مسئلهسازان بیمسئله!
انتخاب فیلم «فروشنده» برای اسکار واکنشهای متفاوتی را در پی داشت.
به گزارش ایلنا، روزنامه شرق در مطلبی به بررسی این موضوع پرداخته است؛ گروهی موافق و گروهی مخالف بودند، اما بههرترتیب فیلم انتخاب شد. هرچند که پس از انتخاب هم واکنشها ادامه یافته است و موافقان و مخالفان همچنان در سطوح مختلف به اظهارنظر میپردازند.
در تازهترین واکنش، علی مطهری، نایبرئیس مجلس، بهعنوان مخالف نظرش را بازگو کرده که در همین فرصت کوتاه با واکنشهایی روبهرو شده است. او معتقد است «فروشنده» انتخاب خوبی برای اسکار نیست، ازاینرو که چهره خوبی از جامعه نشان نمیدهد، اما هم او تصریح کرده است با این حال به این انتخاب احترام میگذارد.
از فردی که در جایگاه قانونگذاری نشسته است غیر از این هم انتظار نمیرفت. منظور مخالفت ایشان با انتخاب فیلم نیست، بلکه احترام به «اندیشه مخالف» است که رفتار ایشان را برجسته میکند.
احترام به مخالف و دعوت از همه شهروندان برای توجه به آن، بیش از آنکه شعاری کلیشهای باشد، یک ضرورت فراموششده است. با برجستهکردن رفتار قابلتقدیر علی مطهری میتوان این ضرورت فراموششده را بار دیگر یادآوری کرد، اما چرا این رفتار اینقدر برجسته است؟ شاید ازاینرو که دیگران برای بهکرسینشاندن مخالفت خود و متقاعدکردن افکار عمومی دست به هر اقدامی میزنند تا مانع حضور «فروشنده» در «اسکار» شوند؛ چه از طریق تخریب فیلم و عوامل آن و چه بیاعتبارکردن حامیان آن!
پیشتر در دهه ٦٠ این متولیان و مسئولان امور سینمایی بودهاند که گاه مانع حضور و درخشش برخی آثار در جشنوارهها میشدند، اثر فرستاده شده به جشنواره را برمیگرداندند و اثر دیگری را که افراد غیرسینمایی پسندیده بودند بهجای آن به جشنواره میفرستادند! اتفاقی که برای یکی، دو اثر کیانوش عیاری افتاد و او در آن سالها هرگز اجازه بازگوییشان را نیافت. هرچند بعدها در دوره «اصلاحات» بسیاری از حقایق گفته شد و عیاری هم پرده از آن ماجراها برداشت و همین نورتاباندن به بخشهای تاریک دستگاه دیپلماسی سینمای دهه ٦٠ بود که کمک کرد سینمای ایران در دوره «اصلاحات» چهره واقعیاش را نشان دهد و با اقبال گسترده در جهان روبهرو شود.
در همان سالها بود که جشنوارههای معتبر یکی پس از دیگری با ارسال دعوتنامه، مشتاقانه از سینماگران ما برای حضور در جشنوارههایشان دعوت میکردند و کمتر جشنوارهای بود که بیحضور فیلمهای ایرانی برگزار شود، اما دوران طلایی سینمای ایران دوام نیافت. دوران پس از اصلاحات، دوران «قهر با جهان» بود؛ دورانی که در آن مسئولان و متولیان سینما نمیپسندیدند از ایران فیلمی به جشنوارهای جهانی ارسال شود و سینماگری از ایران در آنجا حضور یابد!
آنها بر این عقیده بودند که «حضور در جشنوارههای جهانی» به معنای «وابستگی» است. حتی گاه از تعابیر تندتری هم استفاده میکردند؛ تعابیری نظیر «وادادگی نزد بیگانگان»! لابد علاقهمندان به سینما بهیاد دارند که جواد شمقدری، مسئول امور سینمایی وقت، در نیمههای فیلمبرداری فیلم «جدایی نادر از سیمین» دستور توقف پروژه را داد و اصغر فرهادی را وادار به عقبنشینی از سخنش کرد! سخنی که او چند شب قبل در آن آرزو کرده بود برای چند همکار سینماگرش امکان فعالیت به وجود آید! تندرویها در آن دوره تا آنجا پیشرفت که «خانه سینما»، تنها نهاد صنفی سینماگران، را «پلمب» کردند. دستآخر هم گفتند «کشور نیاز به سینما ندارد! مردم بدون سینما هم میتوانند سر کنند!»
در ادامه این اقدامها و فزونیگرفتن نگرانیها، کار به جایی رسید که در نخستین گام، دولت جدید اقدام به بازگشایی «خانه سینما» کرد، اما آن گروه که به آن رفتارها در سینما خو کرده بودند قصد عقبنشینی را از این عرصه نداشتند؛ ازهمینرو به جنجال و هیاهو پیرامون سینما پرداختند. سیاستهایی را که زمانی به سینما دیکته کرده بودند یکبهیک بربادرفته میدیدند و این خشمشان را دامن میزد. اگر نمیتوانستند در ساخت پروژهای مانع ایجاد کنند، پیرامون آن حاشیه میساختند. افکار عمومی را به چالش میکشیدند و آنها را به زوایای پنهان و موهوم زندگی خصوصی برساخته از ذهن پریشان خودشان میکشاندند و اینچنین وضعیت آشفتهای را رقم میزدند تا در آن نتوان سره از ناسره را از هم تمییز داد. چنانکه اخیرا نشریهای جنجالی کار را از حد گذراند و پردهها را درید و اوضاع را از آنچه که بود آشفتهتر کرد و آش چنان شور شد که گروهی از همفکران خودشان به فغان آمدند و از آنها تبری جستند، اما آیا این وضع سامان خواهد یافت؟ آیا سینماگران روزهای آرامی پیشروی خود خواهند دید؟
به سخن آغازین بازگردیم و آن احترام به اندیشه مخالف است. مخالف را بهرسمیتشناختن و برای او شأن و اعتبار همسان خود قائلشدن است؛ اتفاقی که پیشتر در دوره «اصلاحات» به شکل گسترده تمرین و در دوره بعد به چالش کشیده شد. سینما بهعنوان هنری فراگیر میتواند به مدد این «اندیشه» بیاید و ضمن پیشبردن اهداف خود به جامعه نیز در فهم آن یاری رساند. بهجای تلاش برای حذف مخالف، باید در فهم اندیشه او همت کرد. او را به رسمیت شناخت و با او وارد گفتوگو شد.
جشنوارهها صرفا محل جشن نیستند. جشنوارهها این فرصت را پدید میآورند تا ایدههای مختلف به اشتراک گذاشته شوند. اندیشههای گوناگون طرح شوند تا از این رهگذر فرصت انتشار افکار در سطح گسترده فراهم آید.
گفتوگو انسان را از انزوا خارج میکند و گفتوگو با جهان، ملتها را از انزوا بیرون میآورد. ازهمینرو است که در گام نخست باید مخالف را به رسمیت شناخت تا در گام بعد با او وارد گفتوگو شد. ستیزه با دیگران هیچگاه مشکلی را حل نکرده بلکه فاصلهها را بیشتر و زخمها را عمیقتر کرده است. «خرد نقاد» همواره به حل مسئله میاندیشد، نه به پیچیدهکردن آن. جامعه امروز بیش از هر زمانی به خردورزان نقاد نیاز دارد نه مسئلهسازان بیمسئله.