استاد دانشگاه علامه طباطبایی در میزگردی تشریح کرد:
مقاومت ایرانیان در برابر سوادآموزی بدلیل ضعف آموزش و پرورش
«حریان سوادآموزی در مدارس ما به ناتوانی نظام آموزش مدرسهای در آماده کردن شهروندان برای استفاده خلاق و موثر و عملی از مهارتهای خواندن و نوشتن یا سواد در تمام فعالیتهای جاری وعمومی زندگی بر میگردد.»
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: شیوع ویروس کم سوادی دانشگاهی ریشه در آموزش و پرورش دارد چرا که آموزش و پرورش قادر نیست فرآیندهای مربوط به جامعه پذیری سواد را درونی کند.
به گزارش ایلنا؛ نعمت الله فاضلی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در اولین نشست تخصصی انجمن اسلامی معلمان که با موضوع علل ناکامی آموزش و پرورش در تحقق سوادآموزی برگزار شد با اشاره به آمارهایی که در خصوص میزان بیسوادی و کم سوادی در کشور وجود دارد گفت: بحران سوادآموزی در مدارس ما به ناتوانی نظام آموزش مدرسهای در آماده کردن شهروندان برای استفاده خلاق و موثر و عملی از مهارتهای خواندن و نوشتن یا سواد در تمام فعالیتهای جاری و عمومی زندگی بر میگردد.
وی با اشاره به سرانه مطالعه در کشور گفت: من نمیخواهم وارد آمار و اطلاعاتی که بسیاری از آنها هم مبنای درستی ندارند، ولی ممکن است تا حدودی نزدیک به واقعیت باشد، وارد شوم، اینکه واقعا گفته میشود میانگین سرانه مطالعه در ایران در هفته ۵ یا ۱۰ دقیقه است،(در خوش بینانهترین حالت ۲۰ دقیقه و در حالت بدبینانه میگویند چند ثانیه) اما من از مجموعه مطالعاتی که از طریق اینترنت به دست آمده وضعیت را میخواهم در نظر بگیرم، فرض کنیم که حتی مطالعه و خواندنهای حرفهای را هم در نظر بگیریم، روی هم مثلا شاید در ماه نیم ساعت بشود. این به این معنا است که آن جمعیت میلیونی تحصیل کرده ما که نه کم سواد هستند و نه بیسواد، آنها هم از این مهارتها و تواناییها استفاده نمیکنند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: وقتی کسی نمیخواند و نمینویسد چه فرقی میکند با کسی که سواد ندارد. در طول این مدت اگر شما از سوادتان استفاده نکنید، برابر میشوید با کسانی که سواد ندارند، و حتی از آنها هم بدتر میشوید، به این خاطر که شما یک سری انتظارات و یک سری تلقیاتی از هویت خودتان پیدا میکنید که آن تلقیها، عدم تعادلها و این ناهنجاریها را شکل میدهد. ولی چون نمیتوانید مطابق آن تلقی قبلی که خودمان را فرد باسوادی میدانیم باسواد باشیم، این تعارض بین واقعیت وجودیمان که باسواد نیستیم و انتظاراتی که از خودمان پیدا کردیم که با سواد هستیم، این تعارض خودش، تنشهای رفتاری، عاطفی و اجتماعی به وجود میآورد.
وی با بیان اینکه سواد تنها داشتن مهارت خواندن و نوشتن نیست و تاکنون ۴۵ نوع سواد(سواد عاطفی، سواد اخلاقی، سواد رسانهای، سواد هنری، سواد علمی، سواد زیست محیطی، سواد ارتباطی، سواد شبکهای و…) شناسایی شده است گفت: ما امروزه برای همه عرصههای زندگی از واژه سواد استفاده میکنیم. پس معنایش این میشود که سواد یک مفهوم و یک نظریه است.
فاضلی با اشاره به اینکه مطالعات سواد در ایران نزدیک به صفر است گفت: این یک موضوع عجیبی است، هیچ مقالهای راجع به سواد در ایران وجود ندارد و فقط ۷-۸ مقاله است که به زبان انگلیسی راجع به سواد در ایران نوشته شده است. ایرانیها خودشان هنوز درباره سواد آکادمیک هیچ کاری نکردهاند و من اسم این را کورسوادی گذاشتهام.
دکتر فاضلی افزود: دانشگاههای ما،(هم استادان و هم دانشجویان) با بحران کم سوادی روبه رو هستند. البته من منظورم مطلق نیست. طبیعی است که منظورم مطلق نیست، اما وقتی میگویم مطلق نیست، همه بیسوادها و کم سوادها میگویند پس ما شامل آنها نمیشویم، ولی واقعیت این است که شامل بسیاری میشود و خیلی از افراد که شاید دچار کوری سواد هستند متوجه نشوند. اگر فرض کنیم که بحران کم سوادی دانشگاهی یک ویروس باشد، شاید همه ما این ویروس را در خودمان داریم. کم سوادی دانشگاهی ریشه در آموزش و پرورش دارد و آموزش و پرورش قادر نیست فرآیندهای مربوط به جامعه پذیری سواد را درونی کند.
وی تاکید کرد: با گفتن اینکه سواد چیز خوبی است، کسی باسواد نمیشود. ما پدر و مادرها به زور بچهها را میفرستیم مدرسه و تا زمانی که زیر سلطه ما هستند میروند. البته آنجا هم مقاومت میکنند. مقاومت در برابر سواد در ایران به مراتب بیش از پذیرش سواد بوده است. مقاومت در برابر سواد یعنی آن محدودیتهای اجتماعی که تک تک دانش آموزها و دانشجوها در زندگی روزمزه آن را انجام میدهند، مثلا در امتحانات شرکت نمیکنند، به حرف معلمها گوش نمیدهند و داستانهای دیگر را در مدرسه تجربه میکنند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه از دو منظر شناختی و اجتماعی میتوان به سواد نگاه کرد، گفت: در منظر شناختی، سواد یک مهارت است. یعنی شما یک توانایی است که خودکار دست خودتان است که حروف الفبا را یاد بگیری، شما هستید که باید یاد بگیرید که بتوانید بخوانید و بتوانید بنویسید. این البته همان برداشت عامیانه و در واقع جا افتادهای است که ما داریم. و متاسفانه این همان برداشتی است که در آموزش و پرورش ما، آموزش عالی ما هم حاکم است که فکر میکنیم سواد یک مهارتشناختی و ذهنی است که دانش آموز یا معلم یا استاد، یا دانشجو این را باید باید بگیرد. در این برداشتشناختی، سواد تعمیم پیدا میکند به تکنیک، فنی هم هست که وقتی میخواهیم مثلا دانشجویان یا استادان ما نوشتن را یاد بگیرند، میرویم برایشان کارگاه مقاله نویسی میگذاریم. چون پیش فرض ذهنی ما این است که مقاله نوشتن یک مهارت و یک تکنیک است و بعد مقالهای هم که مینویسیم چون براساس آن، برداشت تحلیلگرایانه است، همان اندازه در میآید، به اندازه چارچوبی که تکنیک به ما یاد دادهاند، یک چیزی سرهم بندی میکنیم و اسمش را میگذاریم مقاله. و با همان تکنیک هم کتاب مینویسیم.
وی با طرح این پرسش که رویکرد مختلف سواد کدام است؟ گفت: باید از آن اشتباه تاریخی که سواد را مهارت دانستیم، تکنیک و فن دانستیم، از این بیرون بیاییم. رویکرد دوم، رویکرد اجتماعی، یا ساده گرایانه. در این رویکرد، سواد عبارت است از مجموعهای از آمادگیهای روحی و روانی، عاطفی و اجتماعی وشناختی، یعنی شناخت هم هست، ولی یکی از این آمادگیها است که جامعه و فرد میتواند به کمک آن به شیوه خلاق، مولد و مستقل بیاندیشد و اندیشههای خود را به صورت متنهای مکتوب ارائه کند. به بیان دیگر، سواد برون داد(output) نهاییاش به صورت متن است. در اینجا هیچ مناقشهای نداریم، باید متن باشد به صورت کتاب و مقاله، جزوه و گزارش و… اما این برون داد، برای اینکه تولید شود و برای اینکه این متن، متن مولد، خلاق و موثر و مفید یا مرتبط باشد، برای اینکه یک متن اصیل باشد، نه بازتولید متنهای دیگر، متنی باشد که نوشته شده باشد، نه چاپ، متنی باشد که مولف داشته باشد نه مولد، متنی باشد که تالیف شده باشد نه تولید و تکثیر، متنی که تصنیف شده نه تکثیر، متنی که اندیشیده شده نه خریداری، این متن در صورتی تولید میشود که مجموعه آمادگیها و توانمندیهای عاطفی، روانی، اجتماعی، ارتباطی وشناختی برای فرد در گروه ایجاد شده باشد، یعنی چی؟ یعنی اینکه ما سواد را به عنوان یک امر رسانه ای - ارتباطی میدانیم. کسی میتواند باسواد باشد که بتواند در یک اجتماع، در یک گروه بتواند به کمک آن متن بیاندیشد، ارتباط برقرار کند و تاثیر بگذارد، آن متن، متن مکتوب است و متن باسواد است، مولف و فرد باسواد آن را نوشته، سواد دانشگاهی و سواد وقتی گفته میشود که ما بتوانیم به کمک متن، نوعی جریان ارتباطی برای ایجاد تالیف، برای ایجاد پیشرفت و یک بهبود در زندگی یا توسعه در متنهای دانش و یا در توسعه فرهنگی انجام بدهیم.
فاضلی ادامه داد: یعنی هدف متن توسعه مرزهای دانش است، یعنی توسعه مفهومی، توسعه نظری، توسعه روشی، یا توسعه فرهنگی است، یعنی اینکه میخواهیم در جامعه، در سیاست، در فرهنگ دگرگونی ایجاد بکنیم. متنی که تولید میشود، نه به توسعه فرهنگی کمک میکند و نه به توسعه علمی، نه توسعه معرفتی، نه توسعه مفهومی، نه توسعه روشی.. پس این متن نیست و این را آدم باسواد ننوشته، یعنی اصلا نوشته نشده. این مجموعهای از اطلاعات و دانشهای موجود است که به قول جوانان امروز کپی و پیس کرده، یعنی تکثیر مکانیکی کردهایم. یعنی هیچ اصالت ندارد. یعنی حس زندگی بودن در آن نیست. یعنی وقتی میخوانی و وقتی آن را میشنوی هیچ احساسی در شما برنمی انگیزد. هیچ نوآوری، هیچ دیدگاه و هیچ فهم یا بینش و بصیرتی از این متن بیرون نمیآید. در واقع ما باسواد به کسی میگوییم که بتواند به کمک الفبا، خواندن و نوشتن، نوعی از تفکر مکتوب را تجربه کند.
این استاد دانشگاه یاد آور شد: سواد وقتی اتفاق میافتد که فرد بتواند به کمک سواد از الگوی ارتباط شفاهی به الگوی ارتباط کتبی انتقال پیدا کند. سواد میانجی دو شیوه تفکر و بودن است. به همین دلیل وقتی از سواد صحبت میکنیم، سواد فقط مهارت نیست. بلکه یک شیوه بودن است، یک شیوه زیستن است. شیوه بودن، شیوه زیستن یعنی اینکه ما به کمک سواد یک هویت جدید پیدا میکنیم که بعد از آن یا به کمک آن سواد، ما نوعی از ادراک خلاق و ادراک حسی و نوعی از فهم فرهنگی و تجربه زندگی را در خودمان تحقق میبخشیم. به کمک سواد ما توانایی این را پیدا میکنیم که خودمان را با مثابه یک هستی باسواد، یک هویت باسواد برای یک جمع، یک جامعه و گروه، تعریف کنیم و به کمک آن نوعی از زندگی اجتماعی، فرهنگ و نوعی از دانش، نوآوری را ارائه کنیم.