تعریف خشم در روانشناسی از زبان امیر محمد پاکراه
برخی افراد با مراجعه به روانشناسان از آنها تقاضا می کنند که خشم شان را رفع کنند. در حالی که اگر خشم مثبت باشد می تواند به ما کمک کند تا در زندگی روند درستی را در پی بگیریم. در واقع با تعریف خشم در روانشناسی متوجه این نکته می شویم آن خشم منفی که شبیه پرخاشگری است باید اصلاح شود و حضور خشم به ذات چیز بدی نیست.
ما دارای پنج هیجان اصلی هستیم: شادی، غم، خشم، ترس و نفرت. پس خشم یک هیجان ذاتی است که همه ی ما در اختیار داریم. اما اینکه کجا و به چه وسیله ای از آن استفاده کنیم اهمیت دارد. مثلا وقتی کسی حق مرا پایمال کرده می توان از خشم در جهت احقاق حق استفاده مثبت نمود. اما خشم منفی همان پرخاشگری است که باعث می شود اعتبار اجتماعی ما کاهش پیدا کند.
خانواده های سخت گیر فرزندان خشمگینی را تحویل جامعه می دهند. خانواده ی سخت گیر به این دلیل که به فرزندان اجازه نمی دهد آن گونه که خود می خواهند رشد کنند و از آزمون و خطای خود بیاموزند.
مدام آنها را سرزنش می کند و باعث خشمگین شدن فرزندان می شوند. از سوی دیگر خانواده های آسان گیر نیز تولید خشم می کنند. یکی از دلایل مهم این است که خانواده های آسان گیر قوانین درستی در برخورد با فرزندان خود ندارند؛ و باعث می شوند در فرزندان شان این تفکر شکل بگیرد که در جامعه نیز خط قرمز های پررنگ و منسجمی وجود ندارد. درنتیجه وقتی با خط قرمزهای کم رنگ خانواده وارد جامعه می شوند می بینند که جامعه پذیرای آنها نیست.
انواع خشم در روانشناسی و تعریف آن
حال به تعریف خشم در روانشناسی و انواع آن می پردازیم. ما گاه نسبت به خود خشم داریم که خشم منفعلانه است. گاه به دیگری خشم داریم که پرخاشگری است. گاه خشم ما منفعل پرخاشگرانه است یعنی هم به خود و هم به دیگری خشم داریم که از بدترین نوع خشم هاست. یک نوع خشم هم وجود دارد که خشم قاطعانه است. فرزندانی که در خانواده های آسان گیر رشد می کنند بیشتر به سمت خشم منفعلانه پیش می روند. یعنی با خود فکر می کنند که خودشان بد هستند و دیگران درست رفتار می کنند.
و فرزندانی که در خانواده های سخت گیر رشد می کنند بیشتر به سمت خشم همراه با پرخاشگری پیش می روند. یعنی فرد فکر می کند که خودش درست رفتار می کند و رفتار طرف مقابل اشتباه است. اما فرزندان منفعل پرخاشگر از خانواده هایی می آیند که تلفیقی از این دو است. فرد می اندیشد که هم خودش بد است و هم دیگران بد هستند و یک جامعه ی سیاه برای خود می سازد.
چه کسی می تواند خشم خود را کنترل کند؟
امیر محمد پاکراه می گوید کسی که از خشم خود آگاه باشد می تواند آنرا کنترل نماید. افرادی که می توانند خشم خود را مدیریت کنند احساس بهتری نسبت به خودشان دارند؛ این افراد بیشتر با خود در صلح هستند. افرادی که به سمت خشم حرکت می کنند احساس می کنند جز خشم ابزاری برای دفاع از خود ندارند. آنها احساس می کنند مهارت دیگری برای گفتن حرف خود به طرف مقابل ندارند. در حالی که اگر بدانند مهارت های مثبتی دارند، می توانند با همان مهارت ها خود را در بحث ها نجات بدهند.
آموزش هایی که در زمینه ی مدیریت خشم داده می شود می تواند تا حد زیادی به این افراد کمک کند. در مقوله ی تعریف خشم، در روانشناسی با یک سری عوامل بیرونی یا چکاننده مواجه می شویم که عاملی بر تولید خشم هستند. چکاننده های بیرونی مثل بوق زدن ماشین، سر و صدای بلند، فریاد زدن شخصی در جمع یا دیدن شخصی که تمایل به دیدار او نداریم می باشد.
چکاننده های درونی بیشتر فیزیکی هستند مثل تعریق، ضربان قلب، تیر کشیدن دست، سر درد، و چیزهایی از این دست که ما را به سمت خشم می برند. بعضی از انسان ها بر اساس مغز لیمبیک یا غریزه عمل می کنند که در آنجا جنگ و گریز اتفاق می افتد. زیر قشر مخ در آمیگدال یا بادامه، تالاموس یا هیپوتالاموس مراکز جنگ و گریز هستند. نوروگلیا مواردی هستند که برای نورون ها، غذا درست می کنند و کار تمیز کردن را بر عهده می گیرند. زمانی که ما به سمت خشم می رویم نوروگلیا نمی توانند کار درست خود را انجام دهند و در نتیجه سیستم درونی بدن دچار آسیب می شود.
چه چیز باعث تداوم پرخاش در افراد پرخاشگر می شود؟
بخشی از تداوم پرخاشگری به افرادی مرتبط است که در برابر فرد قرار می گیرند. این فرد یا می ترسد یا درست مثل فرد پرخاشگر واکنش نشان می دهد. کسی که درست مثل آن فرد واکنش می دهد رفتار فرد پرخاشگر را تایید می کند. ولی اگر بتوانیم طوری رفتار کنیم که نشان دهیم فرد قاطعی هستیم به روی قشر مخ می آییم و کورتکس با آموزش ها و مهارت هایی که دیده به ما کمک می کند. حالت دوم زمانی است که فرد پرخاشگر، پرخاش خود را برای دیگری تعریف می کند و آن دیگری سکوت می کند یا او را تشویق می کند. مورد بعدی این است که فرد رفتار خود را در ذهن خود بازنگری کرده و به خود لبخند می زند و خود را تایید می کند.
در تعریف خشم در روانشناسی گفتیم بدترین نوع خشم حالت منفعل پرخاشگرانه است. ما همیشه به دنبال حفظ موقعیت و رسیدن به هدف هستیم. فرد منفعل موقعیت را حفظ می کند اما به هدف نمی رسد. فرد پرخاشگر حفظ هدف میکند اما حفظ موقعیت ندارد. فرد منفعل پرخاشگر نیز هر دو را از دست می دهد.
این حالت چهارم یعنی فرد قاطع است که هم حفظ موقعیت می کند و هم هدف را به دست می آورد. زیر قشر مخ بحث جنگ و گریز است و روی قشر مخ بحث حل مسئله.
بحث حل مسئله از سه قسمت تشکیل می شود: تفکر، برنامه ریزی و عمل. این همان شالوده ای است که خشم هم در خود دارد اما در آنجا این موارد با هم جابجا می شوند. در حل مسئله ابتدا تفکر است، سپس برنامه ریزی و بعد از آن عمل. اما در خشم، اول عمل اتفاق می افتد. شاید برنامه ریزی هم دوم باشد، و بعد از تمام شدن قضیه تفکر اتفاق می افتد. حالا با یادگیری مناسب مهارت های خشم، و مهارت های مدیریت هیجان خیلی از این مسائل از بین می روند زیرا رفتار مبتنی بر تفکر بسیار قدرتمند عمل میکند.
تعریف خشم در روانشناسی - امیر محمد پاکراه