دکتر عبدالعی قوام:
اگر آمریکا تصمیمگیر بود تا حالا توافق کرده بودیم
برای توافق هستهای نیازمند اثر گذاری بازیگران متعددی هستیم این بازیگران از عربستان تا اروپا و آمریکا تعریف میشوند. بنابراین آمریکا به تنهایی در توافق هستهای تصمیم گیر نیست
در حالی به پایان زمان توافق هسته ای نزدیک می شویم که تندروهای داخلی و خارجی تمام سعی و تلاش خود را برای نرسیدن طرفای درگیر به این مذاکرات به کار بسته اند.
به گزارش گروه سایر رسانه ای ایلنا به نقل از ندای ایرانیان؛ دکتر عبدالعلی قوام استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی میگوید «دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی به پایان رسیده است متاسفانه برخی ازفعالین سیاسی ما تصور میکنند که این نظم هنوز برقرار است و برخی هم به اشتباه این نظام را تک قطبی میدانند مسلم این است که نظام کنونی با آنچه برای ما به تصویر کشیده شده است تفاوت دارد. نظام کنونی محصولی از بر هم کنش قدرتهای منطقهای و بین المللی است. به اصطلاح تحصیلکردگان روابط بین الملل در یک چند قطبی پایدار قرار گرفتهایم. مثلا برای توافق هستهای نیازمند اثر گذاری بازیگران متعددی هستیم این بازیگران از عربستان تا اروپا و آمریکا تعریف میشوند. بنابراین آمریکا به تنهایی در توافق هستهای تصمیم گیر نیست. اگر آمریکا تنها تصمیم گیر بود تا حالا بارها توافق کرده بودیم» این است که دکتر قوام در خصوص مذاکرات هستهای ایران و ۵ + ۱ به عنوان نمونه میگوید. مشروح مصاحبه سعید سیف با دکتر عبدالعلی قوام در ذیل آمده است:
همان طور که میدانید تعریف مفاهیم در عصر جدید روابط بین المللی «تغییر یافته» به نظر میرسد. غالب فعالین سیاسی آمریکا را ابر قدرتی میدانند که تنها با او باید هماهنگ شود. نگاه فعالین سیاسی ما هم باید تغییر کند این طور نیست؟
دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی به پایان رسیده است متاسفانه برخی ازفعالین سیاسی ما تصور میکنند که این نظم هنوز برقرار است و برخی هم به اشتباه این نظام را تک قطبی میدانند مسلم این است که نظام کنونی با آنچه برای ما به تصویر کشیده شده است تفاوت دارد. نظام کنونی محصولی از بر هم کنش قدرتهای منطقهای و بین المللی است. به اصطلاح تحصیلکردگان روابط بین الملل در یک چند قطبی پایدار قرار گرفتهایم. مثلا برای توافق هستهای نیازمند اثر گذاری بازیگران متعددی هستیم این بازیگران از عربستان تا اروپا و آمریکا تعریف میشوند. بنابراین آمریکا به تنهایی در توافق هستهای تصمیم گیر نیست. اگر آمریکا تنها تصمیم گیر بود تا حالا بارها توافق کرده بودیم. چون منافع فعلی دولت این کشور در توافق است.
اینکه میگویید نظام بین الملل دو قطبی و تک قطبی نیست را بسیاری از فعالین سیاسی ما نمیپذیرند. پس قدرت آمریکا و اثر گذار ی روسیه چه میشود؟
ما در نظام بین الملل با واقعیتها سرو کار داریم نابا آرزوها. آنچه فعالین سیاسی ما میگوید برداشت شخصیشان از تحولات است. به عنوان مثال نگاه کنید به تحریم روسیه؛ آمریکا بدون هماهنگی متحدان اروپایی و غیر اروپایی خود دست به تحریم نزد. نه اینکه نمیخواست به عقیده ما نمیتوانست چنین رویکردی را اتخاذ کند. روسیه هم نتوانست تحریمها متوقف یا حتی ناکارآمد کند. بنابراین اجماع چند قدرت منطقهای و بین المللی روسیه را محدود کرد. در بقیه تصمیم گیریها هم بدین صورت است.
ایران در میان نقشه جدید روابط بین الملل کجاست؟
یک قدرت منطقهای است.
به نظر شما در نظام کنونی چه فرصتها و تهدیدهایی برای ما وجود دارد؟
به هر صورت عرض کنم که جهانی شدن به عنوان یک واقعیت به اصطلاح امکاناتی را در اختیار کشورها قرار داده است و محدودیتهایی نیز به وجود آورده است، بنابراین در حقیقت این نظام کنونی دارای تهدیداتی است و فرصتهایی، بحثاین است که ما چه دیپلماسیای باید در پیش بگیریم که آن تهدیدات را تبدیل به فرصت کنیم و از فرصتها بهخوبی استفاده کنیم. آن کشمکشی که در دوران جنگ سرد وجود داشت و همهچیز خلاصه میشد به دو ابرقدرت؛ یک مقدار زیادی از این مرحله گذشتهایم. لذا کشورهایی مثل ما امکان مانور بسیار زیادی میتوانند داشته باشند در شرایطی که قوی باشند، اما قوی بودن را من به بخش نظامی بسنده نمیکنم، یعنی شما اگر یک دولت غربی، اگر ما میگوییم کشوری را تحت فشار قرار میدهد و سیاستی را به اجرا در میآورد یا دستور کار تعیین میکند، مانند امریکا که پس از ۱۱ سپتامبر دستور کار تعیین میکند و میگوید دستور کار از این به بعد مبارزه با تروریسم است و همه نیز قبول میکنند، منابع و امکانات و همهچیز را تجهیز میکنند برای مبارزه با تروریسم، این میشود دستور کار. اگر ما واقعا میخواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم در عرصه بینالمللی در درجه اول باید قوی باشیم، یعنی اینکه ما باید بتوانیم بهطور مثال رشد اقتصادیمان را از ۳درصد برسانیم به ۶ درصد، بحثتکنولوژی است که باید پیشرفته باشید، نباید بر اثر یکسری تحریمها فوقالعاده آسیبپذیر باشیم و در عین حال هم بخواهیم ابرقدرت منطقه باشیم، این امکانپذیر نیست. بنابراین در آغاز هزاره سوم این عناصر کاملا مشخص است.
این ابزارها بهطور مشخص چه چیزهایی هستند؟
از لحاظ تکنولوژی، اطلاعات، از نظر آموزش، از لحاظ مسائل بهداشتی، محیط زیستی، ما باید بتوانیم امنیت لازم را برای خودمان به وجود بیاوریم تا بعد بتوانیم با دست پر در صحنه بینالملل عرض اندام کنیم. ببینید مساله مهمی که در دیپلماسی وجود دارد، باید توازنی بین تعهدات و تواناییها به وجود بیاید. شما نمیتوانید تعهداتتان بسیار بالا باشد اما تواناییتان پایین. این مشکلی است که میتواند عوارضی داشته باشد. بنابراین ایران پتانسیل اینکه قدرت منطقه شود را دارد ولی لزوما از لحاظ ستیزش نمیتوانیم پتانسیل را تبدیل به فعل کنیم. اتفاقا در ستیزش، این پتانسیل از بین میرود و لذا باید بتوانیم با کشورها روابطمان را گسترش دهیم. ما نمیتوانیم از طریق یارگیری میان کشورهای توسعه نیافته جهان سومی به عنوان قدرت منطقهیی مطرح باشیم. زیرا آنها چیزی ندارند به شما بدهند، نه تکنولوژی دارند نه اطلاعات دارند، نه امکانات، بنابراین تحت این شرایط باید، بدون اینکه استقلالتان را از دست بدهید یا تمامیت ارضی تهدید شود، قدرت چانهزنیمان را با قدرتهای مختلف بالا ببریم، قدرت چانهزنی هم، زمانی بالا میرود که روی قدرت شما حساب بکنند، البته قدرت به مفهوم جامع آن.
به نظر شما اکنون ظرفیت وجود دارد؟
به نظر من نخیر، این ظرفیت اکنون وجود ندارد. اکنون اتفاقی افتاده است، در حقیقت زمانی که ما از سیاست خارجی صحبت میکنیم، دیگر مرز بین سیاست داخلی و خارجی برداشته شده است و شما در درجه اول باید یک تجدید نظر در روابط خارجیتان کنید، چرا؟ برای اینکه ما در بینالمللیترین منطقه دنیا قرار داریم. بنابراین ما باید بتوانیم با قواعد بازی بینالمللی کار بکنیم. من فکر میکنم اگر ما قوی هم باشیم، میتوانیم هنجارسازی کنیم، ولی اگر تا زمانی که شما یک ابرقدرت توسعه نیافته باشید، یعنی رشد متوازن نداشته باشید، نمیتوانید امنیت بیشتری را برای خودتان تامین کنید. یک نکتهیی که اکنون هست هیچ کشوری امروز در آغاز هزاره سوم بینیاز از بقیه نیست. اگر کشوری بگوید من دارم به صورت خودکفا عمل میکنم و نیازی به جهانیان ندارم، این کشور نشان میدهد که هیچشناختی از روابط بینالملل ندارد. امریکا بیش از هر کشوری نیاز به سایر کشورها دارد، چه رسد به کشورهای خاورمیانه، ما باید ببینیم نیازهای جامعه ما چیست؟ ما یک مقدار امنیت میخواهیم، یک مقدار آموزش مناسب، بهداشت مناسب میخواهیم، رفاه مناسب میخواهیم، اقتصاد مناسب میخواهیم، یک نیازهای اینچنینی داریم. یک مقدار از این را شما میتوانید از پتانسیل داخلی استفاده کنید، بقیهاش را باید از روابط بینالملل استفاده کرد و همچنین سرمایهگذاریهای خارجی که باید صورت بگیرد. شما هیچ کشوری را در منطقه نمیبینید که بدون سرمایهگذاری خارجی بتواند خودش کاری را از پیش ببرد. خب این مستلزم این است که شما این اعتماد و تعامل را در نظام بینالملل ایجاد بکنید تا بتوانید از جامعه بینالملل استفاده کنید. یعنی یک مقدار کمبودی که از لحاظ امنیت دارید، در بحثسیاست خارجی است، سیاست خارجی تنها مصرف خارجی ندارد بلکه همه آن برای داخل است، یعنی اینکه شما بتوانید از پتانسیل و منابعی که در جهان وجود دارد، استفاده کنید، بعد آموزشی، اقتصادی، تکنولوژی و… هر بعدی وجود دارد به داخل بکشید تا بتوانید قدرت خود را افزایش دهید.
به نظر شما دولت جدید دارای این توانایی است که از ظرفیتهای بینالمللی استفاده کند؟
اگر با دولت جدید همکاری شود و جناحهای مختلف همراهی کنند، پتانسیل برای استفاده از شرایط وجود دارد، اکنون زمینه بسیار مساعد است، این پتانسیل را دارد، این توانایی را دارد، منتها باید سایر نیروها این همکاری را چه در سطح مجلس و چه در سطوح اجرایی صورت دهند.