جمشید پژویان:
برای رسیدن به توسعه باید نگاه جامعه ایرانی را تغییر داد
واقعیت این است که توسعه یک پازل است که اجزای مختلفی دارد و نمیتوان این اجزا را جدا از هم دید. فرایند توسعه فرایندی است که بخشی از آن کمی و بخشی کیفی است. صرفاً با داشتن سرمایه و پول نمیتوان به توسعه دست یافت.
توسعه در دیدگاه جمشید پژویان عبارت است از: «در واقع فرایند توسعه فرایندی است بلندمدت، به شدت اجتماعی و مردمی و به شدت علمی. به عبارت روشنتر توسعه دو محور دارد؛ علم و فن و انسان باوری. به عبارت دیگر جامعه قدیمی اروپا جامعه توسعه نیافتهای بود که سیستمهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن بر اساس فرمان و سنت حرکت میکرد و تحولات جدید توانست این دو محور را با محورهای جدید جایگزین کند. لذا هر جامعهای توسعه نیافته تلقی میشود مگر آنکه این دو را(فرمان و سنت) با عقل گرایی، تدبیر و علم جایگزین کند» این استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است ایران از آنجا کشوری توسعه نیافته تلقی میشد که نگاه مردم هیچگاه نسبت توسعه شکل نیافت. در خصوص عوامل موثر بر روند توسعه ایران دکتر جمشید پژویان با سایت خبری و تحلیلی ندای ایرانیان به گفتوگو پرداخته است، مشروح این گفتوگو در ذیل آمده است:
چندین سال است که برنامههای توسعه در ایران اجرا میشود. اینکه چرا ایران توسعه نیافته است سوال اکثر کارشناسان است به عنوان یک اقتصاددان دلایل عدم توسعه نیافتگی ایران را در چه میبینید؟
توسعه نیافتگی معلول یک عامل نیست، بیش از آنکه اقتصادی باشد معلول علل و عوامل فرهنگی و اجتماعی است. به لحاظ تاریخی، اصطلاح توسعه برای اولین بار در حدود چهارصد سال پیش از زبان فرانسه وارد واژگان انگلیسی شد. معنای لغوی آن اساساً با کلمات و اصطلاحاتی چون شکفتن، باز شدن، در حال فعالیت بودن، عبور از وضعیتی ساکن و ابتدایی، تحول یافتن و رشد برای رسیدن به وضعیتی کاملتر، بهینهتر، بالغتر توضیح داده شده استبه طور کلی میتوان گفت مفهوم توسعه متضمن نوعی دگرگونی و تغییر در حوزههای خاص یا متفاوت زندگی است که در جهت بهبود شرایط عمومی موجود سوگیری میشود. علاوه بر این باید متذکر شد که توسعهگاه اشاره به تغییرات مطلوب در یک کشور، گاه برای رشد شخصیت فردی، گاه برای پیشرفت در قلمروهایی ویژه مانند تکنولوژی و زمانی برای گسترش روابط مثلاً میان دو کشور به کار رفته است و آنچنان که گفته میشود، توسعه هم معنا با «تغییر مطلوب» تلقی میشودادبیات تئوریک توسعه و توسعهنیافتگی محصول سالهای بعد از جنگ جهانی دوم است اما ریشه تاریخی خود توسعه را باید در سالهای پس از قرون وسطی در رویدادهایی نظیر رنسانس، انقلاب صنعتی و انقلابهای سیاسی قرن ۱۸ و ۱۹ جستجو کرد. مجموعه تحولاتی که در یک بازه زمانی بلندمدت منجر به آن چیزی شد که امروز توسعه مینامیمش و نشانههای چون تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه بالا، توسعه علم و فناوری، صنعتی شدن، افزایش رفاه و سلامت، حفاظت از محیط زیست و… برای آن بر میشماریم. من نقش رشد اقتصادی را در دستیابی توسعه موثر میدانم.
تا چه حد رشد اقتصادی بر رشد توسعه اثر گذار است؟
زمانی که از رشد اقتصادی صحبت میکنیم منظور ما اشاره به متغییری است که مربوط به دوره بلند مدت است. اما برای این منظور باید در خصوص وضعیت کشور اطلاعات درستی داشته باشیم. در حال حاضر کشور ما در وضعیت تحریم اقتصادی قرار گرفته است. این تحریمها ظرف چند ماه بعدی وضعیت را سختتر میکنند. مضاف بر اینکه در حال حاضر بحثتخصیص ارز به دلیل کمبود آن مطرح است، با التهاب در بازار سکه و ارز مواجهایم، بازار عوامل تولید به چالش برخورده است، بیکاری بالا است و تورم همه مردم را به مشکل انداخته است. با این توصیفات باید گفت اقتصاد ایران در وضعیت بدی قرار گرفته است. سؤال اساسی این است که چرا پس از گذشت این همه سال از برنامههای توسعه در کشور هنوز، اندر خم توسعه ماندهایم. باید بررسی شود که عدم وجود اقتصاد بازار مشکل اصلی است، یا دولت بزرگ یا عدم اتصال به اقتصاد جهانی، یا مشکلات تأمین سرمایه و سرمایه گذاری نامناسب و یا اینکه مسایل دیگری مطرحاند. یهای مصطلح سنتی اقتصادی که پس از جنگ جهانی دوم پدیدار شدهاند، همگی به قابلیت سرمایه جهت پرورش رشد اشاره دارند. حال آنکه تئوری معاصر اگر چه سرمایه را همچنان یک عامل کلیدی بر میشمارد، اما یک حلقه مفقوده هم برای آن درنظر میگیرد و در این حلقه برای «دولت» یک نقش بزرگی تعیین و تعریف میکند.
تا چه حد نقش دولت را در حرکت ایران به سمت توسعه موثر میدانید؟
تئوریهای همچون فشار بزرگ از آن جملهاند. در این بین، یکی از تئوریهای معاصر، موضوع جالبی در خصوص سرمایه بررسی کرده است که روی آن سه اقتصاددان دانشگاه هاروارد کار کرده و مدل رشد خود را با استناد به خود، اچ - آر - وی نان نهادهاند. در این مدل درختی با عنوان درخت تصمیم گیری ترسیم میشود بر این اساس که اگر سرمایه گذاری در نوسان باشد، با استفاده از این درخت به ریشههای مشکل رشد پی میبریم. همانطور که اشاره شد این مدل همانند مدلهای سنتی اقتصاد عامل اصلی را سرمایه میداند با این تبصره که برای دولت نقش بزرگی در نظر میگیرد. مدل اچ - آر - وی مشکل سرمایه ناکافی را برای رشد به دو دلیل ربط میدهد که یکی هزینه تأمین مالی زیاد و دیگری بازده پایین فعالیتهای اقتصادی است. بازدهی نامطلوب به این دلیل است که یا بازدهی اجتماعی پایین است و یا بازدهی خصوصی در سطح نامطلوبی قرار دارد. بازدهی اجتماعی ناشی از مواردی نظیر فقر جغرافیایی، فقدان زیرساختها، عدم دسترسی مطلوب به ریلها و راهها، نیروی انسانی ناکارآمد و مواردی از این قبیل است. اما بازدهی خصوصی خود ناشی از این است که یا با شکست بازار مواجهایم و یا با شکست دولت برخوردهایم که این شکست دولت، ناشی از دو مسئله ریسکهای خرد و کلان است. ریسکهای کلان مانند سیاستهای پولی و ریسکهای خرد مواردی همچون حقوق مالکیت و فساد را دربر میگیرند. با این توضیحات اگر تأمین مالی در اقتصاد ما به مشکل برخورده است، این مشکل یا از داخل اقتصاد و یا از سطح بین الملل ناشی شده است. اگر مشکل ناشی از سطح داخلی باشد، به این عوامل بستگی دارد که یا پس انداز ملی کم است و یا واسطههایی همچون بانکها کارآمد عمل نمیکنند. برای سنجش سرمایه گذاری در کشورمان باید از شاخص موجودی انبار استفاده کنیم. در کشوری با اقتصاد باز، باید موجودی انبار ان نزدیک به صفر باشد که البته به دلایلی، این شاخص در کشورهای پیش رفته و توسعه نیافته نزدیک به رقمی ما بین یک تا دو درصد است. اما این رقم برای ایران نزدیک به ۴/۵ درصد برآورد میشود. بالا بودن موجودی انبار ما ناشی از دو مسئله است. یکی اینکه هزینه نگهداری محصولات برای ما پایین است و دیگری اینکه کارخانجات با این تفکر که کالاهایشان در آینده افزایش قیمت پیدا میکنند به افزایش موجودی انبار خود اقدام مینمایند(یعنی به نوعی احتکار میکنند). با سنجش این متغیر میتوان فهمید مشکل ما در کشور به هزینه تأمین مربوط نمیشود و باید مشکل را در جای دیگر جستجو کرد.
تقریبا اکثر دولت مردان این حرف ها را می زدند. در طول تاریخ کشورمان طرحهای مختلفی ارائه شد. چرا طرحها شکست خورد؟
چون هیچ کدام با فرهنگ بومی ما همخوانی نداشت. ابتدا باید توسعه انسانی مورد توجه قرار میگرفت که متاسفانه چنین اتفاقی رخ نداد. در واقع فرایند توسعه فرایندی است بلندمدت، به شدت اجتماعی و مردمی و به شدت علمی. به عبارت روشنتر توسعه دو محور دارد؛ علم و فن و انسان باوری. به عبارت دیگر جامعه قدیمی اروپا جامعه توسعه نیافتهای بود که سیستمهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن بر اساس فرمان و سنت حرکت میکرد و تحولات جدید توانست این دو محور را با محورهای جدید جایگزین کند. لذا هر جامعهای توسعه نیافته تلقی میشود مگر آنکه این دو را(فرمان و سنت) با عقل گرایی، تدبیر و علم جایگزین کند. طبیعی است که جایگزین این دو محور، نهادها، سازمانها و همه سیستم را تغییر میدهد چرا که اینها فونداسیون، زیربنا و اصل تمدن جدید هستند. این بنای جدید را توسعه یا تمدن صنعتی مینامند. توجه شود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نوعی فرمان مدنظر است ولی این فرمان بشری نیست بلکه فرمان الهی مدنظر است که با مفهوم فوق نباید اشتباه گرفته شود. اگرچه در نگاههای مختلف به ابعاد گوناگون به تمدن صنعتی یا توسعه تعابیر مختلفی نیز ارائه میشود ولی باید توجه داشت این دو محوریت آنچنان تأثیرات عمیقی بر جوامع توسعه یافته در ابعاد مختلف گذاشتهاند که بسیاری را به اشتباه انداختهاند که گاهی به جای درک مبانی و کلیت این تحولات به ابعاد خاص و یا دستاوردها و نتایج توسعه توجه میشود. ما نیز چون در ایران مطالعات وسیع، طولانی مدت و مداوم توسط مراکز تحقیقات بنیادی و کاربردی کشور نداشتهایم در تعریف توسعه دچار تشتت شدهایم. کشورهایی مثل ما متأسفانه دچار این مشکل بودهاند که به جای درک ماهیت و ریشه توسعه عمدتاً فرایند توسعه را فرایندی مکانیکی دیدهاند. تصور کردهاند چون کشورهای توسعه یافته کارخانه، دانشگاه، مدرسه، خیابان، ساختمان جدید، اتومبیل، راه آهن، فرودگاه، نیروی برق و… دارند، اگر این اجزا را کنار هم قرار دهند توسعه حاصل خواهد شد. مشکل اصلی فرایند توسعه ایران این است که مسئله را اشتباه دیدهایم. به عبارت دیگر، عینکی که روی چشم داریم مسئله را درست نشان نمیدهد. این عینک همان نگرش ذهنی ما ایرانیها به مسئله توسعه است، مفهومی که در ادبیات به عنوان پارادایم «از آن نام میبرند. به عبارت دیگر، ما مجموعهای از نگرشهای ذهنی در باب توسعه داریم و از دریچه این مجموعه به واقعیت بیرون نگاه میکنیم. بنابراین، اولین نکته اساسی که باید در فرایند توسعه ایران فهمیده شود، این است که ما هنوز بذر، اساس و بنیانی را که ایجادکننده توسعه باشد، نیافتهایم. مثالی میزنم، آنچه در فرآیند توسعه ما پیش آمده شبیه به این است که کسی در جایی درختی را میبیند، به هر دلیل، از درخت خوشش میآید و تمایل پیدا میکند که نمونه این درخت را در حیاط خانه خود داشته باشد، اما این شخص آن قدر مسحور مظاهر این درخت م یشود که فراموش میکند، درخت یک شی مکانیکی نیست، بلکه یک موجود زنده است. به هر حال، این شخص با دقت به مطالعه ظواهر درخت میپردازد که مثلاً چند متر ارتفاع دارد، تنه درخت چه شکلی است و… پس از این مطالعات برای کاشتن این درخت در حیاط خانه خود، با زحمت زیاد به دنبال این میرود که تنه مشابه تنه این رخت را در جایی پیدا کند، شاخ و برگ مشابه این درخت را در جایی بیابد، … شخص مورد بحثهمه این اجزا را پیدا میکند و به خانه خود میبرد و به هم میچسباند و نهایتاً میبیند که تصویری از درخت به دست آمده، امّا خود درخت در حیاط او نیست. این امری طبیعی است. در مثال ما فرض شده که درخت هم مثل یک اتومبیل است که اگر قطعات مجزای آن را پیدا کردید و روی هم سوار کردید، اتومبیل تولید میشود. درحالی که درخت یک موجود زنده است، نمیشود آن را همانند اتومبیل دانست. لذا شخصی که درخت و اتومبیل را یکسان ببیند، ممکن است صاحب اتومبیل شود ولی هیچگاه صاحب درخت نمیشود. یک کشور برای رسیدن به توسعه باید بتواند از ظرفیت انسانها استفاده کرده و به همین سبب نیاز به مشارکت اجتماعی مردم دارد. اگر در جامعهای باور فرهنگی این نباشد که علم راه حل مشکلاتش است، آن جامعه نمیتواند توسعه پیدا کند.
یعنی معتقدید توسعه بیشتر فرهنگی و اجتماعی است تا اقتصادی؟!
پس اگر به این گونه نگاه کنید که توسعه در اساس بیشتر بحثی فرهنگی - اجتماعی تلقی میشود تا بحثی فیزیکی، اقتصادی و سرمایهای یا اینکه تنها در ساختار سیاسی خاصی صورت میگیرد، توسعه به شدت امری سیاسی محسوب نمیشود، واقعیت این است که توسعه یک پازل است که اجزای مختلفی دارد و نمیتوان این اجزا را جدا از هم دید. فرایند توسعه فرایندی است که بخشی از آن کمی و بخشی کیفی است. صرفاً با داشتن سرمایه و پول نمیتوان به توسعه دست یافت. تجربه شصت سال اخیر ایران نشان داده که توسعه صرفاً با خرج کردن پول به دست نمیآید و برای دست یافتن به توسعه باید نگاه را تغییر داد و همانند بسیاری از کشورهای دیگر دنیا به فرایند توسعه به شکل علمی نگاه کرد. اگر نگاه علمی ما به توسعه تغییر نیابد همان طور که همه ما میبینیم دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی قبلی ما ضعیفتر میشود و آنگاه جامعهای غیرقابل زندگی سالم خواهیم داشت. پس باید همه برای این شناخت و عمل اجتماعی تلاش کنیم.
گفتگو از سعید سیف