خبرگزاری کار ایران

تشکیل کانون نویسندگان به روایت رضا براهنی

کد خبر : ۲۳۸۲۹۷

رضا براهنی، شاعر منتقد و داستان‌نویس، با اشاره به اینکه تشکیل کانون نویسندگان را نمی‌توان به شخص خاصی نسبت داد، گفت که آل‌احمد و دانشور بزرگتر از ما بودند و تجربه مبارزه آل‌احمد به درد ما می‌خورد و ما نمی‌خواستیم خودمان را از تجربه آن نسل محروم کنیم. نیاز به آنان بود که کانون سقفی برای همه باشد.

رضا براهنی، شاعر منتقد و داستان‌نویس، با اشاره به اینکه تشکیل کانون نویسندگان را نمی‌توان به شخص خاصی نسبت داد، گفت که آل‌احمد و دانشور بزرگتر از ما بودند و تجربه مبارزه آل‌احمد به درد ما می‌خورد و ما نمی‌خواستیم خودمان را از تجربه آن نسل محروم کنیم. نیاز به آنان بود که کانون سقفی برای همه باشد.

او درباره چگونگی شکل‌گیری کانون نویسندگان به ماهنامه «مهرنامه» گفت: «اولین بار که درباره کانون به شکل غیررسمی صحبت شد بین من، ساعی، آل‌احمد و خانم دانشور بود. حتی توی خانه‌ای نبود و توی کافه بود. اول به شکل خصوصی مطرح بود و بعد ما با دیگران مطرح کردیم و دیگران هم پاسخ مثبت دادند. یعنی اینکه باید کانونی تشکیل شود و علیه سانسور مبارزه شود و نویسندگان نیاز به تشکیلات غیردولتی دارند.»

براهنی درباره اصرار نویسندگان در آنکه خود را جزو موسسان و بنیانگذاران کانون جا بزنند، توضیح داد: «کانون نویسندگان دستاورد بزرگی است برای جمع نویسندگان که در اختناق دست به یک چنین کار شاق و بزرگی زدند. بعد از گفت‌وگوهای اولیه به همه نامه نوشته شد که بیایند و شرکت کنند و اشخاص زیر سقف کانون گرد آمدند. این پنجاه سال است که ادامه داشته و تبدیل به یکی از مهم‌ترین کارها شده است. طبیعی ا‌ست که آدم‌ها با افتخار از آن یاد کنند. موضوع این است که بالاخره نویسندگان زیر چتری جمع شدند و اعلام موضع کردند. من این‌ها را قبل‌تر مفصل نوشته‌ام و بارها بحثش شده. امروز مهم این است که حرکت ما در گذشته به همان صورت ادامه پیدا کند.»

براهنی در مقاله‌ای که در سال ۱۳۶۹ در مجله «کلک» منتشر شد به نقل از سیروس طاهباز گفته بود که ساعدی و آل‌احمد را موسسان کانون نویسندگان می‌داند و آل‌احمد در یادداشت‌های روزانه خود اظهار کرده که براهنی و ساعدی از آنکه بیانیه نویسندگان جوان را برای تشکیل کانون امضا کنند، اکراه داشتند. او درباره آنچه اتفاق افتاده، گفت: «این اشتباه آل‌احمد است. ما مدام به این موضوع فکر می‌کردیم و تجربه‌های مشابه را بررسی کرده بودیم و از آل‌احمد هم دعوت کردیم و به خاطر سن و احترام به او جلسه را در منزل او برگزار کردیم. حتی به او گفتیم شما توی مسائل سیاسی و فرهنگی چند پیراهن بیشتر پاره کرده‌ای و وقتی با ما همراه شوی به نفع همه است و به نفع بود، چون دولت هم از صراحت آل‌احمد می‌ترسید و از طرفی به دلیل حرمت آل‌احمد خیلی‌ها آمدند و شرکت کردند. در این تردیدی نیست که ما از او کم سن‌تر و کم سابقه‌تر بودیم و نیاز به کسی مثل او داشتیم و تشکیل کانون یکی از بزرگترین کارهای دموکراتیکی است که صورت گرفته و از قبل بارها و بارها بحثآن در اینجا و آنجا مطرح بوده و به نظر من نمی‌شود این را به تنهایی به کسی نسبت داد. آل‌احمد و دانشور بزرگتر از ما بودند و تجربه مبارزه آل‌احمد به درد ما می‌خورد و ما نمی‌خواستیم خودمان را از تجربه آن نسل محروم کنیم. نیاز به آنان بود که کانون سقفی برای همه باشد. آل‌احمد قوی، سالم و صریح بود و غیرتمند نسبت به حق و حقانیت. او حرفش را می‌زد. در جلسه‌ای که ما رفته بودیم به هویدا اعتراض کنیم موقعی که او می‌گفت ما سانسور نداریم آل‌احمد مشتش را بلند کرد و زد روی میز و گفت که من از طرف نویسنده حرف می‌زنم و مسئله من این است. بسیار شجاعانه عمل کرد. در جمعی که ما بودیم دیدیم برای اولین بار یک نفر شهامتی غیرقابل تصور از خود نشان دهد. هویدا مرعوب شد. در گذشته حرف این‌ها زده شده و موجود است.»

او با اظهار اینکه صادق چوبک از دوستان نزدیکش بود، درباره علت امضا نکردن بیانیه کانون از سوی چوبک و ابراهیم گلستان گفت: «تا جایی که من می‌دانم چوبک روی‌هم‌رفته در مسائل اجتماعی از این دست زیاد شرکت نمی‌کرد. در مورد گلستان من در ارتباط نبودم و طاهباز قرار بود که او را در جریان بگذارد و دیگر اطلاعی ندارم. شاید به دلیل مشکلش با آل‌احمد کسی جویای علت نیامدنش نشد.»

براهنی با ذکر اینکه اگر در دوره هویدا مشکل مجوز و سانسور و چاپ کتاب حل می‌شد باز هم کانون نویسندگان شکل می‌گرفت، بیان کرد: «هدف کانون نویسندگان باز کردن فضای بیان اندیشه آزادانه بود و این چیزی نیست که محدود به یک دوره و چاپ کتاب خاصی باشد.»

ارسال نظر
پیشنهاد امروز