خبرگزاری کار ایران

احمد نقیب زاده:

آنچه امروز دولت روحانی را تهدید می‌کند نیروهای تندرو است

کد خبر : ۲۳۲۶۷۲

احمدی‌نژاد کارهایی کرد که دودش به چشم همه رفت. در زمان وی حاشیه بر سیاست خارجی ما سایه افکنده و مسائل داخلی وضعیت خوبی نداشت. باید بدانیم اصلاحات بدون بازخوانی و ترمیم پایگاه اجتماعی به جایی نمی‌رسد.

اصلاحات می‌تواند با توجه به پتانسیل‌هایی که دارد پایگاه اجتماعی خود را دوباره ترمیم کرده و این بار در قامتی نو گام در راه تحزب بگذارد. باید هر چه سریع‌تر پایگاه اجتماعی خود را ترمیم کنیم. نخبه گرایی و نگاه به بالا، اصلاح طلبان را از توجه به پایگاه وسیع اجتماعی خود غافل ساخت، بند نافشان را از توده مردم برید و امکان بهره گیری از مطالبات و فشارهای اجتماعی را از ‌آنان سلب نمود. یکی از کسانی که ضرورت تاسیس احزاب جدید را مطرح می‌کند و بر آن پای می‌فشارد. دکتر احمد نقیب‌زاده است. این استاد دانشگاه در گفت‌و‌گو با ندای ایرانیان به ترسیم وضعیت موجود می‌پردازد:

تحولات اخیر جبهه اصلاحات را چگونه ارزیابی می‌کنید. آیا اصلاحات در شرایط جدیدی قرار گرفته است که بسان گذشته نیست. شکل‌گیری گروه‌ها و احزاب جدید در جریان اصلاحات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دولت روحانی، حزبی نیست. اما دولتی نیست که با احزاب سیاسی و فعالیت‌های حزبی مشکل داشته باشد. آنچه امروز دولت روحانی را تهدید می‌کند نیروهای تندرو است. تندرو‌ها از هر دو جناح بر دولت روحانی فشار می‌آورند حضور گروههای احزاب جدید همیشه مورد تایید اصلاح طلبان فشار را بر روحانی می‌کاهد. من فکر می‌کنم، شرایط جدید اصلاح طلبان سوپاپ اطمینان مهمی برای روحانی است. هر کسی خودش را مدافع و یا همسو با جریان اصلاح طلبی می‌شناسد باید مواضع خودش را در چارچوب اصلاحات و جبهه اصلاحات تعریف کند و در این چارچوب حضور داشته باشد و از همه مهم‌تر اینکه باید فعالیت کند.

چرا جریان‌های سنتی سیاسی در ایران به این نتیجه رسیده‌اند که باید در مبانی و رویکرد خود تجدیدنظر کنند؟ اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در ماه‌های اخیر دست به یکسری اقدامات رفرمیستی در گفتمان خود زده‌اند. آیا اصولگرایی و اصلاح‌طلبی به معنای سنتی خود به پایان خط رسیده است؟

من به جد معتقدم که جوامع هیچ‌گاه حالت ایستا ندارند. پدیده‌ها و اندیشه‌های اجتماعی به‌‌ همان میزان که شرایط جامعه دستخوش تغییر می‌شود، متحول می‌شوند و تغییر می‌کنند. جریان‌های سیاسی هم به عنوان یک پدیده سیاسی و اجتماعی به صورت ناخودآگاه همراه با تحول جامعه دچار تغییر و دگردیسی می‌شوند. این نکته را نیز باید عنوان کنم که ما اساسا در تجربه سیاسی و دموکراسی کم تجربه هستیم. جریان‌های سیاسی ما در یک شرایط خاص شکل گرفتند، پیرایش و پالایش نشدند و به‌خوبی مورد چکش‌کاری قرار نگرفتند، به همین دلیل عیب و اشکالات زیادی در کارکرد و ساختارهای آن‌ها وجود دارد. به عقیده من همه این موارد ضرورت نوعی تجدید‌نظرطلبی و بازبینی در کارکرد‌ها را به ما گوشزد می‌کند. در این زمینه البته نکته‌ای که باعثهراس من می‌شود این است که در کشور ما هر زمان که خواسته شد تغییراتی در جهت بهبود اوضاع داده شود درست ۱۸۰درجه نتیجه عکس داده است. این مساله نگران‌کننده است که یک عده بخواهد جریانی مانند جریان اصلاح‌طلبی را لوثکنند و یا تلاش کنند که آن را زمین‌گیر کرده و در ‌‌نهایت از بین ببرند. این عده این نکته را فراموش کرده‌اند که حداقل۴۰درصد جامعه پشت سر این جریان قرار گرفته است و اگر اتفاقی برای این جریان رخ بدهد ممکن است به ناامیدی این ۴۰درصد منجر شود. وضعیت اصولگرایان نیز به همین شکل است. جریان اصولگرایی همواره بر مسائلی تأکید داشته است که از نظر زمانی تاریخ مصرف آن گذشته است و ضرورت دارد که این جریان نیز در رفتار خود تجدید نظر کند تا همگام با جامعه و روزآمد شود. اگر این اتفاق برای این جریان رخ ندهد این جریان رو به اضمحلال خواهد رفت.

پس از دوم خرداد۷۶نوعی رفرم سیاسی در زمینه اهمیت به احزاب و تشکل‌های سیاسی در کشور به‌وجود آمد اما با روی کارآمدن احمدی‌نژاد در سال ۸۴دوباره جامعه مدنی ایران به نقطه صفر بازگشت. جامعه مدنی در زمان اصلاحات چه وضعیتی پیدا کرده بود؟ احمدی‌نژاد با جامعه مدنی ایران چه کرد؟

بزرگ‌ترین نقیصه‌ای که در کار اصلاح‌طلبان پس از خرداد۷۶وجود داشت این بود که به‌صورت غیرمترقبه، غیرمنتظره، بدون آمادگی قبلی و ناگهانی به قدرت رسیدند. بعد از این تندروهای اصلاح‌طلب احساس کردند که فرصت اندکی دارند و باید در این فرصت اندک جای پای خود را تقویت کنند. در نتیجه عجولانه درصدد ارائه راهکار‌ها و یک سلسله اقدامات نسنجیده برآمدند که برخی از این اقدامات به حوادثمختلفی ختم شد. این عده این نکته را فراموش کردند که نباید سیستم سیاسی را ترساند و دچار وحشت کرد. نباید کاری کرد که دولت احساس کند کنترل اوضاع از دستش خارج شده است. نباید کاری کرد که تشکل‌ها و جریان‌های سنتی احساس کنند که ارزش‌ها و جایگاه خود را از دست داده‌اند. متأسفانه این اقدامات انجام شد و نتیجه این بود که محمود احمدی‌نژاد از دل جریان اصلاح‌طلب بیرون آمد. کسی که هیچ سنخیتی با اصلاحات نداشت. درحقیقت اگر آن عده کمی سنجیده‌تر عمل کرده بودند شاید احمدی‌نژاد و امثال احمدی‌نژاد هیچ‌گاه سکان اداره کشور را به دست نمی‌گرفتند. برای اینکه عنوان می‌کنم عجولانه رفتار کردند مثالی می‌زنم. بنده خودم داشتم مسیری را برای جریان اصلاحات ترسیم می‌کردم که مقداری زمان‌بر بود؛ اما آن‌ها عجله داشتند که مسئله جوانان را حل کنند. آن‌ها عنوان می‌کردند که جوانان نباید از جریان اصلاحات دور و پراکنده شوند. درحالی که مسئله جوانان جدا از مسائل جامعه نبود. در آن زمان اگر مسائل جامعه حل می‌شد هم جوانان و هم زنان به مطالبات خود می‌رسیدند. برخی از اصلاح‌طلبان اسیر قدرت و حفظ قدرت شده بودند. در نتیجه احمدی‌نژاد بر سر کار آمد. تمام اقدامات احمدی‌نژاد هم واکنش به جریان اصلاح‌طلبی بود. وی در ابتدای کارش تمام شخصیت‌های اصلاح‌طلب و دستاوردهای اصلاح‌طلبی را قلع و قمع کرد. احمدی‌نژاد در این زمینه اشتباه بزرگی مرتکب شد. وی به جای اینکه دستاوردهای اصلاح‌طلبان را تعدیل کند تلاش کرد که تمامی دستاوردهای اصلاح‌طلبی را از بین ببرد. احمدی‌نژاد فراموش کرده بود که همه جریان‌های سیاسی دستآوردهای انقلاب اسلامی است و باید برای هر اقدامی که صورت می‌دهد به مردم و انقلاب پاسخگو باشد. احمدی‌نژاد کارهایی کرد که دودش به چشم همه رفت. در زمان وی حاشیه بر سیاست خارجی ما سایه افکنده و مسائل داخلی وضعیت خوبی نداشت. باید بدانیم اصلاحات بدون بازخوانی و ترمیم پایگاه اجتماعی به جایی نمی‌رسد.

تعریف مواضع در چارچوب اصلاحات به چه معنا است؟ چه کسی باید چارچوب اصلاحات را روشن کند؟

تعریف اصلاحات از آغاز تا به امروز چندان تغییری نکرده است. بنابراین گروههای اصلاح طلب هم ویژگی‌های گفتمان اصلاح طلب را می‌پذیرند و در راه آن گام برخواهند داشت. به نظر من اصلاح‌طلبان باید آقای خاتمی را نگه دارند و از چهره سیاسی وی صیانت به عمل بیاورند. در واقع‌اگر حزب و یا تشکل جدیدی هم قرار است در جریان اصلاحات شکل بگیرد باید پدرخواندگی آقای خاتمی را قبول داشته باشد. آقای خاتمی بسیار خوش‌فکر و خوش‌اندیشه است اما متأسفانه یاران خوبی نداشت. آقای خاتمی در آخرین سخنرانی خود در دانشگاه تهران کسانی که تحت‌لوای اصلاح‌طلبی وارد عرصه سیاسی شده بودند اما خوب عمل نکردند به سختی گلایه کرد. آقای خاتمی شخصیتی هستند که در سطح جهان نیز می‌توان آن را خرج کرد و روی تأثیرگذاری‌اش حساب کرد. ایشان وجهه قابل قبولی در سطح بین‌المللی دارد و همچنان هم از محبوبیت بالایی در سطح جهان برخودار است. بنابراین اگر جریان و یا گروهی با مارک اصلاح‌طلبی و یا نو اصلاح‌طلبی تشکیل شود و رهبری آقای خاتمی را نپذیرد با خطر کم شدن اقبال عمومی مواجه خواهد شد. من فکر می‌کنم که آقای خاتمی یک سرمایه سیاسی و ملی است که باید از آن ‌‌نهایت بهره‌برداری را انجام داد. من معتقدم احزاب جدید هم زیر سایه خاتمی هستند و همراه با او گام بر می‌دارند. به نظر می‌آید اصلاح طلبان از تجربه تلخ تندروی درس گرفته‌اند و همگی پذیرفته‌اند که پروژه عبور از خاتمی و تقابل یا خروج از حاکمیت اشتباه بود. بر اساس این تجربه سایه خاتمی بر سر احزاب جدید اصلاح طلب پایدار است. به یک معنا می توان به قطعیت گفت خاتمی، هدایت کننده احزاب جدید اصلاح طلب است.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز