دلنوشته دکتر محمدرضا سعیدی مدیر عامل پتروشیمی جم برای شهید مهندس محمدرضا نجفی
محمدرضا نجفی یکی از بهترین ها بود. از زمان دانشجویی می شناختمش، دانشجوی فعال ایام جوانی در دانشگاه امیرکبیر، از رزمندگان و جانبازان جنگ و دفاع مقدس.
نماینده مردم تهران و عضو کمیسیون صنایع در مجلس در دور قبل. تحقیق و تفحص اش از صنعت خودرو بسیار برجسته بود. مدیری توانمند، با تقوا، مجرب، با دانش، ماهر و پاکدست. با وقار،آزاد و رها از قید و بندها مادی.
او را شهید زنده می نامیدم چون آثار زخم های جنگ برجسم و جانش بود و رنج های فراوان کشید، از زمانی که مجلس قبل پایان یافت.
به کرات از ایشان دعوت کردم که به ما افتخار دهد حضور در پتروشیمی جم را، هرچند هر بار طفره می رفت. حتی به او پیشنهاد دادم که حاضرم تحت مدیریت عاملی ایشان در پتروشیمی جم مثل یک سرباز با ایشان کار کنم.
روز پنچ شنبه با هم سه ساعت جلسهایی داشتم بلاخره پذیرفت که به عنوان مشاور به ما کمک کند. حکمش را همان پنج شنبه زدم. گفت فقط سه روز نگهدار، صادرکردم ولی در شرکت به چرخش درنیاوردم.
به او گفتم حضورش در پتروشیمی جم خود به خود میدان مغناطیسی را ایجاد خواهد کرد معطوف به مبارزه با فساد. مصاحبت با نجفی آرامبخش بود. از قبولی دخترش در دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز خوشحال بود.
اما امروز شنبه صبح زود در شرکت جلسه ایی داشتم که ناگهان خبری از طرف دوست مشترکمان بدستم رسید که بدترین خبر ممکن بود. نجفی پرواز کرد!! او شهید شد. بواسطه مشکل قلبی ناشی از جانبازی اش مجدداٌ به سراغش آمد اما این بار روح بلندش به سوی خدا رفت. گوئی این جهان ظرفیت انسان های بزرگ را ندارد. این عکس را روزپنجشنبه از او گرفتم. روحش شاد.