ساداتیان در گفتوگو با ایلنا تشریح کرد:
دلایل سازش چین و آمریکا بر سر مسائل اقتصادی/ چشم انداز تجاری دو کشور تا سال ۲۰۲۵
آمریکا به این نتیجه رسیده است که برای مهار چین و کم کردن سرعت پیشرفت اقتصادی آن باید از طریق رفاقتی این کشور را کنترل کند.
«سید جلال ساداتیان» مدیر کل اسبق شرق آسیای وزارت خارجه در تشریح گفتوگوی روسای جمهور چین و آمریکا بر سر تهیه پیشنویس توافق تجاری با چین در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: چین از سالها پیش و بر اساس راهبرد بلند مدتی که برای خود طرح کرده است به دنبال ظهور و نمایان کردن خود به عنوان یک قدرت جهانی بوده که بحث اقتصاد و منازعه با آمریکا به عنوان ستون فقرات این راهبرد مورد نظر است. آنها به این نتیجه رسیدهاند که تا سال ۲۰۲۵ باید خود را به عنوان یک قدرت نوظهور به دنیا معرفی کنند و در نهایت باید قدرت اول تجاری جهان شوند. در این راستا اقدامهای زیادی را در دستور کار خود قرار دادند که یکی از آنها در حوزه تولید وجاهت پیدا میکند.
وی ادامه داد: چین در این مدت تکنیک تولید خود را تغییر داد که در این روند توانست بازار دنیا را فتح کند و یکی از بازارهای مدنظر آنها، بازار ایالات متحده بود. آنها توانستند از طریق نفوذ در بازار آمریکا هم اقتصاد خود را پویا کنند و هم اینکه اقدام به جذب تکنولوژی و سرمایه کنند. در این بین زمانی که دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا» وارد کاخسفید شد، به دلیل سابقه فعالیت اقتصادی که داشت سریعاً مباحث اقتصادی و تجاری را در دستور کار سیاست داخلی و خارجی خود قرار داد و به دنبال آن شاهد اعمال هجمه به چین بودیم.
این کارشناس مسائل بینالملل تصریح کرد: یکی از اقدامهای رئیس جمهوری آمریکا خروج از پیمانهای بینالمللی بود که هدفش بحث تقویت اقتصاد آمریکا و کاهش هزینهها بود. این روند موجب شد تا هجمه ترامپ بر چین بالا برود و در اینجا بود که جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن افزایش پیدا کرد. باید در نظر داشته باشیم که چیزی حدود ۳۰۰ میلیارد دلار مازاد مروادات تجاری چین و آمریکا است و از این رقم میتوان فهمید که اصل مناسبات تجاری این دو کشور چقدر است که طبیعتاً رقم بسیار بالایی خواهد بود. از این منظر ضرر اقتصادی آمریکا باعث شده تا ترامپ با تجربه اقتصادی خود احساس خطر کند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: ترامپ توقع داشت که همپیمانان اروپایی آن نه تنها در مورد ایران بلکه در خصوص چین هم با سیاستهای او هم راستا شوند اما خروجی فعلی دقیقاً خلاف این موضوع را نشان میدهد. باید توجه داشته باشیم که منازعه این دو طرف تنها در محور اقتصاد خلاصه نمیشود بلکه مباحث نظامی حاکم بر شبه جزیره کره به علاوه اختلافها در مورد تبت و تایوان بخشی از این توافقات است که البته در بطن آن قرار گرفته است. به عبارت دیگر، چین و آمریکا توافق اقتصادی خود را به عنوان ویترین روابطشان برگزیدهاند اما در کالبد این توافق مسائل مهار امنیتی، اطلاعاتی و نظامی گنجانده شده است که بدون تردید نه تنها روابط دو طرف بلکه مناسبات آمریکا با کرهجنوبی و ژاپن را تا حدودی تغییر خواهد داد.