بلاتکلیفی 3 ساله پرونده قتل با فرار قاتل شرور از زندان
سال 97 بود؛ در نیمه دوم آبانماه که با سه نفر از همدستانش به طلافروشی گتوند واقع در استان خوزستان، حمله کردند. هم طلاها را بردند و هم صاحب طلافروشی را به قتل رساندند و در نهایت عظیم و همدستانش موفق شدند فرار کنند.
به گزارش ایلنا، با پایی که میلنگد، سرقت میکند و مسبب قتل میشود. در خوزستان با عقبهای همچون سرقت، هنوز پس از چندین سرقت مسلحانه، برای خودش آزادانه زندگی میکند. «عظیم»؛ با جثهای بزرگ و چهرهای پر از شرارت تا به حال چندین سرقت مسلحانه انجام داده است. سال 97 بود؛ در نیمه دوم آبانماه که با سه نفر از همدستانش به طلافروشی گتوند واقع در استان خوزستان، حمله کردند. هم طلاها را بردند و هم صاحب طلافروشی را به قتل رساندند و در نهایت عظیم و همدستانش موفق شدند فرار کنند.
«داریوش کایدانی» صاحب طلافروشی؛ آن روز بیخبر از همه جا ساعت 5 عصر، وقتی به طلافروشی خود میرفت، فکرش را هم نمیکرد گرفتار عظیم و دار و دستهاش شود و جانش را از دست بدهد. عقربهها همینطور میچرخیدند و منتظر بودند یک ربع از ساعت 5 بگذرد. عقربهها در آن روز سیاه، ناآرام میچرخیدند که ناگهان صدای تیراندازی سراسر خیابان استقلال در گتوند را پر کرد. هم قاتل و هم سردسته گروه سارقان فرار کردند. داریوش کایدانی در این سرقت به دست «پژمان.م» به قتل رسید.
29 روز قبل از سرقت مسلحانه طلافروشی گتوند، عظیم و «مسعود» یکی از همدستانش، به خانهای در اهواز هجوم برده بودند. آن شب در خانه دکتر خاکباز مهمانی بود. عظیم و مسعود با حملهای وحشتناک به خانه خاکباز شب مهمانی آن خانواده را به غم تبدیل کردند. چاقو را بیخ گردن پسر 9 ساله آنها گذاشتند و النگوی طلا را از دست «پرستو خاکباز»؛ صاحب خانه به زور کشیدند و بردند. با به زور کشیدن النگو از دست پرستو خاکباز، دستش شکست و یکی از تاندونهای دستش پاره شد.
دوربینهای خانه خاکباز همه صحنه سرقت را ضبط کردند. همچنین دوربینهای طلافروشی در گتوند. همهچیز واضح و روشن است و اما پس از این دو حادثه عظیم در چه وضعی به سر میبرد؟
عظیم که پیش از این دو سرقت را در پرونده خود داشت، 7 ماه پس از سرقت از طلافروشی توسط ماموران نیروی انتظامی دستگیر شد. دو، سه شب را در بازداشتگاه به سر برد تا اینکه یک شب بهطور عجیب و مرموزی با اینکه پا و دستانش با دستبند به هم متصل شده بودند، توسط یک یا دو نفر فراری داده شد.
فردای آن روز وقتی مردم از خبر فراری دادن عظیم مطلع شدند و خبر گوش به گوش در گتوند پیچید، احسانینیا فرماندار ویژه دزفول و گتوند از مردم پوزش خواست، ولی باز پس از پوزش فرماندار، عظیم همچنان به زندگی خودش در خوزستان ادامه میدهد.
حالا با گذشت سه سال از این حوادث وحشتناک که نمونههایی از سرقتهای بزرگ عظیم و پژمان است، سردار صالحی معاون فرمانده ناجای خوزستان و سرهنگ حسیننژاد رییس آگاهی خوزستان، وعدههایی درباره دستگیری قطعی عظیم و پژمان به خانواده کایدانی دادهاند. «مسعود کایدانی» برادر داریوش کایدانی با توجه به فرا رسیدن سالگرد این حادثه این سرقت مسلحانه را شرح میدهد.
سرقت از طلا فروشی و قتل داریوش کایدانی از زبان برادرش
مسعود؛ برادر داریوش 51 سال سن دارد و معاون مدرسهای در گتوند است. با ناراحتی حادثه را بازگو میکند: «20 آبان سال 97 بود. اخوی من ساعت 5 بعدازظهر طبق معمول همیشه به مغازه طلافروشیش میره. یادمه هوا بارونی بود. چند دقیقهای از ورودش به طلافروشی نگذشته بود که 4 نفر با پژو 405 نقرهای وارد مغازه میشن. حدود 8 کیلو طلا از برادرم سرقت کردن و بردن. خودشم به قتل رسوندن.»
ذهنش به سمت فرزندان برادرش و سپس قاتل و گروه سارق کشیده میشود: «سه فرزند داره. دو دختر و یه پسر. اون زمان پسرش 6 سال داشت. بعد از به قتل رسیدن داریوش ما همه جوره از بچههاش مراقبت کردیم. کلی هم هزینه کردیم تا قاتل و دار و دسته عظیم را پیدا کنیم. دو تای آنها دستگیر شدند، اما عظیم که لیدر گروه بود و قاتل برادرم، دستگیر نشدن.»
مسعود از دستگیر نشدن قاتل و عظیم شاکی است: «خدا میدونه که تا به حال چقدر سرقت انجام داده. بعد از سرقت مغازه برادرم هم، چندین سرقت دیگر در خوزستان انجام داده. با پیگیریهای ما و چک کردن دوربینهای مغازه برادرم، هویت قاتل و لیدر گروه مشخص شد. دو نفر دیگر که یکی راننده بود و دیگری کنار راننده، دستگیر شدن.»
او از دستگیری عظیم و فراری دادنش توسط یکی، دو نفر میگوید: «نزدیک شش، هفت ماه بعد از سرقت از مغازه برادرم و به قتل رسیدن او، با هزار خواهش و التماس و پیگیری ما، موفق شدن عظیم را دستگیر کنن. دو، سه شب را در بازداشتگاه به سر برد، نه در زندان. حتی شنیدم یک بار که اون رو برای بازجویی بردن؛ ناهارش رو نخورد تا فشار و قندش پایین بیاد و نتونه جواب بده.»
غمگین میشود و از شب فراری دادن عظیم صحبت میکند: «خودم بعد از فراری دادن عظیم رفتم محل و اتاقی که در آن بازداشت بود را به چشم دیدم. اتاق کوچکی بود. دوربینها هم نشون دادن عظیم اون شب توسط یک یا دو نفر فراری داده شده. بر اساس آنچه به ما گفتن؛ عظیم رو تا نزدیک در آوردن و او هم فرار کرد. نمیدونم چرا؟ درحالیکه عظیم هم پابند به پاهایش داشت و هم دستبند به دستانش. از اون شب دیگه خبری از عظیم نشد. فقط میدونم در اندیمشک و خوزستان برای خودش راحت زندگی میکنه.»
او درخواستش را با صدای بلند اعلام میکند: «فقط میخوام او و قاتل برادرم را دستگیر کنن. بعد از فراری دادن عظیم، مردم در گتوند دو سه روز تمام اعتصاب و اعتراض کردند. بازاریها اعتصاب کردند. تا اینکه فرماندار خوزستان که آن زمان احسانینیا بود، در حضور مردم و هم صداوسیمای خوزستان از ما و مردم پوزش خواست اما ما دنبال پوزش نبودیم دنبال دستگیری عظیم بودیم.»
مسعود ناگهان در میان کلماتش یاد تلفن مهمی از سرهنگ حسیننژاد رییس آگاهی خوزستان که یک روز قبل از انتشار این گزارش (17 آبانماه) به او شده بود، میافتد: «هم فرماندار جدید خوزستان و هم رییس پلیس آگاهی خوزستان به من گفتن؛ قول میدیم عظیم و پژمان را دستگیر کنیم. امیدوارم واقعا این قولها نتیجهای رو در بر داشته باشه.»
میخواهد حادثهای را تعریف کند اما در بیان آن مردد است؛ بالاخره میگوید: «چند روز قبل از سرقت از مغازه طلافروشی برادرم، عظیم و یکی از همدستانش که الان دستگیر شده به خانه خانم خاکباز ریخته بودن و طلاهای اون رو از داخل گاوصندوق دزدیدن. میخواهید با خانم خاکباز صحبت کنین؟»
ماجرای سرقت از خانه خاکباز
«پرستو خاکباز» 43 ساله است و دو فرزند دارد. با هیجان به سوال از روز سرقت پاسخ میدهد: «29 روز قبل از سرقت از مغازه طلافروشی آقای کایدانی به خانه ما ریختند. همسرم آن شب شیفت بود. همسرم پزشک است. من هم با اقوام و آشنایان در خانه بودیم. پسر بزرگترم به همراه پسر یکی از دوستانم برای زدن بنزین از خانه خارج شده بود. یک لحظه همه ما مشغول حرف زدن بودیم که دیدیم دو نفر با هجوم یکباره در ورودی خانه را باز کردند و داخل شدند. ما اول فکر کردیم پسرم و پسر دوستم هستند و میخواهند با ما شوخی کنند. آنطورکه آنها وارد شدند فکر دیگری به ذهنمان نمیرسید. تا اینکه یکی از آن دو نفر چاقویی از جیبش درآورد و بیخ گلوی یک پسر دیگرم که 9 سال داشت، گذاشت. همه ما را هم وسط پذیرایی جمع کرده بود. طلاها را از گاو صندوق جمع کردند و بردند.»
مکثی میکند و از یادآوری حادثه آهی میکشد به جهت ناراحتی و ادامه میدهد: «حتی به یک النگویی که آن شب در دست داشتم رحم نکردند. موقع رفتن وقتی چشمش به النگو خورد، منظورم عظیم است، النگو را از دستم کشید و برد. مچ دستم شکست و یکی از تاندونهای دستم پاره شد.»
پرستو از اتفاقات پس از سرقت میگوید: «بلافاصله زنگ زدم و همسرم با اینکه شیفت شبش در بیمارستان بود خودش را رساند. دوربینها را چک کردیم. به اداره آگاهی بردیم تا اینکه هویت عظیم سارق اصلی مشخص شد. او قبلا هم سابقه سرقت داشت. شب سرقت از منزل ما با پیراهنی چهارخانه سیاه و سفید آمده بود. بعدا در پیج اینستاگرامش در یکی از عکسهایش متوجه شدیم همان پیراهن شب سرقت را به تن دارد. خیلی پیگیری کردیم، اما خب عظیم دستگیر نشد.»
پرستو که خودش فرهنگی است یاد کلاهبرداری عظیم از یکی از پزشکان که همسرش در این خصوص با آن پزشک صحبت کرده بود میافتد: «عظیم بینی خیلی بزرگی دارد. جثه بزرگی هم دارد. یکی از پاهایش میلنگید. همین بینی بزرگ و پایی که میلنگید در خاطر من ماند تا هویت او را خوب به خاطر بسپارم. پس از شناسایی او در اداره آگاهی، مشخص شد عظیم پس از سرقت از خانه ما به بیمارستان رفته تا بینیاش را جراحی کند. پزشک جراح او آقای روحانی بود. او در ادامه این پیگیری و اخبار منتشرشده در خوزستان به همسرم گفته بود؛ عظیم به بیمارستان آمد تا بینیاش را عمل کنم، اما بعد از جراحی عمل بینیاش یک شب به خاطر اینکه پول جراحی و بیمارستان را پرداخت نکند از بیمارستان فرار میکند.»
او آخرین جملهاش را اینگونه بیان میکند: «پیگیریهای ما به نتیجه نرسید و عظیم دستگیر نشد. پرونده ما هم همچنان باز مانده است.»
خبرها و اقدامات بدون نتیجه
21 آبانماه سال 98، فرماندار شهرستان گتوند اعلام کرده بود؛ «شورای تامین و دستگاههای اطلاعاتی انتظامی، دستگیری سارق متواریشده طلافروشی را با جدیت دنبال میکنند.»
عبدالرضا احسانینیا در نشست خبری که در آن سال برگزار شد، درخصوص پیگیری پرونده سرقت مسلحانه طلافروشی گتوند و موضوع سارق متواریشده گفته بود؛ «یکی از سارقان دستگیرشده سرقت مسلحانه به طلافروشی در خیابان استقلال گتوند از سوی فرد یا افرادی فراری داده شده است.»
او عنوان کرده بود؛ پس از اطلاع از این موضوع پیگیریهای خود را از طریق دستگاههای ذیربط استان انجام داده است.
احسانینیا با بیان اینکه اداره اطلاعات پیگیر این موضوع است، گفته بود؛ «دادستان شهرستان گتوند بلافاصله پس از اطلاع از موضوع پنج نفر از افراد مظنون را در این خصوص زندانی کرد. او اطلاع داده بود؛ به عنوان رییس شورای تامین شهرستان گتوند وظیفه دارم این موضوع را پیگیری کنم و شورای تامین شهرستان و استان و دستگاههای اطلاعاتی انتظامی نیز با جدیت برای شناسایی فرد یا افراد خاطی و دستگیری سارق متواری شده پیگیر باشند.»
به دنبال گزارش این خبر که براساس خبرگزاری ایرنا بوده است؛ اقشار مختلف مردم شهرستان گتوند خواستار برخورد با عامل یا عاملان متواری شدن یکی از سارقان طلافروشی، دستگیری سارق و تسریع در رسیدگی به پرونده قتل مالک طلافروشی شده بودند.
21 آبانماه سال 97 نیز علی خدری غریبوند فرماندار گتوند اعلام کرده بود؛ «اعضای یک باند سرقت، در 20 آبانماه که به صورت مسلحانه اقدام به سرقت از طلافروشی کرده بودند و صاحب مغازه را به قتل رسانده بودند، چهرهشناسی شدند.»
او در ادامه گفته بود؛ «سارقان در اسرع وقت دستگیر میشوند و به سزای اعمال خود خواهند رسید.»
خدری غریبوند گفته بود؛ «اعضای این باند از سارقان سابقهدار هستند که در گذشته نیز مرتکب جرم شده بودهاند.»
رییس شورای تامین گتوند نیز در ادامه درخصوص افزایش امنیت در بازار این شهر اظهار کرده بود؛ «یک کانکس برای استقرار دایمی نیروی انتظامی جهت امنیت بیشتر بازار در مرکز شهر مستقر کردهایم.»
با حادثه پیشآمده در 20 آبان سال 97 تجمعکنندگان با سر دادن شعار خواستار پیگیری، ایجاد امنیت بیشتر و دستگیری سارقان این حمله مسلحانه از سوی مسوولان مربوطه شده بودند. بازاریان گتوند نیز فردای روز حادثه، در راستای این اعتراض مغازههای خود را تعطیل کرده بودند.
حدود یک سال بعد در 19 آبان سال 98، سرهنگ فتحالله پارسایی فرماندار انتظامی شهرستان گتوند نیز در گفتوگو با ایرنا با بیان اینکه این سارق طی عملیات ضربتی پلیس دستگیر شد، گفته بود: «این سارق تحت تعقیب نیروی انتظامی بوده و پس از دستگیری دراختیار پلیس آگاهی قرار گرفته است.»
او در ادامه گفته بود: «تلاش برای دستگیری دیگر اعضای باند سرقت مسلحانه طلافروشی گتوند ادامه دارد.»
همچنین در 24 آبانماه سال 98، عباس حسنی در خطبههای نماز جمعه در مصلای امام خمینی (ره) گتوند به موضوع سرقت مسلحانه طلافروشی گتوند در سال 97 و مسائل حاشیهای آن اشاره کرده و گفته بود: «اگر روشنگری و شفافیت باشد مردم قدردان آنها هستند و قدردانی خواهند کرد، ضمن اینکه ضعفها باید برطرف شود تا مردم آرامش و اطمینان خاطر داشته باشند.»
او با بیان اینکه امنیت، امانت الهی است عنوان کرده بود: «وظیفه دستگاههای مربوطه به ویژه نیروی انتظامی برای نگهبانی از این امانت الهی سنگین است و نیروی انتظامی باید با آنهایی که قصد برهم زدن امنیت دارند، به ویژه اگر افرادی بخواهند برای مسائل زندگی و اموال مردم مشکل ایجاد کنند باید به شدیدترین شکل با این افراد متخلف برخورد کنند.»
او در ادامه اعلام کرده بود؛ آبانماه سال 97، چهار سارق با اسلحه، طلافروش گتوندی را به ضرب گلوله مصدوم کردند و از محل متواری شدند که او در بیمارستان جان باخت. فرمانده انتظامی گتوند ۲۰ آبان امسال (98) از دستگیری یکی از عاملان این سرقت مسلحانه خبر داد.
بیستم آبانماه سال 97، چهار سارق با یک دستگاه خودروی سواری پژو ۴۰۵ با استفاده از اسلحه، طلافروش گتوندی را در خیابان استقلال این شهر به ضرب گلوله مصدوم کردند و از محل متواری شدند.
فرد طلافروش به علت جراحات شدید در بیمارستان ۳۲ تختخوابی کارون شهرستان گتوند فوت کرد و حالا پس از گذشت 3 سال از آن موضوع و اظهارات فرمانده و دیگر نهادها هنوز «عظیم» دستگیر و بازداشت نشده است.
منبع:اعتماد