبی از این بستر استفاده میکند و تلاش میکند تا به نوعی تقابل میان جریان اصلی جدید (New Main Stream) و جریان اصلی سنتی (Traditional Main Stream) ایجاد کند. به اعتقاد من هر دوی این نوع رسانه همچنان جریان اصلی (Main Stream) هستند. هدف ترامپ بهرهبرداری از تقابل بین سنت یعنی سیانان و رسانههای بزرگ دیگر در برابر جریان اصلی جدید یعنی توییتر و فیسبوک و شبکههای اجتماعی است.
در این روند که مقامات و مسوولان به ارتباط مستقیم از طریق شبکههای اجتماعی متوسل میشوند، به نوعی هدایت رسانهای و همچنین نظرات کارشناسی و انتقادی از کنار مطالب حذف میشود، به اعتقاد شما این حذف واسطه چه تاثیری بر نوع پیام و برداشت مخاطب خواهد داشت؟
من کاملاً با این اعتقاد شما مخالفم. نوشتن در توییتر یا نوشتن در رسانههای اجتماعی مساوی بیطرفی محض نیست. اصلاً اینگونه نیست. شیوهها متفاوت است، اینکه شما بخواهید جریانی را دنبال کنید یا جریانسازی کنید و فضا را تغییر دهید، تفاوت اساسی کردهاست.
در گذشته من به عنوان صاحب رسانه مستقیماً در انتقال دیدگاهها، مصاحبه یا هر پیام دیگری اعمال نظر میکردم، برای رساندن خبر و پیام کاری را انجام میدادیم که اصطلاحاً به آن دروازهبانی خبرگفته میشود. اما امروز شیوهها پیچیدهتر از گذشتهشدهاست. امروز وظیفه بر عهده شبکهها قرار گرفتهاست و تعداد زیادی شبکهساز هستند که پس از گرفتن پیام آقای ترامپ در فضای مجازی آنها را به اشکال مختلف و پیچیدگیهای مختلف که خودشان میدانند آن را هدایت میکنند و در تأثیر آن بر مخاطب اعمال نظر میکنند.
عملاً شاهد این هستیم که در رسانههای اجتماعی و شبکههای مجازی هم باز عملاً همان دروازهبانی خبر صورت میگیرد، اما شکل سنتی این دروازهبانی خبر متحول شده و با ابزارها و روشهای جدیدی صورت میگیرد.
سیاستمداران عوامگرا علاقمند هستند که سیاستها و نظرات خودشان را مستقیماً به مخاطب برسانند، چه در نمونهای مانند آقای ترامپ و چه نمونهای مانند آقای احمدینژاد در ایران. آیا این ابزارها را میتوان متضمن و مقوم نوعی پوپولیسم و عوامگرایی در جهان دانست؟
به هر حال هیجانی صحبت کردن و متفاوت صحبت کردن نوعی ساختار است که آقای سارکوزی و خیلی از روسای جمهوران سالهای اخیر همچون رییس جمهور فیلیپین یا آقای ترامپ پیگیری میکنند و به دنبال این هستند که قشر پایین و یا قشر عامه جامعه را مخاطب خود قرار دهند و از طریق تاثیرگذاری مستقیم، واسطهای با عنوان رسانههای سنتی را دور بزنند.
به همین جهت من فکر میکنم که در کوتاه مدت این روش قطعاً تاثیرگذار است، اما در دراز مدت دچار واکنش میشود.
انتقادی که به این رسانههای جریان اصلی جدید به گفته شما، وارد میشود این است که مخاطبان عملاً با گستره انتخاب بسیار بالا و شدیدی که دارند، فقط چیزهایی را که دوست دارند میبینند و به جای اینکه آزادی گردش اطلاعات باعث دیده شدن تعداد بیشتری نظر شود، عملاً بر خلاف خواست خود عمل کرده و به نوعی باعث بسته شدن دایرههای اطلاعرسانی شدهاست و عملاً مخاطب چیزهایی که دوست دارد میبیند. به نظر شما این روند به اعتقاد شما وجود دارد؟
نه! من کاملاً مخالفم، شما هر اندازه که فکر کنید در حال انتخاب کردن هستید، اما در واقع این نگاه صاحبان اصلی این سکوهای اطلاعرسانی است که بر شما تأثیر میگذارد. شما تصور میکنید که مستقیماً در حال دریافت پیام هستید و مستقیماً از منبع خبر، منبع مصاحبه یا منبع نظر برداشت میکنید. واقعیت این است که تعداد جریانهایی که این خبرها را پوشش میدهد که کنترل از دست شما خارج میشود، آنگاه ساختار مستقیم از منبع برداشتن هم عملاً از بین میرود.
... اما این انتقاد را خیلیها در دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مطرح میکردند و میگفتند که بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی در حدی در محدوده منتخب خود زندگی میکنند که عملاً بخش عمدهای از اخبار مخالف را نمیبینند ...
اگر خانم کلینتون هم پول میداد و با فیسبوکیها میبست، قطعاً نوع نگاه رأی دهندگان آمریکایی به آقای ترامپ عوض میشد و به سوی خانم کلینتون باز میگشت.
من بارها این را گفتهام که این شکل ظاهری قضیه است که کاربر شبکههای اجتماعی تصور میکند که خودش مستقیماً از منبع خبر استفاده میکند و مستقیماً خودش پیامها را انتخاب میکند، اما واقعیت اینجاست که آقایانی مانند زاکربرگ، مرداک و دیگر صاحبان رسانههای اجتماعی آنچنان به خوبی فراگرفتهاند چگونه پیام را در ویترین انتخابی شما قرار بدهند که شما جبراً خبری را که آنها میخواهند مصرف کنید.
امروز نسبت به رسانههای سنتی در رسانههای جدید نوع تاکتیکها عوض شدهاست. در گذشته تاکتیکها خیلی ساده و پیشپا افتاده بودند و رسانه به سادگی میتوانست از انها استفاده کند. امروز تاکتیکها بسیار پیچیدهتر شدهاست، اما نفس هدایت افکار عمومی و مهندسی ذهن مخاطب تغییری نکرده است.