عرب سرخی: نبوی میگفت نباید هزینه یک دولت اصلاحطلب به روحانی تحمیل شود
دولت تدبیر و امید به حوزه سیاست خارجی و مشکلات اقتصادی اولویت بیشتری داده است. دولت به دلیل اهمیت و حساسیت سیاست خارجی و در راس آن بحثهستهای و گرفتاریهای وسیعی که دولت ۸ ساله احمدینژاد بر اقتصاد تحمیل کرده بود به آن دو حوزه بیشتر پرداخت. فکر میکنم که این عملکرد هم کم و بیش ثمربخش بوده است.
انتخابات مجلس دهم پیشرو است. برعکس گروههای اصوگرا که در جنب و جوش هستند و هر روز با برگزاری نشست و همایش، سعی در ایجاد اتحاد بین گروههای اصولگرا دارد تا جایی که برای این اتحاد حاضر به کنارآمدن با گروههای تندرو هم شدهاند. این در حالی است که به نظر میرسد جریان اصلاحطلب هنوز به فکر برنامهریزی برای انتخابات مجلس نیفتاده است. برخی معتقدند که در ۱۵ماهی که از دولت یازدهم میگذرد، جریان اصلاحطلب منفعلانه برخورد کرده و از شرایط ایجادشده در دولت تدبیر و امید آنچنان که میبایست، استفادهای نکرده است. فیضالله عربسرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب اما به
«انفعال اصلاحطلبان» اعتقادی ندارد و میگوید: با وجود امکانات محدودی که برای اصلاحطلبان از بعد از وقایع ۸۸ وجود داشته به نسبت هم خوب خود را نگه داشتهاند و توانستهاند خود را بازسازی کنند. در همینباره «آفتاب» گفتوگویی با فیضالله عربسرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب انجام داده است که در ادامه میآید:
اصلاحطلبها در روی کارآمدن دولت یازدهم نقش تاثیرگذاری ایفا کردند. در حال حاضر جایگاه اصلاحطلبها در این دولت را چطور ارزیابی میکنید؟
ائتلافی بین اصلاحطلبان و دولت تدبیر و امید اتفاق نیفتاده است. اصلاحطلبان در عرصه انتخابات ریاست جمهوری نتوانستند، یک نامزد یا کاندیدای حداکثری و اختصاصی داشته باشند. بنابراین از بین نامزدهای موجود و تأیید شده، فردی را که بیشترین قرابت و نزدیکی را به برنامههای مورد انتظار داشت، انتخاب کردند. از این حیثآقای دکتر عارف و آقای دکتر روحانی دو نامزدی بودند که در مجموع بخشهای قابلتوجهی از مطالبات و دیدگاههای اصلاحطلبان را نمایندگی میکردند. با کنار رفتن آقای دکتر عارف اصلاحطلبها به اقتضای نگرش اصلاحطلبی خود از تنها نامزدی که بخشهایی مهمی از مطالباتشان را نمایندگی میکرد، حمایت کردند؛ این اقدام به مفهوم یک ائتلاف نیست. به همین دلیل، بعد از انتخابات هم که آقای روحانی پیروز شد، اصلاحطلبها دنبال سهم نبودند. چون ائتلافی به معنای رایج سیاسی خود اتفاق نیفتاده بود. انتظارشان از آقای روحانی تحقق وعدههایی بود که داده شده بود. این نگاه همچنان برقرار است و اصلاحطلبان همچنان همین نگرش را تعقیب میکنند؛ یعنی همچنان با تاکید بر بخشهای اصلاحطلبانه برنامهها و دیدگاههای دکتر روحانی که وعده آن در انتخابات داده شده و اصلاحطلبها آنها را مبنای حمایت خود از دکتر روحانی قرار دادهاند. حالا اگر دولت از میان اصلاحطلبها کسانی را برای مسئولیت و سمتی انتخاب کرد آن هم از آن بخش از نگاه مشترکی نشات میگیرد که بین دولت تدبیر و امید با اطلاحطلبان وجود دارد. بنابراین ما اگر نقدی داشته باشیم و بخواهیم مطرح کنیم نه نقد دولت تدبیر و امید براساس یک برنامه اصلاحطلبانه است بلکه نقد براساس برنامه دولت تدبیر و امید است.
اما به نظر میرسد ائتلافی نانوشته با آقای روحانی صورت گرفت؟
ائتلاف اصلاحطلبها با آقای روحانی نبوده اما حتما گفتوشنودی بین آقای عارف و آقای روحانی بوده است که گفتوگوی اصلاحطلبان با آقای روحانی نبود. ائتلاف دو نامزد است که یکی به دیدگاه اصلاحطلبان نزدیکتر است و یکی به اردوگاه اعتدالگرایان.
در هشت سالی که احمدینژاد سر کار بود. خیلی سعی شد تا اصلاحطلبان را متلاشی کنند. ضربههای شدیدی به آنها وارد شد. برخی اعضای احزاب شاخص به زندان رفتند و برخی از کشور خارج شدند. به اعتقاد شما در این یک سال و نیم دولت آقای روحانی اصلاحطلبان توانستند خود را بازیابی کنند؟
من اعتقاد ندارم که اصلاحطلبان متلاشی شدند. زمانی که از اصلاحطلبها صحبت میکنید ممکن است منظورتان یک حزب باشد. یک وقت اصلاحطلبی را به عنوان یک نگرش اجتماعی در نظر میگیرید. به هیچوجه نگرش اصلاحطلبانه از هم پاشیده نشد. برخی احزاب و گروههای اصلاحطلب ضربههایی را متحمل شدند. اما در مجموع گرایش مردم به سمت اصلاحطلبی افزایش یافت. نتیجه انتخابات سال ۹۲ بیانگر این است که همه آن فشارهایی که به جریان اصلاحطلب وارد شد، واکنش اجتماعی دقیقا برعکس فشارهای وارده عمل کرده است. بنابراین احزاب و گروههای اصلاحطلب ضربههایی خوردند که در تلاش هستند به میزانی که فضا بازتر شده خود را بازسازی کنند. در دوره آقای احمدینژاد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی با چنین محدودیتهایی روبرو بود. از زمانی که آقای روحانی بر سرکار آمدهاند نمیتوان گفت که مطلقا اما نسبتا در این نگرش تغییراتی ایجاد شده و به میزان این تغییرات، تشکلها، سازمانهای اصلاحطلب، NGOها وضعیت بهتری پیدا کردهاند. اما این شرایط به هیچ وجه یک وضعیت ایده آل و حداکثری نیست.
در این مدت اصلاحطلبان از فرصت خوب استفاده کردهاند؟
به هر حال ضرباتی که وارد شده بود مقدار زیادی شوک وارد کرده بود، مقدار زیادی نیروها را به کما برده بود، مقدار زیادی ترس و رعب ایجاد کرده بود، برای اینکه این حالتها کمرنگ شود به زمان هم احتیاج است. اما نسبی بد نبوده و به مرور حتما بهتر هم می شود.
برخی از چهرههای اصلاحطلب مطرح کردهاند که این دولت، دولتی نیست که اصلاحطلبان در آن فعالیت کنند. بهتر است که کاری نکنند و فقط تماشاگر باشند. افرادی مانند آقای بهزاد نبوی.
نه آقای نبوی چنین نظری را ندارند. من شخصا با ایشان صحبت کردهام اصلا نگرش ایشان این نیست. آقای نبوی اعتقاد دارند با توجه به اینکه دولت آقای روحانی یک دولت اصلاحطلب نیست نباید ما هزینههای یک دولت اصلاحطلب را به دولت آقای روحانی تحمیل کنیم. اجازه دهیم براساس نگرشها و برنامهها و گرایشهای خود عمل کند. اینکه مداوم بگونهای صحبت کنیم که گویا ما نمایندگان دولت آقای روحانی هستیم، بدون اینکه در واقعیت چنین باشد؛ هزینههایی را از طرف جناحهای تندرو به دولت تحمیل میکند. بدون اینکه فایدهای داشته باشد هزینه را تحمیل خواهد کرد، این صحبت آقای نبوی است.
به مرور زمان میتوان وضعیت را به نفع اصلاحطلبان برگرداند؟
حتما به میزانی که دولت آقای روحانی موفق میشود به تعهدات خود عمل کند گرایش مثبتتری از طرف نیروهای اصلاحطلب به طرف این دولت ایجاد میشود. هر مقدار که این اتفاق میافتد حمایتها و پشتیبانیها پررنگتر میشوند. بنابراین دولت تدبیر و امید میتواند تاثیر مثبتی بر وضعیت جریانات اصلاحطلب بگذارد. جریانات اصلاحطلب هم میتوانند نقش مثبتی را در تقویت دولت آقای روحانی ایفا کنند. اما این به معنای جایگزین شدن هم نیست، هر کدام در جایگاه خود. دولت تدبیر و امید همان طور که خود هم اعلام کرده یک دولت اصلاحطلب نیست، بنابراین بیخود و بیجهت نباید هزینههای یک دولت اصلاحطلب را به آن تحمیل کرد.
به اعتقاد شما چقدر عملکرد دولت در این مدت براساس شعارهای انتخاباتیاش بوده است؟
دولت تدبیر و امید به حوزه سیاست خارجی و مشکلات اقتصادی اولویت بیشتری داده است. دولت به دلیل اهمیت و حساسیت سیاست خارجی و در راس آن بحثهستهای و گرفتاریهای وسیعی که دولت ۸ ساله احمدینژاد بر اقتصاد تحمیل کرده بود به آن دو حوزه بیشتر پرداخت. فکر میکنم که این عملکرد هم کم و بیش ثمربخش بوده است.
اما برخی منتقدان میگویند که دولت به وعدههای سیاسی خود عمل نکرده و شعارش درباره مساله " حصر " حل نشده است.
دولت در حوزههایی مسئول مستقیم است و در حوزههایی میتواند تلاش کند. احیانا موضوعاتی که به حوزه نیروهای نظامی و انتظامی بر میگردد یا به حوزه تشکلهای اطلاعاتی موازی برمیگردد یا به حوزه قضایی و مجلس بازمیگردد در این حوزهها دولت میتواند تلاش کند؛ دولت نمیتواند تصمیم بگیرد. دولت به تنهایی نمیتواند درباره «حصر» تصمیم بگیرد اما میتواند تلاش کند. من فکر نمیکنم دولت تدبیر و امید تلاش نکرده باشد؛ اینکه تلاشها به نتیجه نرسیده به این معنا نیست که تلاش نکرده است. آزادکردن زندانیها اصلا دست دولت نیست حتما تلاش کرده و من در این مورد مطلع هستم. اما جریاناتی که مایل نبودند که دولت وجهه بهتری در جامعه پیدا کند، اجازه ندادند که تلاشهای دولت ثمربخش باشد و به نتیجه برسد.
اصولگرایان نیروهای اصلاحطلب را با چوب فتنه میزنند و از میدان دور میکنند. نمونه این موضوع در انتخاب وزیر علوم خود را نشان داد. اصلاحطلبان برای ورود به عرصه سیاست چگونه باید با این موضوع مقابله کنند؟
جریاناتی که از پایگاه اجتماعی ضعیفی برخوردار هستند، سعی میکنند با ابزار قدرت رقبای خود را حذف کنند. این در انتخابات ریاستجمهوری، مجلس و شوراها، در انتخاب مدیران… اتفاق میافتد. این روشی است که بخش تندرو(من نمیتوانم بگویم اصولگرا چون در اصولگرایان یک دیدگاه واحد وجود ندارد) سعی میکند ضعف خود را در جامعه با حذف رقبای خود تامین کند. به هر حال این تلاشی است که از طرف این گروه صورت میگیرد و طبیعتا در جایی ممکن است موفق به حذف شود. اما انتخابات ۹۲ برای این گروه درسآموز بود و همه عصبانیت این گروه از دولت و مردم به همین انتخابات باز میگردد. به هر حال آن همه تلاش، تقلا، حذف، بیرونکردن و زندانکردن نتیجهاش انتخابات سال ۹۲ شد. بنابراین ما هم باید همان راهی را برویم که در انتخابات سال ۹۲ طی کردیم. باید همین نگاه منطقی و عقلانی را به حوزه سیاسی داشته باشیم و با حمایت از جریاناتی که عقلانیتر عمل میکنند زمینه را برای نیروهای تندرو و واپسگرا تنگ کنیم. اصلاحطلبها روی پای خود هستند. به میزانی که پایگاهشان در حاکمیت تضعیف شده به دلیل برخورد حذفی که صورت گرفته، پایگاهشان در جامعه تقویت شده است. اگر شخصیتهای اصلاحطلب ردصلاحیت میشوند نه به دلیل نداشتن صلاحیت است بلکه به دلیل پایگاه گسترده مردمی است؛ زیرا اگر این افراد تایید شوند رای مردم با آنها خواهد بود. اگر در مورد این افراد حرف جدی وجود داشت که میتوانست منجر به ردصلاحیت شود در محاکمات آنها مطرح میشد. اگر اصلاحطلبها به اتهام اجتماع و تبانی که مصداق آن تشکیل یک جلسه حزبی یا شرکت در یک راهپیمایی است، به سالها زندان محکوم میشوند برای این است که هیچ نقطه ضعفی از آنها ندارند. بنابراین اصلاحطلبها به این معنا و بهطور عام به وسیله ابزارهای مانند شورای نگهبان و دادگاهها حذف شدند اما پایگاه آنها در جامعه تقویت شده است. تندروها نگران این هستند که اصلاحطلبان از هر چهرهای که حمایت کنند، آن چهره رای میآورد.
اتکا به شورای مشورتی آقای خاتمی و چند چهره شاخص مصداق فعالیت اصلاحطلبانه محسوب میشود؟
قطعا آقای خاتمی به عنوان یک چهره محوری و اصلی اصلاحطلبها محسوب میشود، اگر این فشارها نبود دایره فعالیتهای او هم گسترش پیدا میکرد. الان ما خیلی قدرت انتخاب نداریم. یک قسمت محدودی برای فعالیتهای تشکیلاتی ما باقی مانده است. در فضای باقیمانده تلاش میشود و آقای خاتمی، حزب اعتماد ملی و سایر گروهها و احزاب اصلاحطلب هم تلاش میکنند. انجمنها و تشکلهای دانشگاهی و حوزوی هم فعالیت میکنند. آن بخشهایی که میدان عمل دارند در وسع خود تلاش میکنند. طبیعتا فعالیتهای آقای خاتمی محدود شده است نه امکان سخنرانی دارند نه میتوانند از کشور خارج شوند و در مجامع علمی و…شرکت کنند. ایشان باقی ماندهاند و یک دفتر و یک تشکیلات غیرسیاسی باران، این همه حیطه فعالیتی هست که برای آقای خاتمی باقی مانده است. آقای خاتمی در همین محدوده کوچک در حال فعالیت است. ما در جبهه اصلاحات به دلیل برخوردهایی که شده بهرغم پایگاه گسترده اجتماعی، تشکیلات گستردهای نداریم که فعالیت کنیم.
اصولگراها با برگزاری کنگره و نشست به دنبال وحدت در انتخابات مجلس هستند. با این عملکرد اصلاحطلبان فکر نمیکنید اصولگراها پیروز مجلس آینده باشند؟
اینکه اصولگرایان برای ایجاد وحدت بین خودشان تلاش میکنند، اینکه میدان باز عمل خوبی دارند به نظر من منفی نیست. در حقیقت این میدان عمل باید برای هر دو جناح باشد. چون اساسا فعالیتهای یک بال به تنهایی پاسخگو نیست. در انتخابات اگر یک رقابت منطقی بین دو جناح سیاسی شکل نگیرد، منشا مشارکت گستردهای نخواهد شد. بنابراین اینکه اصولگرایان میدان عمل دارند بسیار خوب است، باید عین این میدان عمل را به این جناح هم بدهند. اگر خواهان گسترش پایگاه حاکمیت در جامعه هستند. اگر میخواهیم نظام و حکومت در جامعه تقویت شود باید اجازه دهیم تا اندیشهها و تفکرات مختلف در عرصه رقابت حضور داشته باشند و با رقابت خود مردم را به صحنه بیاورند. در حقیقت مردم از بین گزینهها و اندیشههای مختلف بتوانند گزینه مورد نظر خود را انتخاب کنند. اینکه ما نامزدهای یک طیف فکری را در انتخابات تایید کنیم و همه چهرههای شناخته شده یک طیف دیگر را رد صلاحیت کنیم، طبیعتا انتخابات پررونقی نخواهیم داشت. در عین حال من معتقدم که اصلاحطلبها و جریان دولت تدبیر و امید مجموعا اگر از چهرههای کم نام و نشان هم حمایت کنند، باز هم رایآور خواهند بود. این چیزی است که تندروها نگران آن هستند.
فکر میکنید که در جریان انتخابات بعدی باز هم اصلاحطلب ها با اعتدالگراها همراه میشوند؟
نه به معنای ائتلاف، بلکه به معنای کار هم جهت در زمینههای هم فکری که وجود دارد. جریانات همفکر به صورت طبیعی با وجود فضای محدود با توجه به اینکه چهرههای محدودی در صحنه حضور خواهند داشت، همگرا عمل خواهند کرد. نه اینکه بنشینند و با هم هماهنگ کنند که از یک نفر حمایت کنند. در عمل به نقطههای مشترکی میرسند.
در بخش سیاست داخلی عملکرد دولت و وزارت کشور در این مدت را چگونه ارزیابی میکنید؟
طبیعتا این وزارت کشوری نبوده که مورد انتظار بود. اما این وزارت کشور میتوانسته وزارت کشور دولت هشتم و نهم باشد که احزاب را سرکوب کند. میتواند وزارت کشوری باشد که با احزاب نرمتر برخورد کند. میتواند وزارت کشوری باشد که فضای تقویت احزاب را فراهم کند. این وزارت کشور کاری در راه تقویت احزاب نکرده اما خوب در مجموع کاری هم علیه احزاب انجام نداده است.