زندگی با اشباح ترسناک!
دزد کابلهای مخابراتی در مخمصه کابوسهای شبانه افتاد.
به گزارش ایلنا، ماموران کلانتری شفای مشهد که در حال اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی بودند ناگهان جوانی را در خیابان حر عاملی مشاهده کردند که مشغول بریدن کابلهای مخابراتی بود. نیروهای ورزیده گشت نامحسوس در یک عملیات هماهنگ این سارق معتاد را در حالی به دام انداختند که در بازرسی بدنی از وی چند متر کابل سرقتی به همراه ابزار سرقت کشف و ضبط شد.
گزارش ها حاکی است، با انتقال متهم به کلانتری، تحقیقات تخصصی از وی با صدور دستورات ویژهای از سوی سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری) آغاز و مشخص شد سارق سابقه دار در مدت کوتاهی پس از آزادی از زندان به جرایم خود ادامه داده است. بنابر گزارش ها، وی در بازجوییها به ۳۰ فقره سرقت کابل نزد افسران دایره تجسس اعتراف کرد و این سارق جوان پس از آن که به سوالات کارشناس و مشاور زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری پاسخ داد به تشریح قصه پرفراز و نشیب زندگی خود پرداخت. آن چه میخوانید گزیدهای از گفت و گوی خبرنگار با این سارق حرفهای است.
خودت را معرفی کن؟ «علی. م» هستم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟ به جرم سرقت سیم و کابل توسط ماموران کلانتری شفا دستگیر شدم.
چند سال داری؟ ۴۳ سال دارم.
اهل کجایی؟ اهل مشهدم و در منطقه خواجهربیع سکونت دارم.
فرزند چندم خانواده هستی؟ فرزند سوم از یک خانواده دوازده نفره هستم.
شغلت چیست؟ قبلا گاری داشتم و میوه فروشی میکردم اکنون سال هاست که بیکارم و از طریق کار خلاف امرار معاش میکنم.
دوست داری بخشهایی از زندگی ات را برای خوانندگان صفحه حوادث روزنامه خراسان بازگو کنی؟ بله روزگاری من نیز از خوانندگان این روزنامه بودم!
پس اهل مطالعه هستی؟ در گذشته بله به صفحه حوادث روزنامهها و داستانهای پلیسی و اسرار آمیز علاقه زیادی داشتم، اما اکنون سال هاست که لای هیچ کتابی را باز نکردم.
چرا؟ در پایان مقطع راهنمایی به دلیل فقر و مشکلات معیشتی و بیماری مادرم ترک تحصیل کردم و از آن زمان نیز مطالعه را کنار گذاشتم.
پدرت هزینههای زندگی تان را تامین نمیکرد؟ او به گچکاری اشتغال داشت و در هنگام کار دچار سانحه شد و انگشتان یکی از دستانش را از دست داد با این حال کارش را رها نکرد، اما هزینههای زندگی مان زیاد بود خواهرانم میخواستند به خانه بخت بروند و باید برایشان جهیزیه تهیه میکردیم.
قضیه بیماری مادرت چیست؟ پس از معلولیت پدرم، مادرم نیز مدتی در زمینهای کشاورزی حاشیه شهر کارگری میکرد، اما او هم به سرطان روده مبتلا شد و پس از مدت کوتاهی از دنیا رفت.
پس در دوران کودکی و نوجوانی روزهای سختی را پشت سر گذاشتی؟ بله مرگ مادرم، مشکلات جسمی پدرم و فقر و مشکلات معیشتی زندگی را برای من و خواهر و برادرانم بسیار سخت کرد.
خواهر و برادرانت هم به سر کار میرفتند؟ بله من و دو برادر بزرگ ترم برای کارگری به سر گذر میرفتیم تا این که تصمیم گرفتیم یک گاری تهیه کنیم و از آن به بعد نوبتی با گاری میوه فروشی میکردیم.
تصمیم داشتی در آینده میوه فروش بشوی؟ خیر من به خوانندگی علاقه داشتم و همیشه ترانههای فارسی و ترکی را زیر لب زمزمه میکردم!
پس چرا به دنبال رشته موسیقی نرفتی؟ چون خیلی زود عاشق شدم و ازدواج کردم.
با همسرت چگونه آشنا شدی؟ بعد از این که خدمت سربازی ام را به پایان رساندم من و برادرانم هر کدام یک گاری برای خودمان مهیا کردیم و در شهر میوه میفروختیم. من هم در یکی از مناطق حاشیهای شهر مستقر شدم. در روزهای تابستان من بیشتر بار هندوانه داشتم من که به خوانندگی علاقه زیادی داشتم بیشتر اوقات با خواندن شعر مردم را ترغیب به خریدن هندوانه میکردم! از حق نگذریم مشتریان زیادی هم داشتم در این میان دختر زیبایی نیز یکی از مشتریانم بود او هر روز با لبخند از من هندوانه میخرید انگار از شنیدن شعرها و آواز هایم خوشش میآمد یک روز به بهانه این که هندوانهها سنگین است به درِ خانه اش رفتم تا آدرسش را یاد بگیرم و مدتی بعد نیز به خواستگاری اش رفتم و با او ازدواج کردم.
ارتباطت با همسرت چگونه بود؟ در ابتدا خیلی خوب بود و ما خیلی زود صاحب دو فرزند دختر و پسر شدیم، اما بعد از این که معتاد شدم روابط مان به سردی گرایید و در نهایت ازدواجمان به جدایی ختم شد.
چگونه معتاد شدی؟ من هر روز گاری ام را دور یکی از میادین شهر مستقر میکردم تا میوه بفروشم، اما خیلی وقتها به دلیل سد معبر گاری و میوه هایم توسط ماموران شهرداری ضبط میشد و من نیز تا مدتی بیکار بودم و خانه نشین میشدم و به تدریج به دلیل رفاقت با دوستان ناباب مصرف مواد مخدر را آغاز کردم.
گفتی برادرانت هم گاری میوه داشتند، آنها چگونه امرار معاش میکردند؟ آنها به صورت مشارکتی مغازهای برای خودشان اجاره و اکنون هم از لحاظ مالی بسیار پیشرفت کردند و در میدان بار میوه فعالیت دارند.
از چه زمانی کار خلاف را آغاز کردی؟ چند سال بعد از این که معتاد شدم برای تامین هزینههای مواد مخدر به کار خلاف (سرقت و خرید و فروش مواد مخدر) روی آوردم.
فرزندانت چه سرنوشتی پیدا کردند؟ پس از جدایی از همسرم او مجدد ازدواج کرد. من نیز دخترم را در ۱۳ سالگی به خانه بخت فرستادم و پسرم نیز اکنون در بهزیستی به سر میبرد.
چند فقره سابقه کیفری داری؟ دست کم شش فقره سابقه کیفری دارم.
چه عواملی را مسبب وضعیت کنونی ات میدانی؟ خودم را مقصر میدانم با دوستان خوبی معاشرت نداشتم و به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم.
چه آیندهای را برای خودت ترسیم میکنی؟ من آیندهای ندارم زندگی ام دیگر تباه شده است.
از وضعیت فرزندانت مطلع هستی؟ تا حدودی مطلعم متاسفانه دامادم نیز معتاد است، اما دخترم به خاطر فرزندانش میسوزد و میسازد پسرم نیز شنیدم وضعیت مناسبی در بهزیستی ندارد. ناراحتی اعصاب و روان دارد و چندین بار در بیمارستان روانی بستری شده است.
تعریفت از زندگی چیست؟ زندگی برایم کاملا بی ارزش است، چون معتقدم روزگار رفتار مناسبی با من نداشته است!
یعنی به این معتقدی که بخت و شانس چنین سرنوشتی را برای تو رقم زده است؟ من آدم کم شانسی هستم، اما قبول دارم خودم هم اشتباه کردم وگرنه خواهران و برادرانم نیز وضعیت من را داشتند، اما اکنون زندگی آبرومندانهای دارند.
بهتر نیست که تو هم با عبرت از اشتباهات گذشته زندگی جدیدی را برای خودت آغاز کنی؟ من نمیتوانم مواد مخدر را کنار بگذارم زندگی برای من تنها در یک کلمه خلاصه میشود و آن هم مواد مخدر است.
چه چیزی استعمال میکنی؟ روزی دستکم ۱۰۰ هزار تومان شیشه میکشم.
اکنون چه چیزهایی در زندگی بیشتر از همه تو را آزار میدهد؟ خوابها و کابوسهای وحشتناکی که میبینم گاهی تصور میکنم روح از بدنم خارج شده و به پرواز در میآید!
فکر نمیکنی که این تصورات و توهمات به دلیل مصرف مواد مخدر صنعتی است؟ نمیدانم با این سن و سال به شدت از تنهایی و تاریکی میترسم وقتی تنها باشم صداهای عجیب و غریبی میشنوم هنگامی که در یک محیط بسته هستم تصور میکنم اشباح ترسناکی به سراغم میآیند!
برابر گزارش ماموران به جرم سرقت سیم و کابل دستگیر شدی چه توضیحی داری؟ بله سرقت را قبول دارم در حال سرقت سیم و کابل مخابرات بودم که توسط ماموران کلانتری شفا دستگیر شدم.
انگیزه ات از ارتکاب سرقت چه بود؟ میخواستم مواد مخدر تهیه کنم.
بیشتر در چه مناطقی سرقت را انجام میدادی؟ در کل شهر مشهد سرقت میکردم منطقه خاصی مدنظرم نبود، اما سرقتهای اخیرم را از مناطق ابوطالب و شهرک پردیس و خیابان حر عاملی انجام دادم.
اولین بار چه زمانی مرتکب سرقت شدی؟ ۹ سال قبل از یکی از روستاهای حاشیهای اطراف مشهد یک راس گوسفند سرقت کردم و با فروش آن مواد خریدم.
تا به حال به این فکر کردی فردی که از آن سرقت میکنی ممکن است خود نیازمند باشد؟ اگر بخواهم حقیقت را بگویم سرنوشت مال باخته واقعا برایم اهمیتی ندارد!
اگر زمان به عقب برگردد چه مسیری را در زندگی ات انتخاب میکنی؟ معاشرت با رفقای ناباب را کنار میگذارم و هیچ گاه معتاد نمیشوم.
منبع: خراسان