نقشه راه اصلاح طلبان تغییر نکرده است
حتما [با مجموعه اصلاحطلبان] ارتباط دارند؛ حالا لازم نیست با شورا مستقیم ارتباط داشته باشند، همین ارتباطات از سوی برخی از افراد و نهادهای رسمی سامان پیدا میکند، بههرحال احزاب و گروهها کموبیش با آقای روحانی ارتباط دارند؛ مجلس هم با ایشان ارتباط دارد. بههرحال اینها به نوعی در شورای اصلاحطلبان حضور دارند؛ بنابراین این مجموعه با آقای روحانی در ارتباط است، حتما تعامل و گفتوگو و تبادل نظر هم وجود دارد.
«ما نسلی بودیم که چون در گذشته برای کشورمان مرتب از بیرون تصمیم گرفته میشد، استقلالی شده بودیم و بیشتر از اینکه به آزادی فکر کنیم، به استقلال فکر میکردیم. برخی معتقدند ما قبلا ضد آمریکا بودیم و الان موافق با آمریکا شدهایم، درحالیکه اینطور نیست، مسئله تغییر شرایط کنونی نسبت به سال ۱۳۵۸ است. من معتقدم یک خط مشی، همیشه درست یا غلط نیست و باید آن را با توجه به شرایط، بهروز کرد».
به گزارش ایلنا، شرق نوشت؛ فیضالله عربسرخی، سیاستمدار اصلاحطلب، در اتاق روبهآفتاب خود مقابل ما نشسته و با وجود فقدان آیتالله هاشمیرفسنجانی، از آیندهای روشن برای دولت و اصلاحات سخن میگوید.
عربسرخی، نقشه راه اصلاحات در دوره بعدی را همان نقشه ۹۲ و حمایت از حسن روحانی میداند و به عملکرد دولت نمره قبولی میدهد.
تأثیر فقدان آقای هاشمی را بر آینده سیاسی کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای هاشمی از سابقون در انقلاب بودند و در میان چهرههای موجود کسی را با سابقه ایشان نداشتیم. آقای هاشمیرفسنجانی تنها بازمانده از جمع پنجنفرهای بودند که مرحوم امام (ره) برای تشکیل شورای انقلاب انتخاب کردند، چهار نفر قبلی آقایان مطهری، بهشتی، باهنر و موسویاردبیلی بودند. سایر اعضای شورای انقلاب را این گروه پنج نفره انتخاب کردند و به امام (ره) پیشنهاد دادند. نقش ایشان در سالهای مبارزه پیش از انقلاب و مدیریت انقلاب و تأسیس جمهوری اسلامی بیبدیل بود و در سالهای اخیر نیز تأثیری بهیادماندنی در تعدیل رفتارها با منتقدان و معترضان داشتند و خلأ حضور ایشان در ادامه مسیر انکارشدنی نیست. مقبولیت نسبی ایشان در میان اکثر نیروهای سیاسی کمک میکرد تا ایشان همواره نقشی تعدیلکننده داشته باشند و تأکید دائمی ایشان بر اعتدال و میانهروی، به عنوان تابلوی رفتار ایشان شناخته شود. البته امروزه چهرههایی مانند آقایان خاتمی، سیدحسن، ناطق و روحانی علاوه بر نقش شخصی خود، بهنوعی در پرکردن خلأ آقای هاشمی مؤثر خواهند بود، هرچند جای خالی شخیصتهایی مانند مطهری، بهشتی و هاشمی هرگز پر نخواهد شد.
کمتر از پنج ماه به انتخابات ریاستجمهوری و شوراها در سال ۹۶ باقی مانده. نقشه راه اصلاحطلبان برای انتخابات پیشرو چگونه ترسیم شده است؟
زمانی از نقشه راه صحبت میکنیم و زمانی از برنامههای اجرائی، به نظر من نقشه راه اصلاحطلبان تغییری نکرده است، یک روندی بوده و همان روند هم ادامه دارد.
اما زمزمههایی مبنی بر عبور از روحانی یا کاندیدای ذخیره، شنیده میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
وقتی من صحبت میکنم، در واقع نظرات شخصی خودم را بیان میکنم، زمانی که میگوییم نظر اصلاحطلبان چیست، یا باید نظر بسیاری از افراد را بگیریم و برایند آن را ببینیم یا احیانا تشکیلات متمرکزی از اصلاحطلبان وجود دارد که باید نظرات آن تشکیلات را بگیریم. درحالحاضر اصلاحطلبان برای انتخابات شورای عالی سیاستگذاری را سازماندهی کردهاند و این شورا از جانب اصلاحطلبان تصمیم میگیرد. خود من حامی و پشتیبان شورای عالی سیاستگذاری هستم، حتی آنجایی که از نظر من اشکالاتی داشته باشد، آن را بر تصمیمات شخصی خود ترجیح میدهم تا جایی که زمزمههای آن را میشنوم، این شورا برنامهاش حمایت از آقای روحانی است. حال باید منتظر بود تا حمایت رسمی را اعلام کنند؛ اما اجمالا چهرهها و شخصیتهای اصلی شورا را که با آنها صحبت کردیم، معمولا برنامهشان حمایت از آقای روحانی است و دلیل آن هم همان دلیل سال ۱۳۹۲ است. به نظر من هیچ دلیل جدیدی پیدا نکردهاند؛ اما شرایط شفافتر شده است. اگر آقای روحانی در سال ۹۲ وعدههایی داد امروز میبینیم به بخشی از آن وعدهها عمل کرده است؛ بنابراین ما میتوانیم عملکرد آقای روحانی را دلیل حمایت از او بدانیم.
آقای روحانی از شورای اصلاحطلبان مشورت میگیرد؟
حتما [با مجموعه اصلاحطلبان] ارتباط دارند؛ حالا لازم نیست با شورا مستقیم ارتباط داشته باشند، همین ارتباطات از سوی برخی از افراد و نهادهای رسمی سامان پیدا میکند، بههرحال احزاب و گروهها کموبیش با آقای روحانی ارتباط دارند؛ مجلس هم با ایشان ارتباط دارد. بههرحال اینها به نوعی در شورای اصلاحطلبان حضور دارند؛ بنابراین این مجموعه با آقای روحانی در ارتباط است، حتما تعامل و گفتوگو و تبادل نظر هم وجود دارد.
فکر میکنید بدنه رأی اصلاحطلبان همچنان از روحانی حمایت میکند؟
حتما همینطور است، بههرحال شورای عالی سیاستگذاری اکثریت تقریبا بزرگ اصلاحطلبان را پوشش میدهد و این مجموعه با بدنه خودش ارتباط دارد، وقتی جمعبندی آقای روحانی باشد طبیعتا بدنه هم از ایشان حمایت خواهد کرد. همانطور که اشاره کردم سال ۹۲ آقای روحانی درباره مسائل هستهای حرفهایی زد که برای جامعه خیلی جالب بود، شاید جزء محورهایی بود که به خاطر آن با مهمترین نامزدهای طیف اصولگرایان بحث و جدل کردند. امروز آقای روحانی آن آرا و نظرات را اجرائی کرده و در قالب برجام یک موافقتنامه بینالمللی به امضا رسانده است. موافقتنامهای که حتی شورای عالی امنیت را هم با خودش همراه کرده است. یا در حوزه اقتصاد موفق شده بخشهای درخورتوجهی از آن را اجرا کند و بسیاری از شاخصهای اساسی را زیر و رو کرده است. ممکن است در بحث رکود و اشتغال همچنان مشکلاتی داشته باشیم؛ اما واقعیت این است که در بحث تورم و نرخ رشد، آغاز سرمایهگذاری حتی خارجی، گامهای خوب و مهمی برداشته شده است. اینها نشانه این است که آقای روحانی هم به حرفهای خود پایبند بوده هم در عمل بخشهای زیادی را موفق شده اجرا کند.
پس باید برجام را همچنان مهمترین عاملی بدانیم که باعث میشود اصلاحطلبان از شخصیتی مثل روحانی که یک اعتدلگراست حمایت کنند.
برجام یک عامل مهم است؛ هم منفعت کشور را تأمین کرده است و هم توانمندی دولت را نشان داده است. من معتقدم دولت آقای روحانی توانمندی خود را در برجام به منصه ظهور رسانده که خواست جامعه بوده است.
وضعیت در اردوگاه اصولگرایان چگونه است؟
من معتقدم که این طیفی که شما نام بردید اولین مسئلهاش این است که یک طیف یا جبهه سیاسی نیست بلکه چندپاره است. بخش بزرگی از آن طیف امروز حامی آقای روحانی است.
با همان پیشفرض برجام؟
نه، فقط برجام، بخشهایی از آن جناح در واقع منتقد رفتارهای عمومی آن جناح بهویژه در بحث حمایت از احمدینژاد شدند. آن بخش که منتقد شدند ترجیح میدهند عملا از آقای روحانی که یک چهره غیرجناحی یا کمتر جناحی است حمایت کنند. آقای روحانی بیشتر از اینکه یک چهره اصلاحطلب باشد یک چهره اصولگراست؛ بنابراین بخشهایی از اصواگرایان که از موضوع احمدینژاد سرخورده شدند از آقای روحانی حمایت میکنند. به نظر من آقای لاریجانی، رئیس مجلس، محور این طیف است که از آقای روحانی حمایت میکنند. اینها به لحاظ رأی بخش بزرگی از جریان اصولگرا هستند. بخش کوچکتر آنها هم همچنان نیروهای نزدیک به احمدینژاد هستند. آنها اعلام کردند که از کاندیدای واحد حمایت نمیکنند و چون احمدینژاد نمیتواند در عرصه حاضر باشد درحالحاضر عملا کنار نشستند. این دو بخش از جریان اصولگرا است؛ پس بخش میانه جریان اصولگرا میماند. میانهای که در آن جامعه روحانیت، مؤتلفه و جامعه مدرسین هم در آن جا میگیرد. میانه این جریان در واقع روی نامزدها کار میکند. این بخش از جریان به نظر من ضعیفتر از آن است که بتواند پیروز انتخابات باشد. ضمن اینکه هنوز به نظر من نتوانسته است سنگینی بار عملکرد دودورهای احمدینژاد را از خودش دور کند. همچنان درگیر آن ماجراست که نه میتواند کامل فاصله بگیرد نه میتواند دفاع کند؛ بنابراین هنوز مشکلات ذهنی مربوط به دوره احمدینژاد بر نیروهای اصلی این جریان حاکم است.
احتمال نمیدهید بخشی از اصولگرایان دوباره گرفتار وسوسه بازی با کارت پوپولیسم بشوند؟
به نظر من ممکن است بخواهند این کار را انجام دهند اما خواستن یک چیز است و اینکه مردم اجازه داده و راحت باور کنند مسئله بعدی است. من معتقدم رویآوردن به تشکیل جبهه مردمی انقلاب اسلامی حرکتی از این جنس است؛ بعید میدانم جامعه راحت اعتماد کند و بپذیرد.
فکر نمیکنید برجام که از آن به عنوان نقطه قوت روحانی نام برده میشود، با توجه به رویکارآمدن ترامپ تبدیل به پاشنه آشیل دولت شود؟
به نظر من ترامپِ قبل از انتخابات با ترامپ بعد از انتخابات خیلی فرق دارد. قبل از انتخابات، ترامپ از پارهکردن برجام صحبت میکند اما بعد از انتخابات از اجرای سختگیرانه برجام سخن میگوید. درحالیکه این ترامپ قبل از استقرار در نهاد ریاستجمهوری است. من معتقدم بعد از استقرار باز هم متفاوت میشود و برجام را سختگیرانهتر اجرا خواهند کرد. برجام چیزی نیست که دولت آمریکا بتواند از آن تن بزند و کنارش بگذارد؛ دلیل آن هم خیلی روشن است این کشور متحدانی دارد که آنها هم خودشان طرفدار برجام هستند و هم این کشور را برای حمایت از برجام تحت فشار قرار میدهند. آمریکا با سازمان ملل و شورای امنیتی کار میکند که اینها برای برجام مصوبه گذراندهاند و تا زمانی که ایران پایبند به برجام باشد آمریکا عملا نمیتواند کاری جدی علیه آن انجام دهد.
پس انتخابات پیشرو را خیلی پیچیده نمیبینید؟
من معتقدم انتخاباتی که در آن رئیسجمهور مستقر کاندیدا میشود از جهاتی سادهتر خواهد بود؛ چراکه رئیسجمهور مستقر در حقیقت آزمایش خودش را در چهار سال پس داده و کارهای نیمهکاره زیادی دارد که عملا متعهد به انجام آن است. درواقع چهار سال دوم بهگونهای میخواهد جامعه را به این باور برساند که طرحها را تکمیل میکند؛ بنابراین راحتتر پذیرفته میشود. اگر در سال ۱۳۸۸ قصه متفاوت بود به خاطر عملکرد بسیار متفاوت احمدینژاد در چهار سال نخست بود. من معتقدم عملکرد آقای روحانی در چهار سال اول عملکردی است که نمره قبولی دارد هرچند مردم هنوز انتقادات و گرفتاریهایی دارند و تلاش بیشتری را از دولت میطلبند اما در کل نمره قبولی دارد.
اما دولت آقای روحانی مدام از اتاقهای فکر علیه دولت سخن میگویند و تا حدودی تشویش دارند.
این بیش از اینکه بیانگر تشویش باشد در واقع انتقال یک آگاهی به جامعه است برای اینکه جامعه را هوشیارتر کند. این یک واقعیت است که بخشهایی با دولت موافق نیستند. حداقل آن این است که ظرفیتهای آن نهادها در حمایت از دولت حرکت میکند و بدبینانه آن این است که در مسیر دولت کارشکنی میکنند. دولت آقای روحانی اینها را کموبیش به جامعه منتقل میکند.
چقدر با ترکیب کابینه ایشان موافق هستید؟
دولت باید تا حدودی کابینه خود را جوانتر کند؛ درحالحاضر میانگین سنی کابینه بالاست. برخی وزرا برای اینکه کار فعال وزارت را دنبال کنند مسن هستند. وجه دیگر اینکه دولت باید انسجام خودش را بالا ببرد. دولت به هر میزان که انسجام خودش را بالا ببرد میتواند انتظار داشته باشد که کاربری او هم بالا رود. بحث دیگر اینکه لزوما به ترکیب دولت برنمیگردد مربوط به خود دولت است و آن اینکه باید توانمندیهای اطلاعرسانی خود را بهبود ببخشد. به نظر من انتقالندادن موفقیتهای دولت به جامعه نشانه ضعف تیم اطلاعرسانی دولت است.
در بدنه جریان اصلاحطلب مطالباتی وجود دارد. به نظر شما دولت باید دراینباره چه کار کند؟
من معتقدم که دولت در این زمینهها باید مواضع شفافی داشته باشد. تاآنجاییکه به خود شخص رئیسجمهوری برمیگردد، این کار را انجام داده است؛ اما من معتقدم این شفافیت مواضع باید در حد دولت تسری پیدا کند؛ یعنی اعضای دولت باید مواضع شفافتری نسبت به مسائل و مشکلات داشته باشند؛ اما بسیاری از مسائل وجود دارد که از حیطه اختیار دولت بیرون است. در این زمینهها دولت میتواند نقش ترغیب، تشویق و پیگیریکنندگی داشته باشد؛ نه لزوما نقش اجرائی.
علاوه بر انتخابات ریاستجمهوری ما انتخابات شوراها را هم پیشرو داریم. آیا اصلاحطلبان برای انتخابات شوراها برنامهریزی دارند؟
تردیدی وجود ندارد که مسئله شوراها برای اصلاحطلبان بسیار مهم است. شوراها تشکیلاتی است که از بالاترین و بزرگترین شهرها شروع میشود تا پایینترین که روستاها هستند. امروزه شهرداریها نقش مهمی را در مدیریت شهرها ایفا میکنند. زمانی بود که شهرداریها کاملا زیرمجموعه دولت و وزارت کشور بودند. امروز اینگونه نیست و تشکیلات وزارت کشور و شهرداریها در کنار هم و به صورت موازی کار میکنند؛ بنابراین شوراها بسیار مهم هستند و برای اصلاحطلبها کاملا موضوع روشن بوده و تلاش هم میکنند. حالا در این زمینه با توجه به محدودیتها بهویژه امکانات و محدودیتهای دیگر که در حوزه فعالیتهای سیاسی اعمال میشود، ممکن است آن اندازهای که میخواهند، نتوانند تحرک داشته باشند؛ اما در مجموع در حد ظرفیت خود کار میکنند و نیز اهمیت مسئله شوراها را باور دارند.
گفته میشود اصولگرایان مهره اصلی خود را برای انتخابات ۱۴۰۰ نگه داشتهاند و بیشتر روی انتخابات شورها تمرکز دارند، این سخن تا چه حد میتواند صحت داشته باشد؟
قبول دارم که جریان اصولگرا بهویژه آن بخش میانهای که از آن صحبت کردیم، به دلیل وضعیت خاص فعلی، نامزد جدی نمیتواند داشته باشد. همین نامزدهایی که هستند، شانس نسبتا پایین نسبی دارند. این طبیعی و منطقی است که آنها درحالحاضر اگر چهرهای که فکر کنند شانس جدی دارد، اگر در انتخابات پیشرو نامزد کنند، درواقع آن را سوزاندهاند؛ بنابراین آن را برای دوره بعد کنار میگذارند.
انتقاداتی بر بستهشدن فهرست شوراها وارد است؛ برای مثال آوردن افراد خاکستری ازجمله ورود ورزشکاران و هنرمندان. به نظر شما اصلاحطلبان نباید این مسئله را حل کنند که شوراها باید از نیروهای تخصصی استفاده کنند؟
ترکیب شوراها یک ترکیب دربرگیرنده در همه زمینههای مربوط به فعالیتهای شهرداری باید باشد. بههرحال در حوزه فعالیت شهرداریها، هم مباحث عمرانی و شهرسازی است، هم بحث زیباسازی فرهنگی و ورزشی است؛ بنابراین اگر ترکیب شورا ترکیب متناسبی از گرایشات مختلفی که در فعالیت شوراها مد نظر است، باشد، مناسب است. در گزینهها ممکن است کمدقتی باشد؛ اما طبیعتا شورای شهر به مسئلهای مثلا ورزش باید توجه کند. زمانی شما میبینید که از حوزههایی چند نفر آمدند و از حوزههای دیگر اصلا حضور ندارند. این تناسبوزنیها و کارآمدی باید مورد توجه قرار گیرد. اگر شما ورزشکاری را که تابهحال کار مدیریتی انجام نداده است، انتخاب کنید، حتما به مسئله شورها کمکی نمیکند؛ اما حتما مدیری که ورزشکار بوده و توانایی مدیریتی دارد، میتواند در شوراها مفید باشد.