خبرگزاری کار ایران

اشعار شهادت حضرت مسلم (ع) + روضه شب اول محرم

اشعار شهادت حضرت مسلم (ع) + روضه شب اول محرم
کد خبر : ۱۵۰۲۰۲۶

به منظور گرامیداشت فداکاری و جانفشانی حضرت مسلم (ع)، شب اول محرم را به نام ایشان نام گذاری کرده‌اند.

حضرت مسلم بن عقیل (ع) از آل ابی‌طالب و پسر عموی امام حسین (ع) و نخستین شهید کربلا است. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی‌های این سفیر شهید شب حضرت مسلم بن عقیل (ع) نام نهاده شده است.

اشعار شهادت حضرت مسلم بن عقیل (ع)

اگرچه بر سر دارم میا به کوفه حسین

هنوز زمزمه دارم میا به کوفه حسین

سلام من به تو ای آفتاب هستی بخش

چراغ محفل تارم میا به کوفه حسین

نوشته‌ام که بیایی ولی به صفحه خاک

به اشک خود بنگارم میا به کوفه حسین

میان کوفه غریبانه می زنم فریاد

امید و صبر و قرارم مَیا به کوفه حسین

به سنگساری مهمان اگرچه می‌کوشند

امامِ آینه دارم مَیا به کوفه حسین

در این دیار به سرنیزه لاله می‌چینند

گلِ همیشه بهارم مَیا به کوفه حسین

بیا به همره زینب از این سفر برگرد

امید جان فکارم مَیا به کوفه حسین

برای آنکه نگردی تو بی علی اکبر

دمادم است شعارم مَیا به کوفه حسین

نشسته حرمله در انتظار اصغرِ تو

ببین که واهمه دارم مَیا به کوفه حسین

پیام آخر مسلم برای تو این است

گذشته کار ز کارم مَیا به کوفه حسین

به گریه گفت “وفایی” ز مسلم بن عقیل

به درد و غصه دچارم مَیا به کوفه حسین

در سلام نماز مغرب بود

مسجد از ازدحام خالی شد

واژه‌های کلام مردم شهر

از علیک السلام، خالی شد

بین پس کوچه‌های نامردی

کوفه تنها گذاشت مردش را

با کمی سنگ از سرش وا کرد

روزه داری کوچه گردش را

هیچکس بار آن مسافر را

از سر شانه‌اش پیاده نکرد

وای بر حال منبر کوفه

که از آن مرد استفاده نکرد

کلماتِ که “این چه کاری بود؟ “

دائماً راهی صدایش بود

التماسی شبیه “کوفه میا”

سر سجاده‌ی دعایش بود

هیچکس پا به پای او غیر از

سایه از پشت سر نمی‌آمد

روشنایی خانه‌ها رفتند

سایه‌اش هم دگر نمی‌آمد

سلام ما به حسین و سفیر عطشانش

که در اطاعت جانان، گذشت از جانش

به آن غریب‌ترین سر به دار وادی عشق

به «مسلم بن عقیل» و دو نور چشمانش

به عزم شب شکن و همت علی وارش

به صبر و قوت قلب و شکوهِ ایمانش

میان معرکه، چون کوه محکم و نستوه

ستاده در بَرِ اهریمنان به کف جانش

تمام شهر پر از دشمن است و می‌بارد

نفاق و فتنه ز بارو و بام و ایوانش

در آستان محرم، به خاک و خون غلتید

منای کوفه ببینید و عید قربانش

طلایه دار بزرگ قیام عاشورا

فدای نهضت سرخِ حسین شد، جانش

در کوچه‌های کوفه شدم در بدر حسین

طعنه شنیده‌ام به سر هر گذر حسین

اینجا کسی پناه به مسلم نمی‌دهد

آواره‌ام به کوفه ز شب تا سحر حسین

دنیا غریب مثل سفیرت ندیده است

غربت نصیب من شده در این سفر حسین

سرگرم نیزه ساختن حرفه‌ای شدند

جز این نداشتند گمانم هنر حسین

اینجا میا که ساقی تو می‌خورد زمین

در علقمه شوی تو شکسته کمر حسین

دلشوره‌ام برای تو و دختران توست

گر چه شود حمیده من بی پدر حسین

پیراهن اضافه اگر داشتی بیا

زیور دگر برای رقیه نخر حسین

روی قناره پیکرم و سر به روی بام

دادم سلام بر تو به چشمان تر حسین

نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم

رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم

علی ندیده وفا از اهالی این شهر

نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟

نماز مغرب اگر صد هزار تا باشند

دوباره یک نفری موقع عشا مسلم

دو چشم مردم این شهر کور خواهد شد

اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم

ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی

امید نیست به این قوم بی حیا مسلم

شب نجات تو از دست شبه مردان است

هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم

نمانده راهی و تو بی پناهی و باید

قط بلند کنی دست بر دعا مسلم

رسیده ای به سرانجام و حیله کوفی

ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم

اگر چه از سر دار الإماره می‌افتی

سرت نمی‌رود اما به نیزه‌ها مسلم

هزار شکر خدا را دگر نمی‌ماند

تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم

ولی قرار شده تشنه لب شهید شوی

به احترام لب شاه کربلا مسلم

با اضطراب و دلهره از روی بام‌ها

باشد از این سفیر به آقا سلام‌ها

در رو به روی دارالعماره ز کینه‌ها

باشد برای کشتن من ازدحام‌ها

حال و هوای شهر پر از بی وفایی است

بیعت شکسته اند همه بی مرام‌ها

این کوفیان بی خرد و تابع هوس

شرمی نکرده اند ز روی امام‌ها

اسفند توی کورۀ آهن بریختند

تا بوی کسب تازه رسد بر مشام‌ها

برخی برای گندم و برخی برای زر

حاضر شدند تا شکنند احترام‌ها

چندین هزار نامه برائت نوشته اند

بوی فریب می‌رسد از آن پیام‌ها

“مولا میا به کوفه” فقط ذکر مسلم است

شاید رسد به تو همۀ این کلام‌ها

«من سر بریده سر دارالعماره ام»

پس جان من فدای لب تشنه کام‌ها

منبع ایمنا
انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز