۱۲ سال است با روحی سرگردان زندگی میکنم
مردی که در مقابل چشمان وحشتزده پسر نوجوانش جان برادرش را گرفت پس از دستگیری به پلیس گفت: ۱۲سال است که با یک روح سرگردان زندگی میکنم.
به گزارش ایلنا، ساعت ۱۰صبح بیستم آذرماه گزارش مرگ پسری ۳۳ساله به قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس جنایی تهران اعلام شد.
پسر جوان با ضربات چاقو به قتل رسیده و آنطور که مشخص بود چند ساعت قبل از مرگ درحالیکه با ضربات چاقو مجروح شده بود به بیمارستان انتقال یافته اما تلاش برای نجات جانش بیفایده مانده و وی به کام مرگ رفته بود.
مأموران پلیس در گام نخست به تحقیق از خانواده مقتول پرداختند. آنها میگفتند که زمان حادثه سروصدایی از داخل حیاط خانه قدیمیشان شنیده و به سرعت خود را به آنجا رسانده و با پیکر غرق در خون پسرشان مواجه شدهاند.
بهگفته والدین مقتول، پسر بزرگشان که ۴۰ساله بوده و در اتاقکی در حیاط زندگی میکرد پس از این اتفاق فراری شده بود و حتی پسر نوجوانش را هم با خودش برده بود و آنها احتمال میدادند که او راز جنایت را میداند.
وحشت شاهد حادثه
درحالیکه برادر مقتول بهعنوان اصلیترین مظنون جنایت تحت تعقیب قرار گرفته بود به تیم جنایی خبر رسید که پسر نوجوان وی با موتور تصادف کرده و در بیمارستان بستری شده است.
مأموران راهی آنجا شدند و به تحقیق از او پرداختند. پسر نوجوان که شاهد جنایت بود، گفت: شب حادثه پدرم با عمویم داخل حیاط درگیر شد. علت آن را متوجه نشدم اما فکر میکنم بر سر این بود که چرا پدرم مواد میکشد و مشروب مصرف میکند. دعوای آنها که بالا گرفت ناگهان پدرم با چاقو، ۳ضربه به عمویم زد.
من شاهد این صحنه بودم. وحشت کرده بودم و دست و پایم میلرزید و زبانم بند آمده بود. چند لحظه بعد از خانه بیرون رفتم و سوار بر موتور پدرم شدم. مثل دیوانهها در خیابان رانندگی میکردم و صحنه درگیری آنها لحظهای از ذهنم پاک نمیشد. ناگهان تصادف کردم و بهشدت مصدوم شدم و مرا به بیمارستان آوردند.
اعترافات عجیب
اظهارات پسر نوجوان شکی باقی نگذاشت که برادر بزرگ مقتول، عامل این جنایت است.
جستوجو برای دستگیری او ادامه یافت تا اینکه مأموران موفق شدند ساعت ۳بعدازظهر جمعه، این مرد را درحالیکه سوار بر ماشینش بود حوالی خیابان نواب شناسایی و دستگیر کنند. او که مردی ۴۰ساله و راننده مسافرکش است وقتی شواهد را علیه خود دید اعتراف عجیبی را مطرح کرد.
وی دیروز در دادسرای جنایی تهران به قتل برادرش اعتراف کرد و گفت: سالهاست که شیشه میکشم و اعتیاد دارم. ۳بار ازدواج کردم اما همه همسرانم بهدلیل اعتیادم از من جدا شدند و من در خانه پدریام زندگی میکردم. در حیاط خانه اتاقکی برای خودم ساخته بودم و پسر ۱۵سالهام هرازگاهی به دیدنم میآمد.
او ادامه داد: من ۱۲سال است که با یک روح سرگردان زندگی میکنم. روحی که به بهانههای مختلف مرا آزار میداد و اذیتم میکرد. شب حادثه با برادرم جر و بحث کردیم که باز روح سرگردان بهسراغم آمد. وقتی از من میخواهد کاری انجام بدهم باید از دستوراتش اطاعت کنم. آن شب هم اصرار کرد که با چاقو به برادرم ضربه بزنم. من هم دستورش را اجرا کردم اما فکرش را نمیکردم که برادرم جانش را از دست بدهد.
با اعتراف متهم، وی بازداشت شد و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.
منبع: همشهری