سریالهای امروزی سرگرم کننده یا عامل بدآموزی؟
در سالهای اخیر، شاهد افزایش قابل توجهی در وقوع قتلهای خانوادگی بودهایم که این امر نه تنها نگرانکننده است بلکه زنگ خطری برای سلامت روانی و اجتماعی جامعه به شمار میآید.
علی کلانتری در یادداشتی در سیاست روز نوشت:
خشونت در جوامع انسانی یکی از معضلات پیچیده و چندوجهی است که تأثیرات عمیق و گستردهای بر ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد. در سالهای اخیر، شاهد افزایش قابل توجهی در وقوع قتلهای خانوادگی بودهایم که این امر نه تنها نگرانکننده است بلکه زنگ خطری برای سلامت روانی و اجتماعی جامعه به شمار میآید.
یکی از عوامل اصلی خشونت خانوادگی، عدم تعادل قدرت در روابط بین اعضای خانواده است. در بسیاری از موارد، یکی از طرفین به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی یا روانی، احساس ناامنی و ضعف میکند و این امر میتواند به بروز رفتارهای خشونتآمیز منجر شود. بهویژه در جوامعی که نابرابریهای جنسیتی وجود دارد، زنان به عنوان قربانیان اصلی خشونت خانگی شناخته میشوند. این نابرابریها نه تنها به خشونت جسمی بلکه به خشونت روانی و اقتصادی نیز منجر میشود که عواقب آن میتواند سالها ادامه داشته باشد.
در روزها و ماههای اخیر اگر یک نیم نگاهی به سایتهای خبری و روزنامهها به خصوص قسمت حوادث آنها بیندازید، تا چشم کار میکند خبرهایی مبنی بر همسرکشی، برادرکشی، پدرکشی و مادرکشی آن هم به روش های فجیع و غیر انسانی وجود دارد. قتل هایی که حتی در فیلم های هالیوودی نیز برچسب بزرگسالان دریافت می کند و کودکان اجازه ندارند آنها را تماشا کنند.
انتشار این اخبار به روالی عادی تبدیل شده تا جایی که اگر خبر یک قتل فجیع دیگر را در یک سایت خبری ببینیم، آنچنان برایمان عجیب و غریب نخواهد بود و به نحوی با آن کنار می آییم، انگار که این رویه جزوی از زندگی ما شده و هر روز اگر چنین خبرهایی را نبینیم احساس می کنیم که اتفاقی غیرعادی در حال رخ دادن است.
باید قبول کنیم که عوامل اقتصادی نقش بسزایی در بروز خشونت خانوادگی دارند. فقر، بیکاری و عدم دسترسی به منابع مالی کافی میتوانند فشارهای روانی را افزایش دهند و افراد را به سمت رفتارهای خشونتآمیز سوق دهند. در شرایطی که افراد با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند، ممکن است به جای حل مسائل به شیوههای سالم، به خشونت متوسل شوند. در واقع، بررسیها نشان دادهاند که در جوامع با نرخ بالای بیکاری و فقر، میزان خشونت خانوادگی نیز افزایش مییابد.
علاوه بر این، عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز تأثیرگذار هستند. برخی از فرهنگها و جوامع، رفتارهای خشونتآمیز را به عنوان یک روش قابل قبول برای حل اختلافات میپذیرند. در چنین جوامعی، آموزشهای غلط درباره روابط انسانی و نقشهای جنسیتی میتواند زمینهساز بروز خشونت شود. بهعنوان مثال، اگر کودکان از سنین پایین بیاموزند که حل مشکلات از طریق خشونت ممکن است، احتمال اینکه در بزرگسالی این الگوها را تکرار کنند افزایش مییابد.
نقش رسانهها نیز در گسترش یا کاهش خشونت قابل توجه است. در دنیای امروز، فیلمها و سریالها به عنوان آیینهای از واقعیتهای اجتماعی عمل میکنند. با این حال، این واقعیتها گاهی اوقات به صورت اغراقشده یا تحریفشده نمایش داده میشوند. در سالهای اخیر، تولیدات سینمایی و تلویزیونی به موضوعاتی چون قتلهای خانوادگی و خشونت خانگی پرداختهاند. این آثار نه تنها بازتابدهنده واقعیتهای تلخ جامعه هستند بلکه میتوانند به شکلگیری تصورات عمومی درباره این مسائل کمک کنند.
این درحالی است که برخی فیلم ها و سریال ها که برگرفته از اتفاقات و پرونده های واقعی که در دادگاه های کشور بررسی شده اند، الهام می گیرند به راحتی انگ و برچسب سیاه نمایی می خورند و برخی اعتقاد دارند که نمایش این سبک سریال ها و فیلم ها می تواند منجر به رفتارهای خشونت آمیز شود، در صورتی که باید دقت داشته باشیم ابتدا پرونده ای وجود داشته سپس تبدیل به فیلم و سریال شده است. یعنی در واقع علت اصلی پرونده واقعی و سریال معلول این اتفاق بوده است.
در واقع، نمیتوان به سادگی به فیلمها و سریالها انگ خشونت بیجا و سیاهنمایی زد. این تولیدات اغلب نشانههایی از واقعیتهای موجود در جامعه را بازتاب میدهند و میتوانند به عنوان یک ابزار آموزشی برای آگاهیبخشی به جامعه عمل کنند. با این حال، باید توجه داشت که نمایش مکرر خشونت ممکن است اثرات منفی نیز داشته باشد و باعث نرمالسازی رفتارهای خشونتآمیز شود.
تحقیقات نشان دادهاند که تماشای مکرر محتوای خشونتآمیز میتواند به افزایش حساسیت افراد نسبت به خشونت منجر شود و آنها را به سمت توجیه رفتارهای خشن سوق دهد. بنابراین، مسئولیت تولیدکنندگان محتوا بسیار سنگین است و باید تلاش کنند تا با ارائه روایات واقعی و متعادل از مسائل اجتماعی، به کاهش خشونت کمک کنند.
به طور کلی، مسئله خشونت خانوادگی یک معضل اجتماعی پیچیده است که نیازمند توجه جدی از سوی مسئولان، پژوهشگران و فعالان اجتماعی است. تنها با شناسایی عوامل مؤثر بر بروز این نوع خشونت و تلاش برای اصلاح آنها میتوانیم گامهای مؤثری در راستای کاهش این پدیده برداریم. لازم است که برنامههای آموزشی برای آگاهسازی جامعه درباره حقوق بشر، برابری جنسیتی و روشهای حل مسالمتآمیز اختلافات تدوین شود.
در نهایت، باید تاکید کرد که تغییرات فرهنگی و اجتماعی زمانبر هستند و نیازمند همکاری همهجانبه از سوی دولت، سازمانهای غیردولتی و جامعه مدنی هستند. با ایجاد فضایی امن برای گفتگو درباره مسائل مربوط به خشونت خانوادگی و حمایت از قربانیان این نوع خشونت، میتوان امید داشت که روزی شاهد کاهش چشمگیر این معضل اجتماعی باشیم.