همزمان با ایام محرم در زنجان؛
دستهای که به آسمان قد میکشند و سینههای که در مظلومیت حسین ناله سر میدهند
حسین آمد تا به همه عالم وآدم با شهادتش امر به معرف ونهی از منکر کند و به یزید زمان نحوه زندگی وآزاد مردی بنماید و یاد دهد.
زنجان _ ایلنا: حسین آمد و آزاده مرد زیست و رفت، دراین رفتن حسین(ع) تا دنیا، دنیاست، دستها به آسمان و چشمها به گریان در مظلومیت، عدالت و حق خواهی حسین(ع) خواهد گریست و ناله خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا از زنجان، همزمان با ایام عزاداری امام حسین(ع) وسالار شهیدان در اقصا نقاط ایران و دنیا مسلمانان و انسان امروز و آینده از گذشتههای دور به عزا و سوگواری سالار شهیدان نشسته و دست و چشم بر آستان مقدس امام همیشه زنده تاریخ خواهد سایید.
همزمان با ایام سوگواری امام حسین(ع) در زنجان «پایتخت شور وشعور حسینی» همه ساله همانگونه که همگان دیده و به یاد دارند، بزرگترین قربانگاه عاشقان حسین(ع) بعد از خانه خدا در ایام عاشورا در زنجان تشکیل میشود و شیفتگان و عاشقان امام حسین(ع) با حزن و اندوهی بیپایان پای در رکاب دوستداران اهل بیت میگذارند و به سوگواری میپردازند که این مراسم سوگواری در جهان بیسابقه و بی نظیر است.
در این میان پیران و سالخوردگان با یاری از حافظه خود خاطرات و معجزات از این برگزاری دستجات عزاداری ایام محرم دارند و ناگفتهها بر جوانان که نقل میشود از برکات این ایام.
اما کودکان نیز گفتهها از این ایام دارند که شنیدنی است، سجاد ۹ ساله دلیل شرکت در مراسم دسته عزاداری و حمل بیرق دسته حسینیه و زینبیه اعظم را جزو آرزوهایش میشمارد و میگوید: چون تا حالا موفق به حمل این بیرقها نشدم با پدرم به دسته مسجد ابوالفضل العباس منطقه فرودگاه زنجان میروم و با همراه بچههای دیگر در این دسته شرکت میکنم، وقتی در این دسته شرکت میکنم حس میکنم که به امام حسین و امام زمان نزدیکتر شدم.
امیر عباس چهارساله طبل و زنجیر بهدست دنبال مادر به راه افتاده تا جز یاران امام عدالت خواه و آزاده مرد جهانیان باشد، مادرش میگوید: نذر امامش کردم تا رهرو صالحان و امامان باشد.
کبرا مادر باردار شرکت کننده در مراسم سوگواری امام وسالار شهیدان آرزو دارد فرزند به دنیا آمدهاش در آینده اهل امر به معروف و نهی از منکر باشد و حقشناس.
مادر امیر حسن ۹ساله میگوید: زمان بارداری امیر حسین از خدا خواستم فرزند سالم و صالحی داشته باشم تا او را با معارف دین و ائمه آشنا کنم و به راه حق هدایتش کنم.
فاطمه که به تازگی به سن تکلیف رسیده به همراه مادر خود در مراسم عزای امام حسین و یارانش شرکت کرده میگوید: امام حسین در راه خدا به شهادرت رسید و زینب خواهرش را دشمنان اسلام و امام حسین خیلی اذیت کردند و اما زینب(ع) صدای امام حسین(ع) بردارش را به همه جهانیان رساند.
احسان ۱۰ ساله دوست دارد به همراه پدرش در این عزاداریها شرکت کند و هر شب در مسجد و تکیه محله حاضر شود تا هر آنچه امام حسین گفته به آن عمل کند.
مائده میگوید: اگر من حجابم را به درستی حفظ کنم به راه امام حسین و خواهرش خواهم بود.
سارا در حالیکه چتری کوچک در دست دارد میگوید: فردا امام حسین و یارانش به جنگ میروند و من هم دوست دارم حالا که بزرگ شدم در عزاداریها شرکت کنم.
مادر سارا هم با این بیان ما را دراین راه کمک میکند ومی گوید: به امید روزی که همه ما جزو شفاعت یاقتگان کرم و بخشش امام و یارانش در صحرای محشر باشیم و اشکش را که با باران پاییزی در آمیخته پاک میکند و رهسپار خلوتگه عشق میشود.
باران شدت میگیرد و دستها همچنان روبه آسمان قد میکشد و اشکها میبارد. «یاحسین مظلوم دست حق گیر».