بررسی ریشه تظاهرات مردمی در آمریکا
اختلاف طبقاتی در جامعه آمریکا، فشار مالی ناشی از جنگهای متوالی بر مالیاتدهندگان، نهادینه شدن نژادپرستی در ساختار سیاسی این کشور چند مورد از مشکلهای موجود در جامعه آمریکا است. این موارد در سالهای پیاپی بر مردم امریکا فشار آورده است.
شهرهای مختلف ایالات متحده، صحنه تظاهرات مردمی علیه خشونت و تبعیض در مورد اقلیتهای نژادی و رنگین پوستان است. شاید زمانی که «دارن ویلسون» افسر پلیس فرگوسن به نوجوان سیاهپوست غیر مسلح شلیک کرد، تصور نمیکرد که این اقدام او باعثشعلهور شدن اعتراضهای مردمی در این شهر و شهرهای دیگر ایالات متحده شود.
حدود ۱۷۰ شهر در آمریکا شاهد تجمع و تظاهرات اعتراضآمیز مردمی علیه خشونت، نژادپرستی پلیس و بیعدالتی دستگاه قضایی این کشور است. خشونت پلیس و گروههای نژادپرست علیه سیاهپوستان و دیگر اقلیتهای نژادی سابقه طولانی دارد. پرسش اصلی این است که چرا این بار، مردم آمریکا واکنشی تند به این امر نشان داده و با همه سرکوبهای انجام شده، تظاهرات همچنان ادامه دارد و گسترش مییابد.
فشار مالی به مردم آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر
بعد از حملههای تروریستی ۱۱ سپتامبر، رئیسجمهوری وقت آمریکا با مطرح کردن «دکترین جهانی مبارزه با تروریسم» به همراه کشورهای عضو ناتو به افغانستان و سپس به عراق لشکرکشی کرد و این دو کشور را به اشغال درآورد. سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا و ورود این کشور به دو جنگ طولانی مدت و پرهزینه، فشار مالی مضاعفی بر مردم این کشور وارد کرد.
ادامه اشغال نظامی عراق و افغانستان و تحمیل هزینه چند میلیارد دلاری بر مالیاتدهندگان آمریکایی، در طول ۱۳ سال گذشته باعثبروز بحران اقتصادی و ایجاد نارضایتی در میان مردم این کشور شده است. «جنبش اشغال وال استریت» یک نمونه از اعتراض مردم آمریکا است که در سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز شد و در اعتراض به بیعدالتی اقتصادی در این کشور صورت گرفت. خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و افغانستان به عنوان یکی از شعارهای اصلی معترضان مطرح میشد. هزینه چند میلیارد دلاری دو جنگ عراق و افغانستان، همواره مورد اعتراض مردم ایالات متحده قرار میگیرد.
اکنون که ۱۳ سال از آغاز اشغال نظامی افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم میگذرد، نه تنها گروه «القاعده» از بین نرفت، بلکه گروههای تروریستی جدیدی ایجاد شدند. ناکامی آمریکا در مبارزه با تروریسم، که به بهانه آن وارد خاورمیانه شده بود باعثشد تا فشار مردم این کشور بر دولت افزایش یابد. با ناکامی آمریکا در افغانستان، تمام هزینههای این جنگ در نظر مردم بیهوده نمود کرده است.
در مورد اشغال نظامی عراق نیز این موضوع به طور کامل صدق میکند. در سال ۲۰۰۳ میلادی و به بهانه وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق، ارتش آمریکا و متحدانش به کشور عراق حمله کردند. این جنگ تنها دو سال بعد از اشغال افغانستان آغاز شد و هزینه مضاعفی بر مالیاتدهندگان آمریکایی تحمیل کرد.
به طور کلی، مردم آمریکا از دخالتهای نظامی کشور خود در دیگر مناطق ناراضی هستند، زیرا هزینه مادی و معنوی آن بر دوش این مردم است. خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و وعده خروج ارتش این کشور از افغانستان نیز نتوانست بر زخم این اشغالها که بر جان مردم امریکا نشسته است، مرهمی بگذارد. بیش از شش هزار و ۶۰۰ سرباز آمریکایی در این دو جنگ کشته شدند که باعثبروز مشکلات اجتماعی زیادی در این کشور شد.
امروز نیز که آمریکا در صدد حضور دوباره در خاورمیانه است، مردم آمریکا دوباره باید محتمل هزینههای این جنگها باشند؛ مالیاتدهندگانی که از طبقات متوسط و پایین این جامعه هستند و خلاف اقلیت ثروتمند این کشور، وضعیت مالی مطلوبی ندارند. یکی از شعارهای معترضان در جنبش اشغال والاستریت که به نام جنبش ۹۹ درصد نیز معروف شد، وضعیت نابرابر اقتصادی میان طبقات متختلف این کشور بود.
اختلاف طبقاتی در جامعه آمریکا و جنگهای مستمر و پرهزینه، دو دلیل از دلایل نارضایتی مردم این کشور است. شواهد نشان میدهد که سیاستهای نظامی اوباما تغییری در وضعیت موجود ایجاد نخواهد کرد.
نژادپرستی
قتل نوجوان سیاهپوست در شهر فرگوسن و چند اتفاق مشابه که قبل و بعد از آن افتاد، جرقهای برای آغاز اعتراضهای کنونی مردم آمریکا بود. نژادپرستی سابقهای به قدمت تاریخ آمریکا دارد. در مقاطع گوناگون تاریخ این کشور، سیاهپوستان به عنوان برده استفاده میشدند و گروههای نژادپرستی وجود داشتهاند که به قتل و ترور اقلیتهای نژادی میپرداختند. دولتهای مختلف آمریکا نیز هیچ قدمی در راه مبارزه با این نژادپرستی برنداشتند وتبعیض نژادی در این کشور نهادینه شده است.
دستگاه قضایی آمریکا نیز در سالهای گذشته بر طبل تبعیضنژادی کوبیده و به درخواست مردم برای محاکمه و برخورد با افسران پلیسی که مرتکب قتل یا ابراز خشونت نسبت به سیاهپوستان این کشور شدهاند عمل نکرده است. صدور حکم تبرئه دارن ویلسون و عاملان حوادثمشابه در ایالتهای دیگر، خشم مردم این کشور را برانگیخت و حوادثامروز را به وجود آورد.
پس از قتل مایکل براون، چند تجمع با حضور تعداد محدودی از معترضان در محل وقوع قتل ایجاد شد. برخورد سرکوبگرانه پلیس موجب بیشتر شدن تجمعها شد و ورود گاردملی ایالات متحده، موجب خشمگین شدن مردم و بیشتر شدن تعداد معترضان شد. صدور حکم تبرئه قاتل و همراه نبودن دادگاه آمریکا با مردم، باعثشعلهور شدن تظاهرات در فرگوسن و شهرهای دیگر آمریکا شد. چند روز پس از اعلام حکم ویلسون، افسران پلیسی که چندماه قبل با فشار دادن گلوی «اریک گارنر» سیاهپوست، موجب مرگ وی شده بودند نیز بیگناه شناخته شدند. بررسی سابقه دادگاههای مشابه به ما نشان میدهد که هیچ افسر پلیس سفیدپوستی برای قتل یا اعمال خشونت علیه یک سیاهپوست محکوم نشده است. این سابقه نامطلوب و پیوستگی حوادث، نارضایتی مردم ار بیشتر از پیش کرد.
مردم آمریکا انتظار داشتند که دولت این کشور خواستههای آنها را بپذیرد. برخورد منفعلانه «باراک اوباما» با بحران پیش آمده و تکرار دعوت به آرامش و انجام ندادن اقدام موثر، باعثناامیدی معترضان به نژادپرستی از نخستین رئیسجمهوری رنگینپوست ایالات متحده آمریکا شد. پایان نیافتن تبعیض نژادی در دوره ریاست اوباما، به معنای تحقق پیدا نکردن یکی از اصلیترین وعدههای انتخاباتی وی است. در واقع میتوان گفت که نژادپرستی در ساختار حکومت آمریکا نهادینه شده است.
تظاهرات گسترده
موارد مطرح شده مانند اختلاف طبقاتی در جامعه آمریکا، فشار مالی ناشی از جنگهای متوالی بر مالیاتدهندگان، نهادینه شدن نژادپرستی در ساختار سیاسی این کشور چند مورد از مشکلهای موجود در جامعه آمریکا است. این موارد در سالهای پیاپی بر مردم آمریکا فشار آورده است. اما تا کنون به جز حرکت وال استریت که چند ماه بیشتر طول نکشید، حرکت موثری توسط مردم این کشور انجام نشده بود.
تظاهرات کنونی در آمریکا که حدود ۱۷۰ شهر این کشور را در بر گرفته است، ناشی از فشارهای وارده بر مردم و همراهی نکردن دولت با آنها است. اگر دادگاه ایالات متحده، حکم به تبرئه دارن ویلسون و دیگر افسران قاتل نمیداد و همراه با خواسته مردم پیش رفته و آنها را محکوم میکرد، وقایع امروز در خیابانهای آمریکا رقم نمیخورد.
گزارش: محسن صالحی خواه