یادداشت؛
کاراکاسی که روزی بوی نفت میداد
قبل از سال 1998 این کشور تامین کننده 17 درصد از نفت وارداتی آمریکا بود که پس از روی کار آمدن چاوز و سیاستهای نوین آن، این میزان به 10 درصد کاهش پیدا کرد و به نوعی کارکاس که روزی بوی نفت برای آمریکا میداد حالا تبدیل به مشکل بزرگ برای این کشور شده بود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این روزها کشور ونزوئلا به اعتبار اعتراضات و تحولات در حال وقوع در صدر اخبار سیاسی و اقتصادی جهان قرار دارد. این کشور همزمان در حال تجربه کردن یکی از بزرگترین تورمهای جهان و کاهش رفاه عمومی است. بنابراین میتوان بین این اعتراضات و شرایط اقتصادی این کشور ربط وثیقی قائل شد. از سویی شرایط به وجود آمده در ونزوئلا دوباره این سوال را مطرح میکند که به راستی داشتن منابع طبیعی و بویژه نفت موجب سعادت و خوشبختی یک ملت است و یا عامل منفی و تقویت کننده بحرانهای سیاسی و اقتصادی یک جامعه است.
کشور ونزوئلا تقریبا با 300 میلیارد بشکه که نزدیک به 21 درصد از ذخایر نفت جهان را شامل میشود رتبه اول در جهان را در اختیار دارد، همچنین در زمینه گاز نیز این کشور با داشتن بالغ بر 5 تریلیون متر مکعب یعنی 3 درصد گاز جهان و دیگر منابع معدنی یکی از کشورهای ثروتمند جهان است اما شرایط زیست اقتصادی و سیاسی کشور هیچ قرابتی به این حجم از ثروت ندارد.
از سیاستهای لیبرالی تا افراط چاوزی
شاید بسیاری تصور کنند که سیاستهای چپگرایانه که از سال 1999 با روی کار آمدن هوگو چاوز در این کشور به اجرا گذاشته شده موجب بوجود آمدن شرایط موجود شده است اما با کمی دقت در تاریخ اقتصادی ونزوئلا متوجه می شویم که اتفاقا قبل از چاوز و حاکمیت دولتهای لیبرال نیز این کشور حال و روز خوشی نداشت. رییسجمهور پرز که مجری سیاستهای لیبرال در این کشور بود در سالهای 1989 تا 1993 استراتژی افزایش مداوم نرخ ارز یا میخکوب خزنده را به اجرا گذاشت که نتیجه آن کاهش برابری بولیوار در برابر دلار بود به طوری که ارزش این پول از 43 بولیوار برای هر دلار به 106 بولیوار به ازای هر دلار کاهش یافت.
بنابراین با کاهش ارزش پول ملی بالبطع قیمت تمام شده کالاهای وارداتی نیز افزایش یافت که جز افزایش تورم برای اقتصاد این کشور عایدی دیگری نداشت. هر چند که با وخیم شدن زیست اقتصادی و شروع اعتراضات، رییسجمهور پرز از سیاستهای لیبرالی عقب نشینی کرد و روی به سیاستهای یارانهای آورد.
اما این تطور رویکرد موجب آرام شدم معترضان نشد که یکی از آن معترضان هوگو چاوز بود که انقلاب بولیواری را در سر میپروراند و سرانجام توانست در انتخابات سال 1998 پیروز و دولت را یک سال پس از آن تحویل بگیرد. چاوز با در پیش گرفتن رویکرد سوسیالیستی به دنبال اصلاحات اقتصادی در ونزوئلا و سیاست خارجی این کشور بود از همین روی اتحاد با کشورهای روسیه، چین، ایران و کشورهای آفریقایی را سرلوحه سیاست خارجی قرار داد. برای نمونه هوگو چاوز یک قرارداد سه ضلعی با محمد خاتمی رییسجمهور وقت ایران منعقد کرد که براساس آن ونزوئلا متعهد شد نفت مشتریان ایران در آمریکای لاتین را تامین کند و در عوض ایران نیز مشتریان نفت ونزوئلا در آسیا را تامین خواهد کرد.
نفت و چاوز
همانطور که اشاره شد ونزوئلا بیشترین ذخایر نفت جهان را دارد بنابراین سیاستهای اعمال شده در زمینه صنعت نفت این کشور در قیمت این کالای راهبردی بسیار تاثیرگذار خواهد بود. از همین روی این صنعت بویژه شرکت نفت وگاز آن ( پتروئوس دی ونزوئلا) در کانون سیاستهای سوسیالیستی چاوز قرار گرفت. هوگو چاوز در سال 2001 مجموعهای از قوانین جدید را به تصویب رساند که یکی از آنها به نام «دولت در دولت» بود که موجب افزایش اختیارات دولت بر شرکت نفت وگاز ونزوئلا شد.
همچنین سیاستها و تصمیمهای وی موجب تشدید گسلهای ژئوپلتیک و ریسکهای سیاسی شد که موجب افزایش قیمت نفت در بازاهای جهانی شد. در این مورد طی سال های 2002 تا 2003 کارکنان صنعت نفت اعتصاب و اقتصاد این کشور را فلج کردند و در نهایت 18 هزار نفر از کارکنان این صنعت اخراج شدند.
البته نباید از تاثیرات سیاستهای پوپولیستی چاوز، تزریق و پمپاژ بیامان درآمدهای نفتی که باعث افزایش توقعات در دوره رونق آن شده غافل بود. هزینههای بالایی که صرف برنامههای اجتماعی شد تا پشتوانه آرای چاوز باشد بدون آنکه تبدیل به سرمایه گذاری برای نسلهای آتی شود.
نفت، ونزوئلا و آمریکا
اما نفت نقش بسیار مهمی در روابط تاریخی آمریکا و ونزوئلا داشته است چون این کشور یکی از منابع اصلی تامین کننده نفت آمریکا بوده است، نفتی که در نظام سرمایهداری مبتنی بر سود اقتصادی جایگاه ویژهای دارد. قبل از سال 1998 این کشور تامین کننده 17 درصد از نفت وارداتی آمریکا بود که پس از روی کار آمدن چاوز و سیاستهای نوین آن این میزان به 10 درصد کاهش پیدا کرد و به نوعی کارکاس که روزی بوی نفت برای آمریکا میداد حالا تبدیل به مشکل بزرگ برای این کشور شده بود.
بنابراین میتوان اینگونه استنباط کرد که مجموعهای از عوامل سیاستهای لیبرالی اوایل دهه 90 ، سیاستهای پوپولیستی و افراطی چاوز و متعاقبا سیاستهای مداخله جویانه آمریکا باعث شده است تا اقتصاد این کشور عضو اوپک روز به روز نحیفتر شود و در نهایت زمینه و بستر اعتراضات را فراهم کند.
یادداشت از: دکتر توحید ورستان