گپی با شقایق قندهاری به بهانه چاپ سوم «پیش از آنکه بخوابم»:
نتیجهی سریکاریها؛ هرج و مرج در بازار ترجمه است
برخی از مترجمان و ناشران در دور سفارشکاریها و سریکاریها افتادهاند. مخصوصا در حیطهی کودک و نوجوان این مسئله خیلی دیده میشود که باعثمیشود در فضای ترجمه هرج و مرج و بینظمی دیده شود.
چندسالی است آثار ترجمه زیادی در بازار میبینیم که نام مترجمانشان نامهای آشنای گذشته نیست. کمکم داریم عادت میکنیم که دیگر اسمهایی چون صالح حسینی، رضا سیدحسینی، محمد قاضی و بسیاری از مترجمان چیره دست نسل گذشته را روی کتابهای جدید نبینیم و به جای آن نامهای جدیدی ببینیم که با تکرارشان روی جلدهای کتابهای متفاوت این پیام را میدهند که قرار است سالیان آتی ما فارسی زبانان از مجرای ترجمههای آنها با ادبیات جهان ارتباط برقرار کنیم. یکی از این مترجمان جوان شقایق قندهاری است که چاپ سوم کتاب پیش از آنکه بخوابم با ترجمه او و به همت نشر آموت به نمایشگاه کتاب میآید. درباره این کتاب با قندهاری گفتگو کردهایم.
× معیار شما برای انتخاب این رمان چه بود؟
نشر آموت کتاب را به من پیشنهاد داد و من چون خودم از خواندنش خیلی لذت بردم قبول کردم چون به نظرم کار خاصی بود. شخصا هیچ وقت به سراغ نویسندههای صرفا مشهور نمیروم. برایم مهمتر این است اثری که ترجمه میکنم حرفی برای گفتن داشته باشد نه اینکه نویسندهاش خیلی معروف باشد یا کتاب جایزه گرفته باشد. ترجیح میدهم مدتی از وقتم را برای انتخاب یک اثر خوب بگذارم حتی اگر این کار منجر شود به اینکه مترجمی کم کار باشم. تا اینکه با بیدقتی دست به ترجمه اثر بزنم.
× این از روی بیدقتی است یا دلایل دیگری دارد؟
دلایل زیادی دارد. برخی از مترجمان و ناشران متاسفانه افتادهاند در دور این سفارشکاریها و سریکاریها. مخصوصا در حیطهی کودک و نوجوان این مسئله خیلی دیده میشود. اینها باعثمیشود که امروز در فضای ترجمهای ما هرج و مرج و بینظمی دیده شود.
× شده تا به حال ترجمه کتابی را بدون یکبار کامل خواندن قبول کنید؟
مگر میشود کتابی را بدون خواندن برای ترجمه انتخاب کرد؟ این خیلی عجیب است. من گاهی یک کتاب را دو یا سه بار میخوانم و بعد ترجمهاش را شروع میکنم. البته من هم شنیدهام اما نمیدانم یعنی چه. چون باید کتاب کامل خوانده شود تا مترجم بتواند به فضای آن احاطه پیدا کند. ما باید برای مخاطبان ارزش قائل شویم و با کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی که حرمت دارد برخورد کنیم.
× ترجمه " پیش از آنکه بخوابم " با استقبال خوبی مواجه شد؛ دلیل این استقبال چیست؟
این کتاب در کشور خودش هم با اقبال خوبی روبرو شده بود و جزء پرفروشها بود. این کتاب در مدت کوتاهی به سی زبان ترجمه شد. یک اثر حتما ویژگی خاصی دارد که این اتفاقات برایش پیش میآید. این اثر لایههای عمیق زیادی دارد. ما در این اثر صرفا با یک رمان مهیج روبرو نیستیم. کتاب داستان زنی است که در زندگیاش لغزشی گذرا داشته و هر چه برسرش آمده فرجام این لغزش است و این یعنی گذشته ما و خاطراتمان نقش مهمی در سرنوشت امروز ما دارد و امروز من و شما طبق رفتار گذشته مان تعریف میشویم.
× آیا کتاب عامهپسند است؟
باید دید تعریف شما از عامهپسند چیست. گاهی تعریفهای ما از یک مسئله یکسان نیست. من این اثر را عامهپسند ندیدم. به نظر من این رفت و برگشتهای زمانی که داریم و پیچیدگیهای زمانی که در رمان وجود دارد و غافلگیریهایی که در اثر میبینیم باعثمیشود این اثر از حالت عامهپسند بیرون بیاید. البته این اثر به دلیل موضوعش طیف گستردهای از خوانندگان را میتواند جذب کند اما این به این معنی نیست که جزو آثار عامهپسند است.
× آیا زبان اثر هم ویژگیهای آثار عامهپسند را ندارد؟
رمان زبان بسیار ساده و مانوسی دارد. این باعثمیشود که مخاطب خیلی راحت با آن ارتباط برقرار کند اما زبان سخیف و نازلی نیست. برای نمونه آلیس مونرو با زبان و نثر پیچیدهای مینویسد و خیلی مایل است که خواننده را در طول اثر دچار چالش کند. طبیعتا مخاطب عام سراغ آن نمیتواند برود. ولی این اثر بسیار زبان روانی دارد. چیزی که این رمان را برجسته میکند زبان آن نیست بلکه طرح داستانی آن است. با این همه طرح رمان خیلی حساب شده است و مدام پیش بینیهای خواننده را به هم میریزد. به عبارتی نویسنده جلوتر از خواننده حرکت میکند و خواننده یک قدم از نویسنده عقب است. و این باعثچالشی میشود که جذابیت کار را بالا میبرد و اگر غیر از این باشد شما چه دلیلی دارید که ۳۸۰ صفحه کتاب را ادامه بدهید.
× کتابهای زیادی هستند که این مشخصه را ندارند ولی خواننده آنها را تا پایان میخواند.
بله ولی از نقاط قوت این اثر همین مشخصه است.
× گفتید در این رمان نویسنده از خواننده جلوتر است، یعنی چه؟
خواننده در طول رمان پیشبینیهایی میکند برای بخشهای آتی داستان ولی وقتی ما مدام غافلگیر میشویم و پیشبینیهایمان غلط از آب درمیآید معنیاش این است که نویسنده از خواننده جلوتر قدم برمیدارد.
×نظرتان درباره گرهگشایی پایانی اثر چیست؟ کمی عجولانه نیست؟
منظورتان را متوجه نمیشوم.
× فکر نمیکنید اینکه نزدیک به ۳۸۰ صفحه طرح معما به حدود ۴ صفحه گره گشایی ناگهانی و حتی بیمنطق ختم شده روایت اثر را دچار ضعف کرده است؟
به تعداد خوانندگان این اثر میتواند درباره پایان بندی نظر وجود داشته باشد.
× منظور شیوه ضعیف گره گشایی است.
چنین حسی نداشتم. یعنی گره گشایی آن را شتابزده ندیدم. پایان رمان به همان قدرت طول رمان است. به نظر من نویسنده آنقدر دقیق مهرههایش را چیده بود که چنین پایان بندی منطقی باشد. میتوانم بگویم یکی از بهترین تجربههای کاری من بود. در طول کار این رمان بود که مرا به طورخستگیناپذیر پیش برد. در طول ترجمه این کار من هیچ کار دیگری نتوانستم انجام دهم و فقط درگیر همین کار بودم.
× کتاب را از روی زبان اصلیاش ترجمه کردید؟
بله اصل کتاب به زبان انگلیسی است.
× شده کتابی را از روی ترجمهاش، ترجمه کنید و نه از اصل آن؟
بله. خیلی پیش آمده. هم در زمینه رمان نوجوان و هم در زمینه بزرگسال. یکی از آنها ابرابله نوشته ارلند لو، کار یک نویسنده نروژی بود و یک دوست نروژی این کتاب را به من معرفی کرد و گفت در کشورش خیلی با استقبال مواجه شده است. و من از روی ترجمه انگلیسی این کتاب ترجمهاش کردم.
× فکر میکنید کار درستی است ترجمه یک کتاب از روی ترجمهاش؟
بستگی دارد به آن ترجمه اول. ترجمه انگلیسی این کتاب خیلی ترجمه خوبی بود. چون نثر آن مترجم در انگلیسی خیلی نثر خوبی بود. من نمیگویم لزوما کار خوبی است ولی وقتی من یک اثر خیلی خوب را میخوانم دوست دارم آن را ترجمه کنم و الآن هم پشیمان نیستم از ترجمه ابرابله.
× آیا اثر را با اصل نروژی آن تطبیق دادید یا از یک مترجم نروژی نخواستید این کار را برایتان انجام دهد؟
این چیزی که شما میگویید عملا امکان پذیر نیست. بگذارید بیتعارف حرف بزنیم. من یک کتاب ترجمه میکنم میدهم به ناشر، ناشر حداقل یک سال طول میکشد تا کتاب را چاپ کند و هشت ماه بعد از چاپ هم با من تصفیه حساب میکند. در چنین شرایطی عقل سلیم اجازه میدهد این کاری را که شما میگویید انجام دهد؟
× پس مترجمی هم که بدون خواندن یک کتاب دست به ترجمهاش میزند قابل دفاع است.
نه. این دو خیلی فرق دارند. این چیزی که شما میگویید اصلا امکان پذیر نیست.
× خیلی از مترجمان این کار را کردهاند.
بله. اگر امکانش باشد بهترین کار است ولی امکانش برای من وجود نداشت. اگر من یک مترجم نروژی میشناختم قطعا این کار را میکردم. ولی متاسفانه شبکه ارتباطی ما در این وادی آنطور که باید باشد خوب نیست. وگرنه من هم دوست دارم کارم ایده ئال باشد و از طرفی هم با چنین کاری خیالم راحت میشود.
× با وجود این همه مشکلات مالی که گفتید، چرا کار ترجمه را انتخاب کردید؟
این سوال سر درد و دل ما را باز میکند. من گاهی با خودم میگویم ای کاش رفته بودم رشته دیگری خوانده بودم.
یعنی پشیمان هستید؟
بله. کاملا. چون میبینم بعد از سالها که وقت و انرژی گذاشتهام و در این حرفه پیشرفت کردهام، از لحاظ مالی در آن سطحی که باید باشم نیستم. مسائل اقتصادی شوخیبردار نیست. این مشکلات گاهی آنقدر آزار دهنده هستند که رغبت و انگیزه کار را از مترجم میگیرد.
چرا ادامه میدهید؟ برای یک مترجم خوب کارهای پردرآمدتری هم هست.
دلیلش این است که آلوده شدهام به این کار. به عبارتی معتاد شدهام به ترجمه. و این بخشی از هویتم شده. اگر عشقم به کارم نبود قطعا مسیرم را خیلی پیش از اینها تغییر میدادم. ولی واقعیت این است که من به کارم ایمان و اعتقاد دارم.