ایمانم قوی نبود 6000بار خودکشی کرده بودم / در دوره بیکاری کارگری کردم
نادر سلیمانی برای دهه شصتیها شخصیت «خان دایی» را زنده میکند. بازیگری که با نقشهای کمدی به شهرت رسیده اما نقشهای جدی را هم خوب بازی میکند که نمونهاش نقشی بود که در سری اول سریال ستایش بازی کرد.
وی معتقد است: نباید بگذاری ناامیدی درونت خانه کند.باید خودت را سرگرم کنی با هر چیزی که فضای روحی تو را عوض کند. خودش در ایامی که وقت آزاد دارد مجسمهسازی میکند و گاهی هم همراه پسرش به تپههای اطراف شهر میرود و با هواپیما و هلیکوپتر الکترونیکی پرواز را تجربه میکنند. با سلیمانی درباره فراز و فرود زندگی گپ زدیم.
شما اهل جنوب هستید، میگویند جنوبیها خونگرمند و با دیگران خوب تا میکنند به نظر میرسد شما هم این خصلتها را دارید؟
99 درصد مردم جنوب خونگرم و مردمدار هستند، دلیلش هم هوای گرم جنوب و عِرق ملی آنهاست. وقتی در یک منطقه گرم زندگی میکنی، عمق سختی را متوجه میشوی. آنقدر حجم سختیهای آب و هوای گرم زیاد است که همه تلاشت این است که به دیگران کمک کنی تا کمتر سختی تحمل کنند.
14 ساله بودید که به دلیل جنگ از آبادان به استان فارس مهاجرت کردید، جنگ چقدر زندگی شما را تحتالشعاع قرار داد؟
جنگ اتفاق خوبی نیست اما وقتی رخ میدهد باید از وطنت دفاع کنی، چون یک عده میآیند و میخواهند خاک، خانه و زندگیات را به زور تصرف کنند در این شرایط باید از همه داشتههایت دفاع کنی و نگذاری به دست اجنبی بیفتد. این دفاع، نه به نوع تفکر آدمها بستگی دارد و نه به مذهب و ... در فطرت و ذات همه وجود دارد. جنگ خیلی چیزها را از آدمها میگیرد. از عزیزانت گرفته تا همه اسباب زندگی. با همه اینها وقتی جنگی اتفاق میافتد و آدمی دار و ندار و عزیزانش را از دست میدهد، نباید بگذارد ناامیدی او را از پای در بیاورد.
به نظر میرسد حس امیدواری در شما قوی است و این روحیه به شما کمک میکند که راحتتر زندگی کنید.
متاسفانه اکنون ناامیدی در جوانان کشور ما زیاد شده است. ناامیدی ریشه در فشارهایی دارد که از راههای مختلف به مردم وارد میشود. به نظرم نباید گذاشت ناامیدی پیروز شود، نباید فکر کرد که سختیها فقط مختص کشور ماست. در همه جای دنیا زندگی کم و زیاد و بالا و پایین دارد. اگر مشکلی هم هست نباید آن را بزرگنمایی کرد و با انرژی منفی دامنه آن را بزرگتر کرد. من وقتی با سختی روبهرو میشوم فقط به خدا توکل میکنم و میگویم هر چه را خدا بدهد، هر وقت صلاح بداند آن را از ما میگیرد. اگر وابستگی به داشتههایمان زیاد باشد، وقتی آن را از دست بدهیم، افسرده میشویم. یکی از راههای رهایی از ناامیدی، عدم وابستگی است بخصوص به مادیات. من تجربه زندگی در جنگ را داشتهام و خیلی چیزها را از دست دادهام شاید به همین دلیل است که یاد گرفتهام به هیچ چیز وابسته نشوم. به خدا و تقدیر ایمان دارم و میدانم خدا برای بندهاش بد نمیخواهد.
یعنی ایمانتان تا این حد قوی است؟
شک نکنید که اگر چنین نبود تا الان بیشتر از 6000 بار خودکشی کرده بودم اما همیشه خواست خدا را بر خواسته خودم مقدم میدانم. آرمانگرا نیستم اما بشدت معتقدم اگر اتفاق بدی برای ما رخ میدهد حتما خیریتی در آن هست که ما از آن آگاه نیستیم. همین دیدگاه باعث شده که همیشه امیدوار زندگی کنم. الان که با شما صحبت میکنم هزار و یک مشکل دارم، اما نگاهم مثبت است. هیچ وقت لحظات حال خوب را از دست نمیدهم به خاطر آیندهای که نمیدانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. ناامیدی و ترس از آینده در جامعه ما زیاد شده که به نظرم یکی از دلایل آن بیکاری و فشار مالی زیادی است که مردم را تحت فشار گذاشته است. شاید مردم فکر کنند که بازیگران مشکل مالی ندارند اما واقعیت این است که یکی، دو سالی است که بیکاری به حرفه ما هم رسیده و زندگی ما را هم دچار فراز و نشیب زیادی کرده است. اما قرار نیست به همین سادگی از زندگی ناامید شویم.
امیدوار زندگی کردن به حامی نیاز دارد، مسلما مطمئنترین تکیهگاه همه آدمها خداست اما اطرافیان و بخصوص خانواده هم در امیدوار کردن شخص تاثیر زیادی دارند.
همه آدمها به حمایت عاطفی نیازمندند. وقتی حامی عاطفی داشته باشی برای برآورده کردن نیازهای خودت و خانوادهات هر کاری که لازم باشد، انجام میدهی. در دورهای که من در تلویزیون و سینما بیکار بودم، به کارگری هم تن دادم چون آن را عار نمیدانم. وقتی نگاهت این باشد، خدا هم بهت کمک میکند و به پولت برکت میدهد، اما وای از روزی که در چنین شرایطی یک آدم منفی پیدا شود و بهت بگوید: «ای وای تو چه بودی و چه شدی!».
اینگونه جملات آدم را نابود میکند برعکس اگر همان آدم بگوید: «توکلت به خدا باشد ان شاء الله درست میشود، روی کمک من هم حساب کن» روحیه آدم کاملا عوض میشود و چنان قدرتی پیدا میکنی که میتوانی از پس هر مشکلی بر بیایی.
به نظر میرسد که خانواده شما چنین حمایتی را از شما میکنند.
خدا را شکر همسر و فرزندان بسیار خوبی دارم. یکی از دلایلی که همیشه به زندگی امیدوار بوده و هستم، حمایت وپشتیبانی خانوادهام است.
شما خیلی از مردم را به یاد شخصیت امیرو در فیلم سازدهنی میاندازید، آیا زندگی شما شباهتی با زندگی امیرو داشته است؟
شباهت واقعی که نه، اما خیلیها این را به من گفتهاند. یک بار سر فیلم لاکپشت به کارگردانی علی شاهحاتمی بودیم که آقای جمشید هاشمپور به من گفت: «پسر بازیات در فیلم سازدهنی شاهکار بود! نقش امیرو را خوب بازی کردی». گفتم آن بچه که جنوبی هم بود نقش امیرو را عالی بازی کرد، اما من بازیگر نقش امیرو نیستم.