در گفتوگو با ایلنا تشریح شد:
زوایای پنهان مخفیترین خط لوله نفت/ رژیم صهیونیستی و امارات در برابر دعوی حقوقی ایران دوام میآورند؟
یک کارشناس انرژی اظهار داشت: آنچه برای ما اهمیت دارد اینکه 50 درصد خط لوله ایلات-اشکلون متعلق به ایران است و اگر توافق امارات و رژیم صهیونیستی به سرانجام برسد و خط فعال شود، ما باید تصمیم بگیریم که چه واکنشی داشته باشیم.
به گزارش ایلنا، امروز در حالی امارات متحده عربی به هشت دهه بایکوت رژیم صهیونیستی پایان داده که خود را با یک چالش جدید مواجه کرده و آن هم دعوی حقوقی خط لولهای که 50 درصد آن متعلق به ایران است.
خط لوله 255 کیلومتری ایلات-اشکلون از دریای سرخ تا دریای مدیترانه امتداد دارد، این خط بیش از 60 سال پیش، در پی بحران سوئز در 1956، با هدف تضمین تامین ذخایر انرژی رژیم صهیونیستی و اروپا ساخته شد.
در سال 1986، ایران و اسرائیل در پروژهای مشترک برای صادرات نفتخام ایران از خاک رژیم اشغالگر اسرائیل و سپس ارسال آن به اروپا، شرکت خط لوله ایلاتـ-اشکلون را با سهم برابر ثبت کردند. روابط ایران و رژیم صهیونیستی در سال 1979 و به دنبال انقلاب اسلامی قطع شد و در سال 2015 بنا بر حکم دادگاهی در سوییس، رژیم صهیونیستی باید 1.1 میلیارد دلار غرامت بهعنوان سهم سود ایران از این خط لوله مشترک میپرداخت که از پرداخت آن سر باز زد.
سید مهدی حسینی در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا، در ارزیابی همکاریهای تجاری امارات با رژیم صهیونیستی که از جمله آنها توافق بر سر خط لوله نفتی که زمان شاه بین ایران و این رژیم برقرار بود، اظهار داشت: این خط لوله زمان شاه احداث شد که ایلات را به اشکلون و در حقیقت دریای سرخ را به مدیترانه متصل کرده و به نوعی کانال سوئز را دور میزد. 50 درصد این خط لوله 16 اینچی متعلق به ایران است، اما ارزش خط لوله زمانی است که trough put یعنی نفتی در آن جریان داشته باشد وگرنه خط لولهای که حدود 50 سال پیش ساخته شده ارزشی ندارد.
وی افزود: زمان شاه از این خط به رژیم صهیونیستی نفت داده میشد، کاملا فعال بود و میتوانست کانال سوئز را دور بزند و نفت را به بنادر مختلف برساند. بعد از انقلاب ما به این رژیم کاری نداشتیم و این خط لوله نیز مدتها بدون نفت باقی ماند، اسرائیلیها سعی کردند بتوانند راهی پیدا کنند که نفت داخل لوله تامین شود بنابراین سراغ کویت و دیگر کشورها رفتند اما ظاهرا این کار صورت نگرفت. اکنون هم مشخص نیست که نفت خط لوله از کجا تامین میشود و اینکه آیا نفتی در آن جریان دارد یا خیر. اما در توافقی که اکنون با امارات حاصل کردهاند، نفت خط لوله از این کشور تامین شود.
این کارشناس حوزه انرژی در ادامه گفت: آنچه برای ما اهمیت دارد اینکه 50 درصد خط متعلق به ایران است و اگر توافق امارات و رژیم صهیونیستی به سرانجام برسد و خط فعال شود، ما باید تصمیم بگیریم که چه واکنشی داشته باشیم، چون یک پای قضیه رژیم صهیونیستی است که ما حتی نزدیک شدن به این رژیم را نیز نجس میدانیم. اما قضیه اینکه امارات بخواهد از این خط بهرهبرداری داشته باشد، میتواند برای ما حقوقی ایجاد کند که بخواهیم از آن به نوعی به هر شکل ممکن از طریق واسطه و یا شکل دیگر احقاق حق کنیم و یا با اصل قضیه مخالفت کنیم که در اینصورت حق ندارند روی خط لولهای که 50 درصد آن متعلق به ایران است، برنامهای پیاده کنند. در هر حال این موضوع بستگی به این دارد که موضع کشور چه باشد.
وی یادآور شد: به ضرس قاطع اگر خط UP GRADE شود، حتما نفت آن از امارات تامین و فعال میشود و در این بین بهترین راه این بود که ما همان اوایل سهم خود را به شخص ثالثی واگذار میکردیم و پول آن را هم دریافت میکردیم. اکنون بسته به اینکه کار چگونه بین امارات و اسرائیل انجام شود، ما میتوانیم واکنش داشته باشیم. اگر قرار باشد عملیاتی از سوی امارات روی خط انجام شود ما میتوانیم ادعا داشته باشیم.
وی درباره اینکه آیا رژیم صهیونیستی به صورت جدی وارد تجارت نفت و گاز خواهد شد؟ گفت: خط لوله ظرفیت بالایی ندارد اما مشکل اسرائیل را تاحدی حل میکند، اما این خط در حدی نیست که رژیم صهیونیستی وارد تجارت نفت شده و خرید و فروش داشته باشد، مگر اینکه از امارات تخفیف بگیرد و یا اقدام به فروش فراورده کند.
حسینی درباره اهمیت استراتژیک خط نیز بیان کرد: در شرایطی که اسرائیل تحت فشار زیاد اعراب قرار داشت و نمیتوانست نفت مورد نیاز خود را تامین و یا بین مدیترانه و دریای سرخ جابجا کند، این خط ایجاد شد. آنها هم نفت را دریافت، هم جابجایی انجام داده و هم اینکه کانال سوئز را دور میزدند، بنابراین خط از اهمیت بالایی برای آنها برخوردار بود. شاه هم همکاری کرده و نفت ایران را میفروخت، البته بعد از انقلاب بخشی از پرداختیها وصول نشد و اکنون این رژیم به ایران بدهکار است.
وی با اشاره به پنهانی بودن قرارداد احداث و ارسال نفت از این خط گفت: احداث این خط از جمله قراردادهای پنهان بود، ترتیباتی داده بودند که شرکتهای متعددی برای خرید نفت از ایران تشکیل شود، بعبارتی دیگر سهام در سهام بود تا ردپای معاملات را گم کنند. حتی بانک UBS زوریخ و یک موسسه حقوقی در لیختناشتاین عملیات مالی و حقوقی را انجام میدادند تا تمامی قضایا پنهان بماند، جالب اینکه این شرکتهای در هم تنیده نهایتا به شرکتی منتهی شده بود که دفتر آن در محله سیدخندان تهران بود که بعد از انقلاب هم تعطیل شد. در واقع یک شرکت ایرانی بود که همین شرکت محور خرید نفت بود، تکتک کشتیهایی که نفت را منتقل میکردند هر کدام به نام یک شرکت مجزا بود. هر شرکت یک کشتی نفت را برداشت میکرد، یعنی اینگونه نبود که همه حمل و نقل مجموعه کشتیها متعلق به یک شرکت باشد، بنابراین ترتیبات پیچیدهای ایجاد کرده بودند تا تمام کار پنهان بماند.