خبرگزاری کار ایران

سیدعلی صالحی در واکنش به مساله‌ی نشر چشمه:

چه کنیم میانه‌ی این همه سنگ انداز!؟

چه کنیم میانه‌ی این همه سنگ انداز!؟
کد خبر : ۱۲۲۷۹۴

چرا نمی‌گذارد ناشران مستقل و فرهنگی، از آن جمله نشر چشمه، تیماردارِ داناییِ مجروح‌مانده باشند!؟ مگر چه کرده‌اند این چراغ‌دارانِ درستی و فانوس‌بانان فهمیدگی!؟

ایلنا: در ادامه‌ی مساله‌ی نشر چشمه و برخی شانتاژ‌های خبری که صریحا با به چالش کشیدن تصمیمات وزارت ارشاد، دست به ممانعت از فعال شدن نشر چشمه زد، سیدعلی صالحی که سالیان سال آثارش توسط این نشر منتشر شده و از نزدیک با رویکردها و شخصیت مدیران این نشر آشنایی دارد، طی یادداشتی مواضع خود را در این‌خصوص عنوان کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، متن این یادداشت که در اختیار ایلنا قرار گرفته، به شرح زیر است:

در این جهان جَریده

وای اگر به وقتِ زوال آرامش، عقل به گرو… بگریزد! آدمی، آدمیان هم در خوابِ خروشی بی‌هوده، به پرتگاهِ خصومت فرو افکنده می‌شوند. همین جاست که تو گویی همه‌ی زخم‌های پنهان و آشکارِ هزاره‌های ماضی، برمی‌خیزند، دست در خود می‌گشایند، پوستواره بر نیزه می‌کنند و حریف می‌طلبند به انتقام!

همین بزنگاهِ بیمار است: او که از تماشای تهاجم زورگویان(هم در بارش تیغ و تاریکی…) حذر می‌کند، برای پنهان کردن خجلتِ خویش، رو سوی ارعاب مظلومان دانا می‌آورد. مقابله با ناهمدلی سلیطه، سرکوبِ بی‌سوالِ همزبان نیست!

من این ورود به به واژه آوردم تا صورتی مثالی باشد از این شریطه‌ی هزار دست. حکایت ما را بعضی‌ها نمی‌شنوند! نیایش ما، نوشتن است؛ ما و قلم، ما و نشر، ما و کتاب، ما و آزادی! شگفتا… وقت که متولیان قلم و این قصه‌ی دراز دامن می‌گویند بگذارید سنگ‌ها را از پای خسته‌ی این و آن بگشاییم، بی‌تابانِ طاقت‌شکسته پیش می‌آیند با هزار و یکی پرده برای پنهان کردنِ تمیرین پاکیزگی!

درست در همین حوالیِ بی‌احوال است که گروه‌ها، فرقه‌ها، فرادردخواهان، و خستگان بی‌خبر، از اعماق اندوهِ روزگار به در می‌شوند و برای بختِ بودگان جامه‌ی تکفیر طلب می‌کنند!

ما در این روزهای به " صد " اندر که وعده‌ی حضور عقل شنیده‌ایم، هم به سادگی گفته‌ایم دل خوش داریم به دانایی، بسا گشودن به کار آید، نی گره‌بندِ ناروا! خالا می‌خوانیم خستگان قلیل تاریخ، علیه آرامش قد افراشته‌اند فعلا به کام! آه و راهی از این دست بی‌کوک و ساز، تنها سرشکسگی را به نمایش خاموشان می‌آورد. چه بازارِ بی‌قیمتی!!

یک عده می‌گویند پنجره به روی رویانویسانُ خیرخواه و درست‌آمدگانِ‌دانا بگشایید، یک عده می‌گویند: " الحذر…گول، گول، گول…! یک عده گفته‌اند در کاریم تا ناشران محروم شده در شرایط شَرآورِ گذشته، به حق خود نزدیک شوند، یک عده‌ی عادت کرده به عزا می‌گویند: خشم، خروج، خفقان!

ما چه کنیم میانه‌ی این همه سنگ انداز!؟ نمازِ عقل به از کفر کینه نیست!؟ چرا نمی‌گذارد ناشران مستقل و فرهنگی، از آن جمله نشر چشمه، تیماردارِ داناییِ مجروح‌مانده باشند!؟ مگر چه کرده‌اند این چراغ‌دارانِ درستی و فانوس‌بانان فهمیدگی!؟ مگر نگفتید که رایحه‌ی رهایی می‌وزد از واژه؟ صد سال شده به این هزاره و قصه هنوز همان قصه است به عقد بغض و بلا! تا خبر رسید که قرار است چراغِ نشر چشمه از حصر بی‌حوصلگان رها شود، به‌بیگاه… هم از سوی بعضی نواحیِ مرزناپذیر، پرونده‌ها برگشوده شد به گمانُ کج که وامصیبتا!

ببینید با عطفِ به ماسبق، چه می‌اورند طبق طبق! تا رسم و راه… این است، هیچ اهل عقلی اجازه‌ی اندوه‌زدایی از فرهنگِ مظلوم این روزگار ندارد. وای اگر عقل به گرو… بگریزد، زخم‌ها بیدار می‌شود با دهانِ درنده‌ای به وسعت تاریخ. درچنان جهانِ جریده‌ای، نه همدل می‌ماند به قربانگاه و نه همزبان به خاموشی!

ارسال نظر
پیشنهاد امروز