گفتوگو با خانواده یکی از جان باختگان پرواز تهران_یاسوج:
۱۱ دکتر ۴۴ مهندس در پرواز بودند/ برای گرفتن مجوز حضور نیروهای محلی در عملیات امداد و نجات، تحصن کردیم/ عزیزانمان را به دلیل ضعف مدیریتی از دست دادیم
برادر یکی از جان باختگان پرواز تهران _یاسوج عنوان کرد: روزهای اول حادثه به ما فشار میآوردند که دیه بگیریم سوالم این است آیا با دیه صدمات روحی خانوادهها جبران میشود؟ فقط ۱۵ روز اول مسئولان داغ بودند و قولهایی به خانوادهها دادند و رفت و آمد میکردند و بعد از مدتی هم رفتند به امان خدا؛ هیچ کس از خانواده ها سوال نکرد که شما حالتان چه طور است؟ در چه وضعیتی قرار دارید.
یکسال از سقوط هواپیمای تهران-یاسوج میگذرد، هواپیمای ATR آسمان که پنج صبح از تهران به سمت یاسوج حرکت و در میانه مسیر به دلیل نامساعد بودن شرایط جوی با کوه برخورد کرد. در این پرواز ۶۶ تن جان خودشان را از دست دادند و خانوادههای زیادی به سوگ عزیزان خود نشستند.
پس از حدود یک سال با قاسم جعفریان برادر ابراهیم جعفریان که در ۲۹ بهمن سال گذشته در پرواز آسمان جان خود را از دست داد به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:
چندماه بیشتر از ازدواج برادرام نمیگذشت
** مرحوم جعفریان برای چه کاری به تهران سفر کرده بودند؟
ابراهیم از نیروهای شرکت سامان کیش بود و چندماه بیشتر از ازدواجش نمیگذشت. این شرکت زیر مجموعه بانک سامان قرار دارد و حوزه فعالیتش نصب، راهاندازی دستگاههای پوز یا همان کارتخوان است. او مسئول فنی بود و برای شرکت در دورهای که مجموعه برایشان ترتیب داده بود، عازم تهران شد. ابراهیم قرار بود هفته قبل از حادثه به تهران برود اما پروازش به دلیل شرایط بد جوی لغو و هفته بعدش راهی شد که آن اتفاق افتاد.
هفته قبل از حادثه در خانه مادرم ابراهیم را دیدم
** آیا قبل از پرواز و یا هنگام بازگشت با برادرتان گفتوگویی داشتهاید؟
هفته قبل از حادثه که قرار بود به تهران سفر کند، در خانه مادرم ابراهیم را دیدم و آخرین گفتوگوی ما مربوط به همان زمان است.
** از حادثه سقوط هواپیما چگونه اطلاع پیدا کردید؟ خودتان خبر را شنیدید یا از طریق رسانهها در جریان خبر قرار گرفتید؟
قرار بود هنگامی که برادرم بازمیگردد پدرهمسرش او را از فرودگاه به خانه بازگرداند، ایشان منتظر بازگشت ابراهیم میشود اما از او خبری نمیشود؛ علت تاخیر پرواز را از مسئولان فرودگاه میپرسد آنان به پدر همسر برادرم میگویند که هواپیما از رادار خارج شده است و کسی هم نمیداند چه اتفاقی افتاده و در حال حاضر نمیدانند هواپیما کجا است؟
پیکر ابراهیم جزء ۸ پیکری بود که در روزهای ابتدایی به دست ما رسید
** در روزهای اول به دلیل بدی آب و هوا و شرایط سخت منطقهای امکان انتقال پیکر جانباختگان این حادثه به پایین دامنه کوه وجود نداشت، شما چه زمانی پیکر مرحوم برادرتان را تحویل گرفتید؟
پیکر ابراهیم جزو آن هشت پیکری بود که در روزهای ابتدایی بعد از گذشت دوازده یا پانزده روز به دست ما رسید. خود من بچه منطقهای هستم که حادثه در آن رخ داد و از نزدیک شاهد تمامی اتفاقاتی که برای امداد و نجات میافتاد، بودم و از ابتدا تا انتهای قضایا حضور داشتیم.
در روزهای ابتدای حادثه حال روحی خوبی نداشتیم
**پس خود شما هم در محل حادثه حضور داشتید؟
خیر، در روزهای ابتدای حادثه که ما حال روحی خوبی نداشتیم و در وضعیت بدی به سر میبردیم اجازه هم نمیدادند که در محل حادثه حضور پیدا کنیم اما از اقوام و همشهریان در بطن کار قرار داشتند پیگیر اخبار و اطلاعات میشدیم.
به وسلیه هلیکوپتر ما را به محل سقوط هواپیما بردند
** چه زمانی شما در محل حادثه سقوط هواپیما حضور پیدا کردید؟
بعد از حادثه فقط یکبار آن هم به وسلیه هلیکوپتر ما را به محل سقوط هواپیما بردند آن زمان بود که ما توانستیم از نزدیک محلی که عزیزان و جگر گوشههایمان جان خودشان را از دست داده بودند ببینیم.
فکر میکردیم شاید تعدادی از مسافران یک جایی زنده باشند
**معمولا بعد از حادثه بازار شایعات داغ است، شما در روزهای نخست حادثه چه شایعاتی شنیدید؟
به هرحال در ساعات اولیه اتفاق چون اخبار و اطلاعات هنوز آنطور که باید و شاید کامل و جامع نیست اظهارنظرهایی ممکن است بیان شود که بیم و امیدهایی را در دل خانوادههایی که فرزندان و عزیرانشان دچار حادثه شدهاند، بیاندازد یا آنها را امیدوار کند. خانوادهام اصلا در این احوالات نبودند و فکر میکردند به خانه بازمیگردد.
در روزهای اول حادثه خانواده تصورشان این بود که برادرم زنده است و به خانه بازمیگردد. آنها باور نمیکردند هواپیما با کوه برخورد کرده باشد فکر میکردند که جایی در برف گیر افتاده است. عدهای دیگر هم فکر میکردند علیرغم برخورد هواپیما با کوه شاید تعدادی از مسافران یک جایی زنده باشند؛ بالاخره هرکس به یک امیدی دلخوش میکرد و خود را دلداری میداد که عزیزش به زودی باز خواهد گشت.
کسی باور نمیکرد همه سرنشینان هواپیما جانشان را از دست داده باشند
این حس به قدری در خانوادههایی که عزیزشان در پرواز تهران-یاسوج حضور داشتند قوی بود که کسی باور نمیکرد همه سرنشینان هواپیما جانشان را از دست داده باشند. اما هنگامی که روز سوم اعلام شد که لاشه هواپیما رویت شده است و با قطع و یقین اعلام کردند که همگی مسافران هواپیما جان خود را از دست دادهاند و پیکرها سالم نیستند خانوادهها با واقعیت از دست دادن عزیزانشان رو به رو شدند و کم کم از آن تصوراتی که داشتند خارج شدند.
تقصیر را گردن بدی آب و هوا، شرایط جوی و اشتباه خلبان میانداختند
** یکسال از این حادثه میگذرد و ما شاهد بودیم که وعدهها و قولهایی به خانوادههایی که عزیزان و فرزندانشان در پرواز تهران- یاسوج جان خود را از دست دادند، داده شد در این مدت پیگیریهایی برای جویا شدن حال خانواده از سوی نهادهای ذیربط صورت گرفته است؟ آیا آن قول و وعدههایی که داده شد عملی شده است؟
واقعیت این است که شرکت هواپیمایی آسمان و هواپیمایی کشور در روزهای ابتدای کار نه تنها با خانوادهها ابراز همدردی نکردند، به آنها نزدیک هم نشدند و کمک حالشان نبودند حتی سعی کردند با عناوین مختلف و بهانههایی که میتراشیدند پای خودشان را از حادثه بیرون بکشند و از گردنشان باز عنوان کنند و بگویند مقصر این حادثه نیستند و تقصیر را گردن بدی آب و هوا، شرایط جوی و اشتباه خلبان بیاندازند.
معمولا هنگامی که چنین اتفاقاتی رخ میدهد دستگاهها و نهادهایی که به نوعی مسئول حادثه هستند در کنار خانوادههای داغ دیده قرار میگیرند اما آنها چنین کاری که بسیار معمول است و در برخورد با کسانی که عزیزان خود را از دست دادهاند صورت میگیرد انجام ندادند.
برخی نیروهای امدادی بعد از دو ساعت حالشان بد میشد و به پایین منتقل میشدند
** باتوجه به این که منطقه سقوط هواپیما یک منطقه صعبالعبور است و امداد و نجات با سختی رو به رو بود آیا برای جستجوی پیکرها تنها نیروهای هلال احمر و امدادی حضور داشتند؟ یا از نیروهای محلی هم دراین خصوص کمک گرفته میشد؟
همانطور که گفتم تلاش برای پیدا کردن پیکرها ۳ الی ۴ ماه طول کشید و این زمان طولانی به دلیل شرایط محیطی و محلی بود، به گونهای که نیروهای امداد و نجات کار زیادی از دستشان برنمیآمد. بنابراین هنگامی که مشاهده کردیم نیروهای امدادی کاری نمیتوانند از پیش ببرند، نیروهای محلی و بومی هم برای ادامه کار بسیج کردیم زیرا همین نیروهای محلی بودند که میتوانستند کار انجام دهند.
طبیعی هم هست زیرا نیروهای امدادی و نجاتی برای این امداد در محیطهایی با خطرات کمتر آموزش دیدهاند و آنان نیروهایی نبودند شب و روز در منطقه حضور داشته باشند بنابراین فکر کردیم بهترین حالت این است که مردم محلی و بومی را بسیج و گروهبندی کنیم و در قالب گروههای سازمانبندی شده به بالای کوه بفرستیم تا کار امداد و نجات را انجام دهند.
به این دلیل که سطح ارتفاع محل سکونت مردم منطقه از دریا ۱۱۰۰ متر است تا حدودی بدنهایشان با شرایط جوی هماهنگی دارد و به راحتی میتوانند در محل حادثه که ۴ هزار و ۳۰۰ متر از سطح دریا فاصله دارد کار انجام دهند. هنگام امداد و نجات داشتیم نیروهایی که با هلیکوپتر به محل حادثه برده میشدند اما بعد از گذشت یکی، دوساعت حالشان بد میشد و با کمبود اکسیژن رو به رو میشدند و به پایین برگرداننده میشدند.
طی یک ماه ما توانستیم با سازماندهی نیروهای بومی پیکرها را از زیر برف بیرون بیاوریم و خانوادههایی که عزیزانشان را در این حادثه از دست داده بودند و چشم انتظاری اجساد آن را میکشیدند از چشم انتظاری درآوریم.
تاکنون جان باختگان حادثه پرواز تهران-یاسوج جزء شهدا محسوب نشدهاند
** آیا جانباختگان این حادثه جز شهدا محسوب شدهاند ؟
خیر، متاسفانه تاکنون جان باختگان حادثه پرواز تهران-یاسوج جز شهدا محسوب نشدهاند.
برای اینکه اجازه دهند که نیروهای محلی عملیات امداد و نجات را انجام دهند، تحصن کردیم
**آیا تاکنون دولت، نهادها و دستگاههایی که مسئول رسیدگی به بازماندگان این حادثه بودهاند کمک و یا حمایتی از خانوادههای حادثهدیده داشتهاند؟
باید این واقعیت را بگویم که سازمان هلال احمر و مدیریت بحران که ما آنها را از دولت میدانیم عملکرد خوبی در این مدت نداشتند؛ تنها هلال احمر منطقه بود که در این مدت خدماتی را انجام داد اما در حد وسع و امکاناتی که در اختیارشان بود.
البته از حق نگذریم سازمان هلال احمر در زمینه حمل و نقل کوتاهی انجام نداد اما از لحاظ نیروی انسانی قانع نمیشدند که نمیتوانند کاری انجام دهند و اوایل حتی کارشکنی هم میکردند، بنابراین برای اینکه به حرف ما گوش کنند و اجازه دهند که نیروهای محلی و بومی عملیات امداد و نجات را انجام دهند تحصن کردیم و با استانداری و سازمان امداد و نجات جلسه گذاشتیم و با ارائه مستندات آنان را قانع کردیم که برای سهولت در کار از نیروهای بومی استفاده شود آنان هم دست آخر زیر فشار خانوادهها قانع شدند که این کار را انجام دهیم.
معتقدم اگر همان اوایل کار که نیروهای محلی خودشان اعلام کردند که در محل حادثه حضور پیدا کنند و عملیات امداد و نجات را انجام دهند شاید زمان کمتری برای کشف اجساد سپری میشد. نیروهای محلی گفتند اگر اجازه دهید ما تا اوایل اردیبهشت ماه کار را تمام میکنیم اما آنان از ترس تبلیغات سوء اجازه ندادند و همین کارشان باعث شد که بار غم خانوادهها چندین برابر شود.
باید گفت رفتارهای آنان باعث میشد این بار بیشتر و بیشتر شود تا اینکه اوایل تیر ماه عملیات جستوجو را تمام شده اعلام کردند و گفتند که تمامی اجساد پیدا شده است.
خانوادهها از لحاظ روحی شرایط خوبی ندارند
**آیا شما از وضعیت سایر خانوادهها اطلاع دارید؟ میدانید در چه شرایطی به سر میبرند؟
تمامی خانوادهها در شرایط روحی نامساعدی به سر میبرند مخصوصا در این روزها که مصادف با سالگرد است به هیچ عنوان خانوادهها روحیه خوبی ندارند. روزی نیست که خانوادهای در نزدیکی محل حادثه حاضر نشود و یاد عزیزش را زنده نکند. خانوادهها از لحاظ روحی به هیچ وجه شرایط خوبی ندارند.
خانوادههایی که نانآورشان را از دست دادند، از لحاظ مالی که در مضیقه هستند
برخی از خانوادهها علاوه بر این شرایط روحی خوبی ندارند از لحاظ مالی که در مضیقه هستند به هر حال برخی از آنان نانآور خانهشان را از دست دادهاند. اطلاع دارم خانوادههایی در تهران هستند که عزیزشان را از دست دادهاند، نانآور خانهشان ماهانه حقوق بالایی را دریافت میکرده است و زندگی خوبی داشتند، بچههایشان وضعیت مناسبی را پشت سرمیگذاشتند اما امروز حقوقی در حد دومیلیون به آنها میدهند و با این وضعیت اقتصادی قطعا شرایط سختی را سپری خواهند کرد.
خانوادهها بعد از گذشت یکسال هنوز تحت درمان روان پزشک و مشاور هستند
متاسفانه تنها چیزی که از روز اول با هدف مطرح شد و به همه هم فشار میآوردند این بود که بیاید دیهتان را بگیرید؛ این حرف یعنی چه؟ آیا همه مسائل و داغ دل خانوادهها با گرفتن دیه حل میشود؟ این همه شکست روحی با هیچ چیز قابل جبران و درمان نیست آیا با دریافت دیه خوب میشود؟ بسیاری از خانوادهها بعد از گذشت چیزی حدود یکسال هنوز تحت درمان روان پزشک و مشاور هستند و در شرایط روحی نامناسبی قرار دارند؛ هیچ کمکی به آنها نشد حال کسانی که دریافت دیه را مطرح میکنند پاسخ دهند آیا دیه این مشکلات را حل و فصل میکند؟
۱۵ روز اول مسئولان داغ بودند و قولهایی به خانوادهها دادند
خدا گواه است از روزی که این اتفاق افتاد هیچ کمکی به خانوادهها نشد و فقط ۱۵ روز اول مسئولان داغ بودند و قولهایی به خانوادهها دادند و رفت و آمد میکردند و بعد از مدتی هم رفتند به امان خدا؛ هیچ کس از خانواده ها سوال نکرد که شما حالتان چه طور است؟ در چه وضعیتی قرار دارید.
خودمان از زحمات نیروهای بومی تقدیر کردیم
همان طور که میدانید اتفاق افتادن حادثه یک بخش است رسیدگی به بازماندگان یک بخش دیگر، درست است ابتدای حادثه آمدند و کمک هم کردند اما هنگامی که عملیات جستوجو تمام شد دیگر نیامدند و ما خودمان از زحمات نیروهای بومی و محلی تقدیر و تشکر کردیم و هیچ دستگاهی به ما کمک نکرد.
رسانههای بیگانه هم با ما تماس گرفتند اما با آنها صحبت نکردیم
امروز اگر اینها را بیان میکنم درد و دل است در روزهای اول خیلیها آمدند حتی رسانههای بیگانه هم با ما تماس گرفتند اما ما با آنها صحبت نکردیم زیرا میدانستیم آن قصدشان این است که از آب گلآلود ماهی بگیرند زیرا میدانستیم آنها دنبال چه چیزی هستند و گرهای از کار ما بازنخواهند کرد.
خواسته اصلی خانوادهها این است قوه قضائیه و دستگاهها عوامل این سهلانگاری و حادثه را تعقیب و شناسایی کنند و به اشد مجازات برسند.
یازده دکتر چهل و چهار مهندس، تعدادی کارشناس و نیروهای سازمان محیط زیست و منابع طبیعی نیز در بین جان باختگان این پرواز بودند.
ما هرچه جلوتر آمدیم و ابعادش برای ما باز شد به یقین رسیدیم که از ضعف سیستمی این اتفاق افتاده است نه بدی آب و هوا و یا خطای خلبان؛ خدا را گواه میگیرم که این اتفاق فقط و فقط در اثر سهل انگاری و قصور اتفاق افتاد. ضعف مدیریتی باعث شده است که ما عزیزمان را که حقیقتا هم نخبه بودند از دست دهیم بنابراین از مسئولان قضایی میخواهیم تحقیق کنند.
گفتوگو از سمیرا عالمپناه