گفتگو با عوامل اجرایی نمایش «فرجام سفر طولانی طوبی» / ۱ /
حسنزاده: نگاه علیرضا نادری شاعرانهتر بود
سعید حسنلو: نمایشنامههایی که تعدد لوکیشن دارد برای طراح جذابتر است. نمایشنامه علیرضا نادری از این نظر بسیار پیچیده بود. / الهام رسولی: نمیدانم چون در شهرستان کار میکنیم مشابه یک جور درجا زدن به نظر میرسد یا نکته دیگری وجود دارد.
گروه اجرایی نمایش «فرجام سفر طولانی طوبی» معتقدند نمایشنامه بینقص علیرضا نادری، شناخت او از جغرافیا و تجربه زیسیت مردم قم به همراه همدلی و تلاش اعضا موجب شد اثری روی صحنه برود که مخاطب را راضی از سالن به بیرون هدایت میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، محسن حسنزاده(بازیگر و کارگردان)، الهام رسولی(بازیگر) و سعید حسنلو(طراح صحنه نمایش) نمایش «فرجام سفر طولانی طوبی» دعوت خبرگزاری کار ایران را پذیرفتند و به سوالهایی درباره دشواری فعالیت تئاتری در شهرستان و تلاش برای ادامه فعالیت حرفهای؛ چگونگی مواجهه گروه با نمایشنامه؛ غیبت بازیگر اصلی به دلیل مشکلات تئاتر حرفهای؛ تاثیر حضور علیرضا نادری بر نمایش و طراحی صحنه پاسخ گفتند که بخش نخست گفتگو را در ادامه میخوانید.
* چه عاملی موجب شد هراسی از تکرار شکل طراحی صحنه نداشته باشید؟
سعید حسنلو:جالب اینکه این شکل طراحی صحنه قبلا در همین سالن تجربه شده بود اما اجازه میخواهم کمی مفصلتر درباره بخش طراحی صحبت کنیم.
اعتقاد شخصی من این است که هیچ چیز تک بعدی نیست و باید به ابعاد مختلف این تصمیم توجه کنیم. یک بخش از این شکل طراحی صحنه ساخت گرایانه که یکی دو ماه هم زمان برد به مشخص کردن شیوه طراحی ارتباط داشت. وقتی نمایشنامه را مطالعه کردم، خیلی متوجه نشدم و همه چیز زمانی برایم روشنتر شد که کارگردان متن را برایم خواند. چند طرح را امتحان کردیم که به نظر پرهزینه میرسید. آنچه ابتدا درنظر داشتیم، ایجاد سطحی بود که زیر آن قبر بازیگران تعبیه میشد و ما در پایان اجرا متوجه میشدیم با افرادی مواجه بودیم که اصولا حیاتی در این جهان ندارند.
ما در این اجرا به مرگ خواهیم پرداخت؛ این موتیفی بود که از روز اول کشف کردیم. در ادامه به دایره رسیدیم چون مفهوم مورد نظر ما را در خود حمل میکرد. هم به معنی زوال و سقوط بود؛ هم متاثر از اجرای نمایشهای ایرانی، به طور کل قاعده کار ما را کاملتر میکرد.
به اجرای بیومکانیکی هم فکر کرده بودیم. چون ایفای نقش بازیگران روی شیب ترس زیادی داشت و اگر تمرین صورت نمیگرفت نمیدانستیم چه اتفاقی برای بازیگر میافتد.
علیرضا نادری در این زمینه تجربهای هم داشت که به گروه انتقال داد؛ قبلا دیده بود سطح شیبداری ساخته شده که بازیگر نتوانسته روی آن ایفای نقش کند. از نظر بصری اطمینان داشتم تصاویر زیبا از کار درمیآیند اما چیزی که طراحی را برایم خلاقانه میکرد تعبیه «در» کف دایره صحنه بود.
شیب صحنه قبلا در «عشق لرزه» سهراب سلیمی در همین سالن تجربه شده بود و من حتی مدتی قبل کاری در تالار وحدت دیدم که صحنه مشابهی داشت. همچنین متوجه شدم طراحی دایره گچی قفقازی توسط دکتر علی رفیعی برای استاد سمندریان هم به همین شکل بوده ولی مهم کارکردهایی است که از دل این شکل بیرون میآمد. تعزیه، درگیری بیپایان ارباب و رعیت، قبر درون صحنه، شیب اختلاف سطح و…
همیشه از شکل سوپرماتیزم و ترکیب اشکال علاقه داشتم. دیالوگهای خوبی هم بین من و کارگردان رد و بدل شد. مثل وجود نردبام در صحنه که کارکرد خاصی داشت، البته نکات دیگری هم بود که به امید ذکاوت و دریافت مخاطب از آنها چشم پوشی کردیم.
* متن چه نشانههایی برای طراحی صحنه کار پیشنهاد میدهد؟ آیا برای طراحی صحنه به متن توجه شد؟
محسن حسنزاده:مسلما نمایشنامه در این رابطه به ما کمک کرد. علیرضا نادری اصولا نقاطی در متن کارگردانی میکند و خیلی خود را بسته نگه نمیدارد. اثر با شیوه نمایشهای ایرانی شروع میشود و در جایی دیگر فضای کار کاملا رئالیستی میشود و گویی نادری فضایی واقعی دیده باشد.
نکته دیگر که در متن وجود دارد این است که مثلا از دل آبادی، شب، سه پشهبند و حضور سه زن با شوهر مقابل دار قالی به خانه طوبی پرتاب میشویم و نادری فقط میگوید فضا تغییر کرد.
جایی که فضای بیرونی و درونی روستا را داریم نادری متکی به شیوه اجرای سنتی است اما در بخشهای دیگر اساسا نگاه نویسنده رئالیستی میشود. عمدهترین چالش گروه رسیدن به شیوه چیدمانی طراحی برای کار بود. البته تجربه حضورم در دو نمایشی که قرار بود براساس این نمایشنامه روی صحنه بیایند که به هر دلیل میسر نشد نیز در این راه کمک کرد.
احساس میکنم یکی از دلایل منتفی شدن اجرای آن نمایشها این بود که کارگردانها نتوانستند برای طراحی صحنه به طرح واحدی دست پیدا کنند.
با توجه به قرابت من با متن احساس کردم مهمترین دستآورد ما رسیدن به طراحی ساختگرایانه و واحدی بود که بتوانیم فضاهای متفاوتی را از آن بیرون بکشیم. این چالش پیش از انتخاب بازیگران بخش مهمی از دغدغههای من را به خود اختصاص داده بود که با حضور سعید حسنلو و طراحی او به ایدهآل مورد نظرم رسیدم.
حسنلو:معمولا نمایشنامههایی که تعدد لوکیشن دارد برای طراح جذابتر است. نمایشنامه علیرضا نادری از این نظر بسیار پیچیده بود. به عنوان نمونه تعریف پشتبام فقط با یک پشهبند اتفاق میافتاد. تصویر بینظیری در ورود فانوسها به معنای چلچراغ داشت که موجب شد حتی به فکر اجرا در تالار حافظ بیفتیم و قصد داشتیم تصویر را وارد کار کنیم. اما زمانی دقیقا به نتیجه رسیدیم که تصمیم به حذف گرفتیم. پس از این بود که در طراحی صحنه پیش رفتیم و هر آنچه امروز در کار وجود دارد حاصل این دیدگاه است که اجزائی از متن به اجرا وارد شد که نشانهای از داستان را رهبری میکرد.
موافقم طراحی صحنه کار اصلا پیچیده نیست و به شدت ساده به نظر میرسد اما اجزا در جای درست خود قرار گرفتهاند و کارگردان از روز نخست میداند چه میخواهد. بطور کلی دیالوگ مشترک بین اعضای گروه منجر به موفقیت شد.
حسنزاده:البته اذعان میکنم علیرضا نادری نگاه شاعرانهتری نسبت ما داشت و بزرگی او در این حد بود که اجازه داد خوانش خودم را از نمایشنامه داشته باشم. به این دلیل میگویم که همیشه پیگیر و نگران بود. مثلا وقتی میگفتم پشهبندها را حذف کردیم برایش سوال ایجاد میشد که قرار است چه اتفاقی رخ دهد. اما وقتی به قم آمد و از نزدیک با اجرا مواجه شد احساس میکنم اطمینان خاطر پیدا کرد خیلی به بیراهه نرفتیم.
* نکته دیگر سالن اجرای نمایش است. یعنی با توجه به تمام صحبتها اگر قرار بود این نمایش در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه برود، در طراحی صحنه شاهد همین اتفاق بودیم؟
حسنزاده:اعتقاد دارم این طراحی و چیدمان اساسا به فراخور سالن قاب عکسی نیست و در بلک باکس جواب میدهد. نگاه ما هم از ابتدا معطوف به سالن چهارسو بود که از زمان جشنواره هم درگیری زیادی داشتیم. بعد از اینکه دوستان با نمایش آشنا شدند به این نتیجه رسیدند که «فرجام سفر طولانی طوبی» باید در چهارسو اجرا شود نه اینکه طبق قاعده معیوب چون کارگردان اولین تجربه را پشت سر میگذراد حتما باید از کارگاه نمایش شروع کند. مسلما اگر از ابتدا متوجه اجرا در سالن قاب عکسی بودیم احتمالا طراحی متفاوتی را در نظر میگرفتیم.
حسنلو:قطعا شیوه طراحی متفاوت میشد چون وقتی شما در شیب چهارسو مینشینید کف صحنه قابل مشاهده است اما در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر برای دیدن تصاویر مورد نظر گروه باید نمایش را از بالکن ببینید.
* ایفای نقش شخصیتی که به محل زندگی بازیگر نزدیک است میتواند در عین سادگی نگرانیهایی به همراه داشته باشد؛ در این مسیر چه چالشهایی وجود داشت؟
الهام رسولی:آقای حسنزاده روزهای ابتدایی خیلی نگران بود چون قبل از من بازیگر دیگری این نقش را ایفا میکرد که به گفته گروه کارگردان بسیار رضایت داشت. اما با شنیدن این صحبتها برای ایفای نقش علاقه بیشتری پیدا کردم چون بویژه بعد از مطالعه متن متوجه شدم این افراد را به خوبی میشناسم. به آقای حسنزاده هم گفتم اصلا نباید نگران باشد چون این شخصیت را به خوبی میشناسم و حتی اسم او همانی است که من میبینم. البته کارگردان هم خیلی به من کمک کرد.
* شناخت لازم درباره شخصیت «سکینه» نمایشنامه چطور بدست آمد؟
محلی در قم وجود دارد که روستا نیست اما کم از روستا ندارد؛ شاید جالب باشد بگویم اتفاقا همه اهالی این محل به کارکترهای نمایش نزدیک هستند. اتفاقا بعضی به من ایراد میگرفتند که خیلی گلدرشت و غلو شده بازی میکنم اما میخواهم بگویم آنچه به عنوان سکینه در نمایشنامه آقای نادری حضور دارد را از نزدیک در این روستا دیدم که اتفاقا بسیار هم گلدرشتتر رفتار میکند. بنابراین شخصیت مورد نظر را از بچگی دیده بودم و با او آشنایی داشتم بویژه که معتقدم مردمان روستاها رفتار غلو شده تری نشان میدهد.
* به هر حال متن ۲۰ سال قبل نوشته شده و احتمالا خصوصیات رفتاری افراد در این دوره زمانی دچار تغییراتی شده است. همین عامل موجب میشود نتوانیم به آنچه امروز در اجتماع جریان دارد اعتماد کنیم.
کارگردان:جالب است که شما به تاریخ نگارش متن اشاره میکنید اما نکته قابل تامل اینجاست که نمایشنامه همان زمان هم ۲۰ سال پیش از خود را روایت میکند. فراتر از قصه ارتباط کارکترها با یکدیگر در دل نمایشنامه به نظر میرسد و معرفی فرهنگ و اقلیم این مردم که یکی از مولفههای معرفی صحیح اقلیم، ارائه صحیح کارکتر است. به نظر ما نادری این اتفاق را به درستترین شکل ممکن رقم زده و شما میتوانید شخصیتهای نمایشنامه را همین امروز در قم ببینید اما این به معنی تغییر نکردن مردم طی سی و پنج سال گذشته نیست. بلکه به جغرافیایی بازمیگردد که این مردم در آن زندگی میکنند و کویر، زمین، آب و هوا طی سالیان تغییر نکرده؛ بنابراین خصلتهای ثابتی را تولید میکند.
مسلما اگر این آدمها در موقعیت مورد نظر قرار بگیرند جدا از جغرافیا، واکنشهای فوقالعاده عجیبی از خود نشان میدهند که برای اهالی قم بسیار ملموس است. یکی از جاذبههای این نمایش اتفاقا همین شخصیتها هستند و احتمالا اگر به جغرافیای مختلف سفر کنید خواهید دید انسانها خود را با محیط سازگار کردهاند، ولی معتقدم بسیاری اتفاقها در این سرزمین رخ نداده یا به شکل دیگرگونه افتاده که موجب شده شخصیتها امروز با آنچه نادری ۲۰ سال قبل خلق کرده تفاوت چندانی نداشته باشند.
* آیا فکر نکردید اگر لغزشی در ایفای نقش بوجود بیاید شکست سنگینی خواهد بود؟ به این دلیل که شما شناخت خوبی از جغرافیای متن در اختیار داشتید و این میتوانست مانند تیغ دو لبه عمل کند.
الهام رسولی:نه اتفاقا به دلیل زندگی در شهر قم نه تنها با شخصیت آشنا بودم بکله به دلیل تمرین زیاد دیگر به آنچه می خواستیم رسیده بودیم و اصلا ترسی نداشتم. همچنین چند سالی است با بازیگران گروه همراهی میکنم و تنها عضو غریبه آقای حسنزاده بود که هر چه میگفت به سرعت انجام میشد.
وقتی آقای حسنزاده خبر داد مجوز اجرا در تئاترشهر صادر شده من اعلا م کردم امیدوارم این آخرین کارم باشد چون واقعا جز دربدری چیز دیگری همراه نداشته اما نمیدانم چون در شهرستان کار میکنیم مشابه یک جور درجا زدن به نظر میرسد یا نکته دیگری وجود دارد. به هر حال ظرفیتهای خوبی در شهرستانها وجود دارد که واقعا دیده نمیشود. ۱۲ سال است هنرمندان و مخاطبان به سالن میآیند، نمایش را میبینند و میروند؛ هیچ اتفاقی هم به معنای دیده شدن یا بهبود وضعیت مالی رخ نمیدهد.
پایان بخش نخست