خبرگزاری کار ایران

حکایت لیبی و «امام موسی صدر» به روایت «طلال سلمان»

حکایت لیبی و «امام موسی صدر» به روایت «طلال سلمان»
کد خبر : ۸۳۳۰۳۹

رئیس روزنامه «السفیر» داستان ناپدید شدن رهبر شیعیان لبنان در لیبی به همران دو نفر از دوستانش را روایت کرد.

به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه خبری ۱۸۰ پست، «طلال سلمان»، رئیس روزنامه «السفیر» داستان ناپدید شدن «امام موسی صدر»، رهبر شیعیان لبنان و دو تن از همراهانش به نام‌های «محمد یعقوب» و «عباس بدر الدین» در لیبی را روایت کرد. 

طلال سلمان در این‌باره گفت: «شب ۲۸ آگوست با عباس بدر الدین در هتل ساحل دیدار کرده و او از حضور امام موسی صدر در این مراسم خبر داد».  سلمان گفت که وی و تیم همراهش به دیدار صدر رفتند. 

وی ادامه داد: امام موسی صدر گفت که با وساطت «هواری بومدین»، رئیس‌جمهوری الجزایر به لیبی آمده است. بومدین با تماس تلفنی قرار ملاقات امام موسی صدر با «معمر قذافی»، دیکتاتور سابق لیبی را تعیین کرد و قرار شد که این دو نفر در لیبی با یکدیگر دیدار کنند.

طلال سلمان در ادامه افزود: «امام موسی صدر به ما گفت که حتما لیبی را پیش از ۳۰ آگوست ترک خواهد کرد،‌ چرا که تمایلی به شرکت در جشن‌های انقلاب اول سپتامبر ندارد».

روز بعد تیم روزنامه نزد قذافی آمدند و هنگام خروج از هتل، عباس بدرالدین را در حال دویدن دیدیم، به او گفتیم خیر است، گفت: ما تماسی داریم. اما پس از آن نه او و نه امام موسی صدر و نه محمد یعقوب، هیچ یک را ندیدم. ما فکر کردیم که سید با قذافی دیدار کرده و سپس از آنجا رفته چرا که خود تأکید کرده بود بلافاصله لیبی را ترک خواهد کرد،‌ به همین دلیل از عدم رویت او متعجب نشدیم اما هنگامی که در تاریخ سوم سپتامبر به لبنان بازگشتیم، موج تماس‌ها آغاز شد و سراغ امام موسی و همراهانش را گرفتند. ما گفتیم سید پیش از ما آمد، اما پرسش‌هایی چون کجا و چه موقع مطرح شد. نه او لیبی را ترک نکرده و در فرودگاه نبوده است.

وضعیت برای سلمان و روزنامه السفیر که خبر ناپدید شدن امام موسی صدر را با مسئولیت بزرگی پیگیری کرده بود، بسیار مشوش بود اما این روزنامه همه چیز را منتشر نکرد به ویژه درباره دیدار سلمان با قذافی که پس از حدود شش ماه در ماه مارس ۱۹۷۹ اتفاق افتاد. 

سلمان در فوریه ۱۹۷۹ همزمان با انقلاب ایران به تهران آمد و در تهران بود که دو نفر از اطلاعات لیبی سراغ او آمدند و گفتند که قذافی می‌خواهد با وی در لیبی دیدار کند. 

وی ادامه داد: من به خوبی می‌دانستم که قذافی تمایل شدیدی به روابط با ایران دارد. هنگام ملاقات با قذافی به من گفت: صدر کیست؟ داستان او چیست؟ ارتباط من با این موضوع چیست؟ زنده است یا مرده؟ آیا من او را کشته‌ام یا خواهم کشت؟ من او را نمی‌شناسم. احتمالا با او دیدار کرده‌ام اما بهتر است که بگویم من با او دیدار نکرده‌ام. بومدین با من تماس گرفت و گفت: با صدر دیدار کن اما بسیاری در لبنان از مسئولیت من حرف می‌زنند. چه ارتباطی به من دارد؟

سلمان افزود: من با صراحت کامل برای او از ویژگی‌های کامل شخصیتی امام موسی صدر و رهبری دینی او تعریف کردم.

قذافی گفت: حتی اگر بزرگ‌ترین رهبر جهان باشد، ارتباط من با او چیست؟ سلمان گفت:‌ او مهمان تو بوده و اینجا کشور و خاک توست. تو مسئول جان او از بدو ورود تا لحظه خروج هستی. 

سلمان ادامه داد: من به قذافی گفتم به خوبی می‌دانی که دستگاه‌های امنیتی تو غیر منضبط هستند و نابسامانی بزرگی در بین آنها وجود دارد. آنها در حق مهمان تو و حفاظت از او کوتاهی کرده‌اند، بیا و آنها را به دادگاه ببر و این حقیقت را اعلام کن! این راه حل مشکل توست و ارتباط تو را با ایران خوب می‌کند،‌ اگر چنین کنی،‌ نه تنها خود را بلکه کل لیبی و آبروی مردم این کشور را نجات خواهی داد و اگر چنین نکنی، لعنت ابدی را برای خود خریده‌ای!

اما قذافی این پیشنهاد را نپذیرفت و پس از آن ارتباطش با سلمان تیره شد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز