نگاهی به جنبشهای دانشجویی مهم جهان
تشکلهای رنگباخته در سایه تحزب
با چرخش خواسته یا ناخواسته نظامهای سیاسی غیردموکرات به سوی دموکراسی، جنبشهای موسوم به دانشجویی(student، s movement) رفته رفته جای خود را به احزاب فراگیری دادند که مطابق با الگوهای کارکرد خاص خودشان دادند
جنبشهای غیر حزبی در کشورهایی که تحزب در فضای سیاسیشان جایگاهی کاربردی ندارد و حزب در آنها بیشتر به یک تشکل نمادین شبیه است، اهمیت ویژهای دارند. جنبش دانشجویی یکی از این نهضتهائیست که عمر آن در جغرافیای سیاسی جهان، عملاً حدود سه دهه پیش به پایان رسید.
به گزارش ایلنا: با چرخش خواسته یا ناخواسته نظامهای سیاسی غیردموکرات به سوی دموکراسی، جنبشهای موسوم به دانشجویی(student، s movement) رفته رفته جای خود را به احزاب فراگیری دادند که مطابق با الگوهای کارکرد خاص خودشان دادند. این گزارش به بررسی برخی جنبشهای دانشجویی مهم در جهان اختصاص دارد.
جنبش آمریکا: حرکت علیه جنگ، فقر و تبعیض نژادی
دهه ۱۹۳۰ میلادی مصادف با تولد جنبش دانشجویی آمریکا بود. دورانی که از ترکیب جنبش موسوم به جبهه دانشجویی ملی و جبهه دانشجویی دموکراسی صنعتی، اتحادیه دانشجویی ایالات متحده(ASU) به منصه ظهور رسید.
این اتحادیه خیلی زود جای خود را در سرزمین یانکیها باز کرد و یک دهه پس از تاسیسش، نیمی از بدنه فعال دانشجویی آمریکا(حدود ۵۰۰ هزار دانشجو) را جذب کرد. اتحادیه دانشجویی آمریکا به نوعی بسترساز جنبش دانشجویی این کشور در سالهای آغازین دهه ۱۹۶۰ لقب گرفت.
مورخان آمریکایی و جامعهشناسان غربی رکود اقتصادی دهه ۳۰ و رشد سرسامآور آمار بیکاری و ناهنجاریهای حاصل از مقولههایی مانند فقر، تبعیضنژادی و گرایش جوانان به بزهکاری را عوامل اصلی پیدایش چنین جنبشی در ینگه دنیا میدانند. «انجمن دانشجویان دموکراتیک» یکی از مهمترین جنبشهای دهه ۱۹۶۰ آمریکا بود که راهپیماییهای گستردهای را علیه جنگ ویتنام برگزار کرد.
جنبشهای دانشجویی آمریکا، در دهه ۱۹۸۰ و با پایان فعالیت دولت دموکرات جیمی کارتر و پیروزی رونالد ریگان، نامزد حزب جمهوریخواه ایالات متحده از رونق سابق افتادند و با آغاز دهه ۹۰ عموماً به تشکلهای صنفی تبدیل شدند.
جنبش فرانسه: تاثیری انقلابگونه
انجمن ملی دانشجویان فرانسه(U. N. E. F) برای نخستین بار سال ۱۹۰۷ از ترکیب چند تشکل دانشجویی بوجود آمد. این ارگان متنفذترین سازمان دانشجویی فرانسه در قرن بیستم به حساب میآمد.
انجمن ملی دانشجویان علیرغم اینکه تشکل فراگیری در دانشگاههای فرانسه بود تا هنگام جنگ جهانی اول، جریان تاثیرگذاری نبود. یکی از دلایلی این موضوع، حضور دانشجویانی از طبقه مرفه در این انجمن بود که دغدغههای سیاسی و اجتماعی روز جامعه فرانسه را نداشتند.
البته با گذشت نیم قرن از عمر(U. N. E. F) طیف مرفه به اقلیت این تشکل بدل شد. حضور جوانانی از طبقه متوسط که آینده سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مردم فرانسه دغدغه اصلیشان بود، باعثشد انجمن ملی رویکرد متفاوتی نسبت به سالهای تاسیس داشته باشد.
این انجمن سال ۱۹۶۸ میلیونها فرانسوی را به خیابانهای این کشور کشاند و حدود ۴ هفته در ماه مه، فرانسه صحنه اعتراض، درگیری و آشوب بود. کسی از رویدادهای مه ۱۹۶۸ فرانسه به عنوان انقلاب یاد نمیکند اما این جنبش تاثیری انقلابگونه بر جامعه مدنی این کشور اروپایی گذاشت.
برخی نظریهپردازان، این جنبش را ادامه رشد و شکوفایی فرانسه پس از انقلاب کبیر این کشور میدانند و برخی هم آن را کارناوال یا روانپریشی تودهای نامیدند.
جرقه آشوب در ماه مه ۱۹۶۸ در سوم این ماه زده شد. زمانی که ژرژ پمپیدو، رئیسجمهوری وقت فرانسه برای ۱۰ روز پاریس را به مقصد تهران ترک کرد. بعد از ظهر جمعه، سوم ماه مه ۵۰۰ دانشجوی چپی در حیاط دانشگاه سوربن در اعتراض به احضار کوهن بندیت، از رهبران جنبش دانشجویی - کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه تجمع میکنند.
بعد از مدتی به شمار معترضان افزوده میشود و درگیری آنها با نیروهای دولتی، صدها مجروح برجا میگذارد. حدود ۶۰۰ نفر هم در جریان این تظاهرات دستگیر میشوند.
جنبش آلمان: تندروها به مجلس نرفتند
اعتراضات اواخر دهه ۱۹۶۰ آلمانغربی در واکنش به سیاستهای دولت و فقر دانشجویان شکل گرفت و بسترساز شکلگیری جنبش دانشجویی در سرزمین ژرمنها بود.
این جنبش با گرایش چپ در میانه سال ۱۹۶۶ انجمن تندرو دانشجویان سوسیالیست را شکل داد. با ابتکار این جمعیت از اوایل سال ۱۹۶۷ چند تظاهرات و تحصن علیه جنگ ویتنام مقابل سفارت آمریکا در فرانکفورت برپا شد.
اواخر ماه مه ۱۹۶۷ که محمدرضا پهلوی(شاه مخلوع ایران) از آلمان غربی دیدار کرد، درگیری شدیدی بین نیروهای پلیس و معترضان درگرفت. شامگاه دوم ژوئن هنگامیکه پهلوی قصد داشت به اپرای برلین وارد شود، تظاهراتی علیه او برگزار شد.
خیابانهای اطراف اپرای برلین تا چند ساعت میدان زد و خورد دانشجویان با مأموران پلیس بود و دانشجوی جوانی به نام(بنو اونهزورگ) به ضرب گلوله کشته شد. این ماجرا باعثشد موج اعترضات در آلمان گسترش بیشتری پیدا کند و پلیس هم با جدیت بیشتر با معترضان برخورد کند.
جنبش دانشجویی آلمان با آغاز دهه ۱۹۷۰ اهمیت خود را کمابیش از دست داد و رو به زوال رفت. البته از دل آن، دو جریان متولد شد که بر صحنه سیاسی آلمان تأثیر گذاشتند. «فراکسیون ارتش سرخ» یکی از این جریانها بود که به دست دانشجوین افراطی تشکیل شد. آنها به مبارزات مسلحانه اعتقاد داشتند و یکی از تندروترین جنبشهای دانشجوی تاریخ به حساب میآیند.
در مقابل، گروهی هم بودند که به مبارزه سیاسی روی آوردند. تعدادی از آنها هم سالها بعد به عنوان نمایندگان «حزب سبزها» به پارلمان آلمان راه یافتند و به مناصب بالای دولتی نیز رسیدند. به این ترتیب، باید گفت جریان دموکراسیخواهی آلمان با جنبش دانشجویی در این کشور آغاز شد.
جنبش ایتالیا: ظهور و سقوط بریگاد سرخ
ایتالیا هم مانند بسیاری از کشورهای اروپایی سالهای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بستر تغییرات اساسی بود. در پی به بنبست رسیدن و رادیکالیزه شدن جنبش دانشجویی ضدجنگ، جنبش بریگاد سرخ ایتالیا مانند فراکسیون ارتش سرخ آلمان شکل گرفت.
این گروه از دل سازمانهای چپ تندرو بیرون آمدند و با فراکسیون ارتش سرخ آلمان نیز رابطه داشتند. رناتو کورچیو(Renato Crucio) و آلبرتو فرانچستنی(Alberto Franceschini) بنیانگذاران اصلی بریگاد سرخ به حساب میآیند. کورچیو عضو یک گروه راستگرای افراطی بود و دومی در گروه جوانان کمونیست فعالیت میکردند.
آنها تصمیم گرفتند استراتژی «جنگ مسلحانه شهری» را با الهام از الگوی آمریکای لاتین، برای مبارزه با امپریالیسم بکا ببندند. فعالیت بریگاد سرخ از ابتدای دهه ۱۹۷۰ آغاز شد که سرقتهای مسلحانه و بمبگذاری هم بخشی از آن بود. مهمترین عملیات آنها ربودن و کشتن «آلدو مورو»، رئیس حزب قدرتمند دموکرات مسیحی ایتالیا در سال ۱۹۷۸ بود.
بعد از این اتفاق، پلیس ایتالیا با طرح عملیات گستردهای اعضای بریگاد سرخ را یکی پس از دیگری دستگیر کرد تا این تشکل تقریبا به طور کامل از بین برد. البته موجهای دیگری از این گروه در ایتالیا با شدت بسیار کمتری ظاهر شدند و آخرین ظهور بریگادهای سرخ با عنوان «بریگاد سرخ جدید» اوایل دهه ۲۰۰۰ دیده شد.
«آنتونیو نگری»، فیلسوف و نویسنده مشهور ایتالیایی از معروفترین چهرههایی بود که به همکاری با بریگادهای سرخ متهم شد. او بیش از ۴ سال زندان رفت و پس از انتخاب به عنوان نماینده پارلمان، از زندان بیرون آمد و سپس تا مدتها در فرانسه پناهنده بود.
در این مدت، روشنفکران فرانسوی به خصوص «دلوز»، «فوکو» و «گتاری» از نگری حمایت میکردند. اغلب روسای بریگادهای سرخ پس از گذراندن مدتی در زندان، آزاد شدند.
جنبش لهستان: بهار پراگ، پاییز ورشو!
بحران سیاسی ۱۹۶۸ لهستان، اتفاق مهمی در تاریخ معاصر این کشور بود که به واقعه «مارس ۱۹۶۸» هم موسوم شد. این واقعه پلی بود که دانشجویان و حرکتهای اعتراضی علیه دولت وقت کمونیست «جمهوری خلق لهستان» را با یکدیگر مرتبط کرد.
پس از این ائتلاف، پلیس لهستان و نیروهای امنیتی این کشور تظاهرات دانشجویان را به شدت سرکوب کردند. همزمان با این اعتراضات با وقایع «بهار پراگ» در چکسلواکی، کشور همسایه لهستان پیش آمد و این وقایع هم روح تازهای در کالبد اعتراضات علیه دولت لهستان دمید.
دولت کمونیست لهستان ژانویه ۱۹۶۸ میلادی، اجرای تئاتر ضد کمونیستی(Dziady) را در سالن تئاتر ورشو ممنوع کرد. کارگردان این نمایش(Kazimierz Dejmek) از حزب کمونیست و سپس تئاتر ملی لهستان اخراج شد.
اتحادیه نویسندگان ورشو و اتحادیه بازیگران این اقدام را محکوم کردند و یک هفته بعد حدود هزار و ۵۰۰ دانشجو با تجمع در دانشگاه ورشو به این اقدام دولت اعتراض کردند که با برخورد شدید پلیس ضدشورش سرکوب شدند.
پس از ۴ روز اعتراضات به شهرهای مختلف کشیده شد و کارگران حزب کمونیست موسوم به «یقه آبیها» همراه نیروهای امنیتی به دانشجویان دانشگاه ورشو و دیگر تجمعهای اعتراضی در شهرهای مختلف یورش بردند.
۱۳ روز پس از تعطیلی، فراخوان اعتصاب عمومی از سوی جنبش دانشجویی لهستان داده شد. اعتراضها و اعتصابهای دانشجویی شعلهور شد و نیروهای امنیتی تعداد زیادی از فعالان دانشجویی را که قصد داشتند در گردهمایی ملی دانشجویان ورشو شرکت کنند، دستگیر کردند و دو هزار و ۷۲۵ فعال دانشجویی ۲۵ مارس ۱۳۶۸ بازداشت شدند.
جنبش دانشجویی ماه مارس لهستان هرچند موقتاً تشکیل شده بود اما نهضت آزادی این کشور همانسال مغلوب خشونت پلیس شد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند وقایع سال ۱۹۶۸ در لهستان و چکسلواکی باعثبه وجود آمدن یک خودآگاهی سیاسی در این دو کشور شد و نهضتهای مقاومتی که بعدها در لهستان و چکسلواکی بوجود آمده بود، در رویدادهای ۱۹۶۸ ریشه داشت.
جنبش انگلستان: کاهش فعالیتهای سیاسی و مذهبی
جنبش دانشجویی انگلستان نسبت به دیگر نقاط جهان از سابقه بیشتری برخودار است. پیشینه این جبنش به قرن نوزدهم و دهه ۱۸۸۰ بازمیگردد. در این دهه شوراهای نمایندگی دانشجویان انگلستان بوجود آمد.
این شوراها پیشدرآمد تاسیس «انجمن ملی دانشجویان انگلیس» در ۱۹۲۱ بودند. این انجمن با هدف کاهش فعالیتهای سیاسی و مذهبی دانشجویان تاسیس شد. انجمن ملی دانشجویان انگلستان کمکم اهمیت خود را از دست داد اما از دهه ۱۹۳۰ دانشجویان انگلیسی با تشکیل انجمنهای سوسیالیستی بار دیگر وارد عرصه سیاست شدند.
این جنبش همسو با جنبشهای اعتراضی دیگر کشورهای اروپایی و آمریکایی به برخی مسائل بینالمللی مانند ماجرای جنگ ویتنام پرداخت اما تمرکز آن اغلب بر مشکلات و مسائل صنفی دانشجویی بود.
این جنبش سال ۲۰۱۰ میلادی نیز بار دیگر در اعتراض به افزایش شهریه، کاهش بودجه آموزش عالی و قطع کمک هزینه آموزشی دانشجویان بار دیگر وارد عمل شدو تظاهرات گستردهای را علیه سیاستهای دولت محافظهکار دیوید کامرون برگزار کرد.
هرچند این اعتراضات مسالمتآمیز به حساب میآمد اما گزارشهایی مبنی بر درگیری دانشجویان با پلیس نیز منتشر شد. جنبش دانشجویی انگلستان را باید یکی از قدیمیترین تشکلهای دانشجویی به شمار آورد.