مطهرنیا در گفتوگو با ایلنا بررسی کرد:
دلایل و ابعاد اعتراضهای داخلی در آمریکا/ تاثیر خیزش طبقه متوسط ایالات متحده بر تودههای فرودست
تظاهراتها در آمریکا با وجود اینکه با مداخله پلیس انجام شده و سرکوب میشوند، کانونهای تلافی را شکل میدهد اما این به معنای طغیان دراز مدت نخواهد بود.
«مهدی مطهرنیا» تحلیلگر مسائل آمریکا با اشاره به تظاهرات اخیر در شهر پورتلند آمریکا و برخورد پلیس با متعرضان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: تجمعات و تظاهرات در ایالات متحده دارای اشکال و سوابق گوناگونی است که به تفاخر مکان و موضوع با یکدیگر تفاوتهایی دارند. به عنوان مثال برخی از تظاهراتها در آمریکا جنبه فکری و نژادی دارد؛ به این معنا که مثلاً پلیس آمریکا و دستگاههای نظارتی حقوق سیاهپوستان یا طیف دیگری را ضایع میکنند و آنها هم برای مخابره کردن نارضایتی خود به خیابانها میآیند و حتی ممکن است به درگیری سخت بیانجامد. تظاهراتی که چند روز پیش در شهر پورتلند واقع در ایالت اورگان آمریکا رخ داد، از همین جنس تجمعات به حساب میآید.
وی ادامه داد: در یک سوی این تظاهرات طیفهای راست افراطی و ضد فاشیستی حضور داشتند و در سوی دیگر مخالفان آنها با در دست داشتن تابلوهای انتقادی صفآرایی کرده بودند که نهایتاً این تجمع، به خشونت و دخالت پلیس کشیده شد که با انتقادهایی از سوی فعالان و اتحادیههای فعالان مدنی روبهرو شد. در اینجا باید توجه شود که جناحهای فکری در آمریکا از گذشته تاکنون با یکدیگر درگیر هستند اما آنچه که مدل دوم اعتراضات را نمایان میکند خیزشهای اقشار متوسط به پایین در آمریکا است. از منظر جامعهشناسی، مدلهای گوناگونی برای تفسیر این واکنشهای اجتماعی در آمریکا وجود دارد. به گونهای که اگر راس مثلث این مدل را باید قسمت کوچکی در نظر بگیریم که اقلیت فرادستان حکومتی را شکل میدهد و در مساحت بیشتر، طبقات زیرین وجود دارند که به فرودستان مشهور هستند.
در برخی مدلهای دیگر طبقه حاکم و فرا دست جامعه با تعداد اندک مشغول به فعالیتهای خاص خود هستند و در طبقه پایین، کسانی هستند که اگرچه امتیازات زیادی دارند اما به دلیل ساختار قدرت به عنوان فرودست از آنها در آمریکا نام برده میشود که از این مدل به عنوان الگوی حیات اجتماعی نام برده میشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به وجود طیف گستردهای از فقراء در آمریکا، گفت: در ایالات متحده، ثروتمندترین و فقیرترین مردم جهان در کنار هم زندگی میکنند؛ اما طبقه متوسطی که به عنوان توده توسعه یافته از آنها نام برده میشود در مقابل اقیلت یک درصدی از جایگاه پایینتری برخوردار است. این روند باعث شد تا ۹۹ درصد از مردم دست به خیزش بزنند و جنبشی مانند وال استریت خلق شود و برخی آن را طغیان براندازی قلمداد کردند؛ درست است که بر اساس تئوریها و تحلیلهای موجود در جامعهای که طبقه متوسط طیف گستردهای را در بر میگیرد دست به براندازی نمیزند اما واقعیت این است که این خطر همچنان در تمامی دنیا و حتی آمریکا وجود دارد. به عبارتی دیگر اینکه گفته میشود در جامعه آمریکا اقلیتهای فرودست اقدام به طغیان براندازی میکنند، درست نیست اما سرایت اعتراض از طبقه متوسط به طبقه پائینتر میتواند شروعکننده منازعه داخلی باشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: بر اساس تئوری ارسطو، بسیاری از به همریختگیهای داخلی و خیزشهای مردمی از نابرابری سرچشمه میگیرد و این امر یکی از ستونهای تظاهرات در آمریکا به شمار میرود. در این راستا شناخت محیط جامعه آمریکا مهم است؛ اینکه دیده میشود فقیرترین مردم جهان در ثروتمندترین کشور جهان وجود دارند و تعداد بالایی با این وضعیت در ایالات متحده زندگی میکنند، دلیلهای متفاوتی اعم از فقر خانوادگی و از دست دادن فرصتها را نمایان میکند. اما باید توجه داشته باشیم که انها از بحرانهای عمیق هویت و مشروعیت تا حدود زیادی عبور کردهاند و تنها از اینکه خود را با طبقات دیگر در تناسب نمیبینند رنج میکشند. این در حالی است که دولت آمریکا برای آنها مشوقهایی در جهت کوشش بیشتر آنها در نظر گرفته است که متاسفانه این مدل در کشورهای کمتر توسعهیافته دیده نمیشود.