رایزن پیشین ایران در افغانستان در گفتوگو با ایلنا:
سفرهای خلیلزاد جنبه اعمال فشار بر کابل را دارد/ بعید است طالبان با عبدالله بر سر میز بنشیند/ سه ضلعی متضاد، بایکوت صلح را رقم میزند
رایزن پیشین ایران در افغانستان گفت: مردم افغانستان مهیای پذیرش مذاکرات دولت و طالبان نیستند ولی نماینده آمریکا میخواهد به هر قیمتی که شده سیاست واشنگتن را پیاده کند و این دقیقاً همان نقطه گسست و شکست است.
«عبدالمحمد طاهری» رایزن پیشین ایران در افغانستان در تشریح دلایل سفرهای منطقهای زلمی خلیلزاد به دوحه و کابل در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: سفرهای منطقهای نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان را باید نوعی دستور کار جدیدِ ایالات متحده در پرونده افغانستان دانست. درست است که این اقدام خلیلزاد مسبوق به سابقه است و در گذشته هم شاهد سفرهای او به کشورهای منطقه بودهایم، اما واقعیت این است که سفرهای او از این جهت اهمیت دارد که ما چند روز پیش شاهد امضای توافق نهایی تقسیم قدرت میان عبدالله عبدالله و اشرف غنی بودیم و حالا شاهد فعال شدن مجدد خلیلزاد در محور سیاسی هستیم. بر اساس دادههای موجود او قرار است در وهله اول به دوحه سفر کند و پس دیدار با مقامهای دفتر سیاسی طالبان به کابل عزیمت کند و با مقامات افغانستان به بحث و تبادل نظر بنشیند.
وی ادامه داد: محور سفر زلمی خلیلزاد به قطر و افغانستان موضوعهایی نظیر مذاکرات بینالافغان و مذاکرات صلح است؛ به عبارتی دیگر وی قرار است مقامهای دولت افغانستان و طالبان را به از سرگیری هر چه سریعتر مذاکرات صلح تشویق کند. در این میان باید متذکر شوم که توافق میان اشرف غنی و عبدالله عبدالله اساساً هیچ آوردهای برای مردم و دولت افغانستان ندارد و تنها به نفع طالبان تلقی میشود. این در حالیست که طالبان عملاً به بروکراسی برای رسیدن به دموکراسی و حل و فصل اوضاع از طریق مذاکره اعتقاد ندارد. اینکه آمریکاییها طالبان را برای مذاکره انتخاب کردند و در ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ به یک توافق مبهم دست پیدا کردهاند و پس از آن شاهد حملات این جریان هستیم، به خوبی نشان میدهد که سیاست ایالات متحده عملاً گرهای از مشکلات مردم افغانستان باز نکرده است و فقط منافع خود را تامین کردهاند.
این کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به ماهیت سفر خلیلزاد به قطر و افغانستان، گفت: سفر زلمی خلیلزاد را باید نوعی از اعمال فشار بر مقامات سیاسی کابل بدانیم؛ چراکه ایالات متحده منتظر آن بود تا موضع اشرف غنی به صورت رسمی در ارگ تثبیت شود و پس از آن عبدالله را زیر چتر او قرار دهد و پس از آن اعمال فشار برای نزدیک شدن سیاسیون افغانستان به طالبان را عملیاتی کند. در این میان مساله اصلی این است که طالبان به هیچ وجه شورای مصالحه را قبول ندارد و حتی گفته میشود که این جریان با عبدالله بر سر یک میز نمینشیند. به همین دلیل احتمال دارد که طالبان در مورد چینش مذاکراتی که در آینده قرار است با دولت انجام دهد، انتقادهایی را انجام دهد. باید متوجه بود که اساساً چند عامل باعث شد تا اشرف غنی و عبدالله با یکدیگر به توافق برسند. نخست، کاهش حمایتهای آمریکا از کابل بود که در این بین حتی شاهد کاهش کمک یک میلیاردی آمریکا به کابل بودیم.
طاهری افزود: دومین دلیل، نارضایتی داخلی و به لبریز شدن صبر مردم افغانستان بود. سومین علت فشار طالبان در ولایات و محورهای میدانی افغانستان بر نیروهای دولتی بود و در نهایت چهارمین دلیل امضای این توافق، عدم حاکمیت دولت بر حدود ۷۰ درصد افغانستان است. تمام این مولفهها باعث شد تا توافق میان اشرف غنی و عبدالله امضا شود تا در نهایت معارضه داخلی تمام شود. به این دلیل است که میگویم دولت و ملت افغانستان منفعتی از این توافق به دست نیاوردهاند. مشکل دیگری که در افغانستان و در مورد اهداف سفرهای خلیلزاد وجود دارد این است که مردم افغانستان و افکار عمومی این کشور آماده مذاکره میان طالبان و سیاسیون این کشور نیستند؛ به عبارتی دیگر آنها مهیای پذیرش این رویداد سیاسی – اجتماعی نیستند ولی خلیلزاد میخواهد به هر قیمتی که شده سیاست واشنگتن را در افغانستان پیاده کند و این دقیقاً همان نقطه گسست و شکست در معادلات مبهمِ افغانستان است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: واقعیت این است که ایالات متحده به صورت کلی عبدالله عبدالله را قبول ندارد و بدون تردید انتصاب او به عنوان ریس شورای مصالحه به این دلیل بوده که هیچ صلحی طی این چند سال برقرار نشود. نگاه آمریکاییها فقط به طیفِ پشتونِ افغانستان است و به همین دلیل رئیس جمهور این کشور را از طیف پشتون انتخاب کردهاند. بر این اساس معتقدم که مذاکرات بینالافغان باز هم به بنبست میرسد و بعید نیست که عبدالله در انجام وظایف خود با شکست نسبی روبهرو شود. باید متوجه باشید که در افغانستان یک سه ضلعی تعارض وجود دارد. یک ضلع آن را جریان طالبان، حقانی و داعش تشکیل میدهند و ضلع دوم آن تضاد میان دولت مرکزی و عبدالله است. در ضلع سوم، نارضایتی شدید مردم نسبت به فقر، بیکاری، فساد و تبعیض قرار دارد؛ چراکه سوال آنها این است که چرا پس از ۴۱ سال از حمله شوروی به افغانستان این کشور همچنان در بحرانهای سیاسی و امنیتی قرار دارد. از طرفی دیگر داعش هم بهترین مکانِ فعالیت خود را افغانستان میداند و به همین دلیل شرایط برای رسیدن به صلح و آتشبس بسیار نامناسب است.