میزبان خوبی برای ناشران خارجی نیستیم؛
بخش عربی نمایشگاه بیرونقتر از همیشه است
ناشران معروفی مانند دارالساقی، الفارابی، دارآلاداب و دارالشروق به علت محدودیتهایی که برای ناشران عرب اعمال شده و پایین آمدن قدرت خرید مردم؛ ترجیح دادهاند به تهران سفر نکنند زیرا این سفر برایشان فقط هزینه تراشیدن است.
هر سال اردیبهشت به ده که میرسد علاقهمندان به کتاب و کباب؛ برای آغاز فعالیت نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران لحظه شماری میکنند. علاقهمندان به کتاب برای خرید کتاب و علاقهمندان به کباب برای خوردن کباب در نمایشگاهی که غذاخوریهایش بیتردید از کتابفروشیهایش رونق بیشتری داشته و دارند.
امسال نیز نمایشگاه کتاب با تمام کبه کبه و دب دبههایش شروع به کار کرد. نمایشگاهی که هیچ سنخیتی با نام خود یعنی نمایش کتاب ندارد. در باب اینکه در نمایشگاه باید کتاب به نمایش گذاشته شود نه آنکه فروخته شود؛ سخن بسیار گفته شده است. نگارنده در اینجا فقط قصد دارد به مشاهدات خود درباره بخش بینالملل و بویژه بخش عربی و رنجهای ناشران و مخاطبان بپردازد.
از در جنوبی نمایشگاه که وارد میشوی مهمترین کاری که باید بکنی؛ پرس و جو درباره جاهایی است که میخواهی بروی زیرا نقشههایی که توزیع میشود؛ هیچ اشارهای به برخی جزیئات نمیکند. اگر بخواهی بروی به بخش بینالملل و به طور مثال بخش کتابهای عربی، این نقشه مشخص نکرده است که از کدام راه و چگونه باید به هدفت برسی. به همین دلیل تو باید از کسانی که ایستادهاند و روی لباسهایشان نوشته «از من بپرس» یا کسانی در بخش اطلاع رسانی پشت رایانهها نشستهاند؛ بپرسی تا پرسان پرسان و آرام آرام به در چادرهایی برسی که در آنها کتابهای عربی تلنبار شدهاند.
هر کس بخواهد برای یافتن کتابی خارجی در چادرهای بزرگ بخش بینالملل گردشی بکند با این تصور باید پای به آنجا بگذارد که دارد به بیابانی بیآب و علف پای میگذارد و حتما با امکانات کامل به ویژه چند بطر آب معدنی به آنجا برود. گرما در این چادرها که کفشان آسفالت است؛ بیداد میکند و البته برای کاهش وزن؛ مکانی است بسیار مناسب!
عجیب آنکه ما در و دیوار شهر و ایستگاههای مترو و اتوبوس را پر کردهایم از توصیهها و احادیثبزرگان دینیمان در مورد میهماننوازی، اما خود به هیچ کدام از این توصیهها و حدیثها عمل نمیکنیم؛ حداقل درمورد پذیرایی از ناشران خارجی در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران این مساله صادق است.
درحالیکه بهترین جای نمایشگاه یعنی شبستان مصلی را به ناشران داخلی اختصاص دادهایم بدترین جا را به ناشران خارجی اختصاص دادهایم و برخلاف رسم میهماننوازیمان که به آن شهرهایم و دم از آن میزنیم، عمل میکنیم. اگر شبستان را خانه فرض کنیم و بیرون آن را دم در خانه؛ باید اعتراف کنیم که ما ناشران خارجی که فرسنگها کوبیده و خود را به تهران رساندهاند تا در حق ما لطف کنند و برایمان کتاب بیاورند؛ دم درخانه نشاندهایم همان جایی که میگوییم «بد است!»
بخش عربی که از بخشهای مورد علاقه نگارنده است و هر سال چند کتابی از آن میخرم؛ هر سال بدتر از سالهای قبل شده است. از زمان انتقال نمایشگاه کتاب از نمایشگاه بینالمللی در اوین به مصلی یک سال رحمت الهی از سقف غرفههایشان روی سرشان ریخت و مجبور شدند که پلاستیکهای بزرگ روی غرفههای خود بکشند، سال گذشته که از مصلی بیرونشان کردند و در مکانی بیرون از مصلی جایشان دادند و امسال هم آنها را با ناشران انگلیسی و غیره ادغامشان کردند بدون هیچ نشان و اثری که بتوان به راحتی آنها را پیدا کرد.
از طرفی امسال بدتر از سال گذشته ناشران معروف و شناخته شده جهان عرب هیچ کدام در نمایشگاه حضور پیدا نکردند و به طور مثال کسی که به ادبیات عرب علاقهمند است، بیتردید همانند نگارنده دست خالی از این بخش بیرون میآید. از یکی از غرفهداران لبنانی علت حضور نیافتن ناشران معروف همانند دارالساقی، الفارابی، دارآلاداب و دارالشروق و غیره… را جویا شدم. غرفهدار تاکید کرد که به علت محدودیتهایی که برای ناشران عرب اعمال شده و نیز پایین آمدن قدرت خرید مردم ایران؛ آنها ترجیح میدهند که به تهران سفر نکنند زیرا آمدن به تهران برای آنها فقط هزینه تراشیدن است.
این غرفهدار لبنانی میافزاید که ناشران با این شرایط ترجیح میدهند که به جای آمدن به تهران به «ابوظبی» بروند که نمایشگاه کتابش همزمان با نمایشگاه تهران آغاز به کار کرده است.
برخی کتابهای ناشران معروف جهان عرب که جدید نیستند و سالها پیش منتشر شدهاند را به طور نادر میتوان لابه لای کتابهای ناشران دیگر که غالبا دینی است؛ پیدا کرد.
حتی برخی از ناشرانی که نمایندگی ناشران عرب را دارند و در سالهای دور کتابهای زیاد ارائه میکردند و سالنی دراز به آنها داده میشد، سال گذشته مکانی اتاقکوار به آنها داده شد و امسال نیز هیچ اثری از آنها در نمایشگاه دیده نمیشود.
این درحالی است که در سالهای نه چندان دور که نمایشگاه در شمال تهران برگزار میشد؛ ناشران خارجی و عرب ارج و قربی داشته و با فرش قرمز از آنها استقبال میشد و سالنهای بزرگ با تهویه مناسب در اختیار آنها گذاشته میشد. اما از زمان تغییر مکان نمایشگاه از اوین به مصلی از آن پذیرایی مناسب حال این میهمانان دیگری خبری نبود و نیست و از عرش به فرش رسیدند.
امیدواریم در سالهای آینده بتوانیم میزبانان خوبی برای ناشران خارجی باشیم تا هم مخاطبان با دست پر از نمایشگاه بیرون بروند و هم خود ناشران خارجی وقتی به کشورهایشان برگردند؛ مزه شیرین حضورشان در ایران برای مدتی طولانی زیر زبانشان بماند…
یادداشت از: کریم اسدی