استاد دانشگاه نیویورک در گفتوگو با ایلنا:
ماهیت بحران هائیتی برآمده از تاریخچه طولانی مداخلات کشورهای غربی است
استاد علوم سیاسی در دانشگاه نیویورک گفت: اولویت دادن به امنیت، حکمرانی، یکپارچگی دموکراتیک و توسعه اقتصادی در کشوری چون هائیتی غیرممکن نیست.
«سیبا گرووگی» استاد علوم سیاسی در دانشگاه نیویورک است. وی در حوزه نطریههای سیاسی معاصر، انقلاب در هائیتی و پدیدارشناسی قانون تحقیق میکند.
گرووگی با اشاره به آخرین تحولات در هائیتی به خبرنگار ایلنا گفت: فروپاشی هائیتی در هرج و مرج و خشونت، هزینههای انسانی وحشتناکی را به دنبال داشته است. تقریبا نیمی از جمعیت این کشور کارائیب از گرسنگی شدید رنج میبرند، هزاران نفر بیخانمان هستند و امید به زندگی به شکل چشمگیری کاهش یافته است. چگونه کشوری در فاصله کمتر از ۸۰۰ مایلی فلوریدا به یک کشور شکستخورده تبدیل شد؟
تاریخچه بحران هائیتی طولانی و پیچیده است، اما ترور «جوونل مویس» رئیسجمهوری فقید این کشور، در سال ۲۰۲۱ آخرین اپیزود از این تئاتر فاجعه بود. «آریل هنری» نخستوزیر موقت تحت حمایت جامعه جهانی، ثابت کرد که قادر به حکومت نیست و تمایلی به برگزاری انتخابات ندارد. دهها هزار نفر از هائیتیها با پای خود به ایالات متحده یا سایر نقاط آمریکای لاتین مهاجرت کردند. نبود هرگونه نهاد دولتی قابلاتکا باعث شد که باندهای خلافکار و قاچاقچیان در این کشور حکمرانی میکنند.
وی افزود: این در حالی است که ماهیت بحران هائیتی برآمده از تاریخچه طولانی مداخلات کشورهای غربی است. آمریکا گرچه ظاهرا تلاش داشته وضعیت در هائیتی را دستخوش تغییر کند، اما نهایتا نقش مستقیم در بحران فعلی دارد. باندهای خلافکار در سالهای اخیر از شبهنظامیان خصوصی که به نمایندگی از نخبگان سیاسی عمل میکردند به نیروهای مستقلتری تبدیل شدهاند که آرزوهای سیاسی دارند. رهبران خلافکاری مانند افسر پلیس سابق جیمی شیریزیه (باربیکیو) از نفرت هائیتیها نسبت به نخبگان کشور برای معرفی خود به عنوان رهبران جایگزین سوء استفاده کردهاند. جای تعجب نیست که باندهای خلافکار طرح شورای انتقالی را رد میکنند و کسانی را که در آن شرکت میکنند، تهدید کردهاند: منافع آنها در افزایش قدرت خود و ادامه تجارت مواد مخدر، اسلحه، آدمربایی و اخاذی است.
این تحلیلگر در رابطه با آینده هائیتی گفت: اگر شورای انتقالی بتواند کار خود را آغاز کند، اگر بتوان بر بحران فعلی فائق آمد و خاطره دخالتهای خارجی را از این کشور زدود... اما اینها «اگر»های بزرگی هستند. نهایتا باید دید وضعیت به چه صورت پیش میرود. نگرانیهایی وجود دارد که نیروی پلیس بینالمللی به اندازه کافی بزرگ یا قوی نیست که بتواند نظم را برقرار کند. همچنین نگرانیهایی در مورد توانایی شورای انتقالی برای دستیابی به اجماع وجود دارد و مشروعیت آن قابل تردید است، زیرا اعضای آن عمدتاً از نخبگان بیاعتبار کشور هستند.
در سال ۱۸۰۴، زمانی که هائیتی متولد شد، هیچ کشور غربی دیگری به طور قانونی ارزش های روشنگری را به طور کامل اجرا نکرده بود و با لغو بردگی و تبعیض بر اساس نژاد، به سرآمدی در ارزشهای انسانی بدل شده بود. مدتها قبل از جنگ داخلی آمریکا و قوانین عمده حقوق مدنی در اواسط قرن بیستم، هائیتیها این ایدهها را در قانون اساسی خود نوشته بودند.
در دهههای اخیر، هائیتیها مورد خیانت طمع، کوچکاندیشی و تنگ نظری نخبگان خود قرار گرفتهاند. اما تاریخ نمونهای از ظرفیت مردم این کشور برای قیام علیه بدترین انواع بیعدالتی را به ما نشان میدهد و مردم هائیتی به نحوی باید دوباره این ظرفیت را احضار کنند و هنگامی که آنها به جامعه بینالمللی میگویند که چه شکلی از کمک مفیدتر است، جهان باید به نیازهای آنها کمک کند.
وی در پایان گفت: ماهیت بحران فعلی در هائیتی نتیجه سازوکاری است که نکبت را صادر کرده و به بیرون از مرزهای خود پس میراند. با این همه، گزارشهایی که اخیرا در باب تشکیل شورای انتقالی منتشر شده را باید به فال نیک گرفت، هرچند که چندان نباید به آن امید بست. دست آخر، هائیتی اولین کشوری بود که توسط بردگان سابق تأسیس شد. اما بیش از ۲۰۰ سال بعد، به جای برخورداری از این آزادی، هائیتیها مجبور میشوند یک بار دیگر برای خود بجنگند. اولویت دادن به امنیت، حکمرانی، یکپارچگی دموکراتیک و توسعه اقتصادی در کشوری چون هائیتی غیرممکن نیست. باید به سیاستهای حامی باندهای خلافکار کمکی پایان داد. تنها اینگونه است که میتوان امیدی به بهبود اوضاع در این کشور فقیر داشت، کشوری که البته به دست کشورهای سرمایهدار یه فقر و بحران غلتیده است.