خبرگزاری کار ایران

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد
کد خبر : ۶۳۷۲۳۳

استراتژی تجارت در دریا متفاوت است، هیجان خاصی در حمل بار وجود دارد، حساب و کتاب خاصی دارد به طوری که یک ساعت تاخیر رسیدن به راحتی می‌تواند باعث یک تراژدی شود.

ایلنا؛ با همه‌ی آن سی و دو نفر همسفر می‌شوم، از 110 پله کشتی بالا می‌روم، ساحل را از دور می‌بینم، کارن دست تکان می‌دهد، شکوفه اشک در چشمانش حلقه زده، پدر میلاد دعا می‌خواند، کاپیتان عروجی را می‌بینم با اقتدار قدم برمی‌دارد، نقیان است که یسنا را در آغوش گرفته، مادر پوریا برای اولین سفرِ پسرش آرزوی موفقیت می‌کند، ساقی مشتاق‌تر از بقیه نردبان آهنین را به بالا می‌دود....... 

به عرشه نزدیک می‌شوم، هوا ملس است و مطبوع و نفس کشیدن لذتبخش. سکوت است و آبی دریا، مردی جوان با بیسیمی در دست به استقبالم می‌آید، به عقب نگاه می‌کنم؛ جز مه نیست، سانچی مغرور و فخرفروشانه معشوق‌هایش را به سفر آسمان‌ها برده است، جلوتر می‌روم چشمم به یک نام می‌افتد، دلوار خودش را رخ می‌کشد...... همه چیز عجیب است و بوی غریبی دارد.  

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

عرشه را با چشم می‌کاوم، آشنا است، پالایشگاهی است وسط خلیج فارس، با کف و لوله‌های سبز رنگ.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

کشتی نفتکش VLCC جزء بزرگترین کشتی‌های دنیا است، مساحت عرشه نزدیک به 20 هزار متر مربع و سه برابر یک زمین فوتبال است، از کف کشتی تا بالاترین نقطه‌ی آن 70 متر یعنی به اندازه یک ساختمان 20 طبقه؛ پل فرماندهی 6 طبقه بالاتر از عرشه و نزدیک 40 متر از آب فاصله دارد و عرض آن 60 متر و حدود دو برابر اتوبان تهران- قم، زیر عرشه کشتی مخازن نفت دیده شده که برای ایمنی دو جداره است. اگر تمام مخازن پر باشد 22 متر از کشتی زیر آب و 8 متر روی آب است. این غول پیکر 36 هزار اسب بخار قدرت و ظرفیتِ حمل 300 هزار تن معادل  2 میلیون بشکه نفت و میعانات را دارد، به طوری که گفته می‌شود اگر حمل این میزان محموله را به نفتکش‌های جاده‌پیما بسپارند صفی 300 کیلومتری از این نفتکش‌ها در جاده تشکیل می‌شود. سرعت کشتی 30 کیلومتر در ساعت است و طی 24 ساعت 700 کیلومتر حرکت می‌کند، ازجمله توانمندی‌های کشتی این است که می‌تواند 1.5 بار دور استوا بچرخد بدون اینکه بایستد. بدنه کشتی طوری طراحی شده وقتی به جایی برخورد می‌کند، مخازن آسیبی نبینند، در اصل به خاطر ایمنی از سمت چپ و راست دو یا سه متر فاصله است یعنی بدنه آن دوجداره است.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

ضریب امنیت در کشتی بسیار بالاست به دلیل اینکه تمام افراد روی کشتی متخصص‌اند و ایمنی را بلندند و سلامت جسمی و روانی آنها احراز شده است.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

کشتی سه رسته و رده دارد، رسته عرشه شامل ناخدا، افسر یکم و سه افسر شیفت و ملوانان عرشه، رسته موتورخانه شامل یک سرمهندس، سه افسر نگهبان، جوشکار، تمیزکار و روغنکار، رسته تدارکات شمال یک افسر تدارکات، سرآشپز و دو نفر دیگر، ملوانان عرشه شامل سرملوان، کمک سرملوان، سه ملوان شیفت و دو کمک ملوان، در مجموع افراد حاضر در کشتی در هر سفر حدود 30 نفر است.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

قبلا و در سال‌های گذشته ملوانان در کشتی‌های ایرانی از ملیت‌های خارجی بودند اما اکنون اکثرا ایرانی هستند.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

این کشتی با این عرض و طول در زمان در دریای طوفانی ممکن است حتی 35 درجه به سمت چپ و راست متمایل شود.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

گشت و گذار در دوون را با همراهی افسر یکم "محمدرضا هادی‌زاده" آغاز می‌کنم، وارد ساختمانی می‌شوم که مرکز کنترل، دفتر اداری افسران، ملوانان و مهندسان کشتی، رستوران و استراحتگاه دریانوردان در آن واقع است، سوار آسانسور می‌شوم تا به پل فرماندهی کشتی برسم.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«اینجا فقط کار نمی‌کنیم، زندگی می‌کنیم» این را "امیرحسین مشیدی" کاپیتان کشتی می‌گوید، میانسال است، با هیکلی ورزشکاری، سر تراشیده و یونیفرم سفید... با صلابت و اطمینان حرف می‌زند، از زندگی و کار در نفتکش می‌گوید، از اینکه زندگی دریایی‌ها فصلی است و به دو بخش تبدیل شده یک فصل کار، یک فصل استراحت، زندگی با خانواده و زندگی دور از خانواده و البته بیشتر دور از خانوده و در دریا و اقیانوس.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

از نحوه کار در دریا و روی کشتی، از زمان بارگیری محموله تا رساندن آن به مقصد، از مرارت‌ها اینکه چه روزهایی را در طوفان و سکوت محض گذرانده‌اند و دزدان دریایی چه‌ها که نکرده‌اند، سخن می‌گوید. 

می‌گوید: «ما دو عید بزرگ داریم روزی که به شکرانه سلامتی سرکار می‌آییم و خدمت می‌کنیم و دومین عید زمانی است که به آغوش خانواده برمی‌گردیم.

وقتی دریانورد می‌شوی در جایی ملیتی داری، دریانورد فردی است که تابع قوانین بین المللی وملی بنادری خواهد بود که به آنجا رفت و آمد می‌کند».

افتخار می‌کند که برای مملکت خودش کار می‌کند و می‌گوید: «شریان اقتصاد ایران همین کشتی‌ها هستند، به دیگر سخن ما حلقه اول و مهم تجارت جهانی هستیم و نقش اساسی در اقتصاد داریم چه در دوران جنگ و سازندگی، چه اکنون و زمان تحریم».     

«استراتژی تجارت در دریا متفاوت است، هیجان خاصی در حمل بار وجود دارد، حساب و کتاب خاصی دارد به طوری که یک ساعت تاخیر رسیدن ممکن است تا وارد شدن خسارت سنگین به یک شرکت بزرگ پیش برود و به راحتی می‌تواند باعث یک تراژدی شود.

کار کردن در کشتی خیلی ناشناخته و پیچیده است و این سازوکار در نفتکش و کشتی‌های حمل نفت خام و مواد سوختنی متفاوت‌تر. 

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«کشتی خانه ما و البته یک محیط صنعتی،تجاری و اداری است، یکی از مزیت‌های دریانوردی این است که از قبل می‌دانی که چه برنامه‌ای داری، مرخصی‌هایش هم فارغ از همه چیز خیلی لذت بخش است».

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

چشمانم را می‌بندم، خودم را جای او می‌گذارم، جای همه آنها، تصور اینکه ماه‌ها فقط آبی دریا زمینت باشد و آسمان آبی سقفت، زنگارها را پاک می‌کند و روح را صیقل می‌دهد، یک خیال خالصِ چسبنده‌ی شیرین؛ اما نمی‌دانم تا کجا این لذت را می‌توانم مزه مزه کنم. جلوتر می‌روم روز دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفته دوم، سوم....... سناریویی دریایی را مرور می‌کنم، زندگی روزمره حافظه‌ام را تسطیح می‌کند، چند روز دیگر می‌توانم صبح که بیدار می‌شوم روی زمین خاکی قدم نزنم، نمی‌دانم.

می گوید: «در کشتی روز اول یک روز خوب است روز دوم فکر می‌کنی که فردا چه کار باید کرد، روز سوم واقعا فکر آدم کار نمی‌کند، ما زمان کم می‌آوریم». 

کاپیتان ادامه صحبت‌هایش را به بعد از بازدید موکول می‌کند، با راهنمایی افسر یکم کشتی وارد راهروها و محوطه کشتی می‌شوم، در یکی از راهروها تعدادی پرچم به دیوار نصب شده که هر یک نماد حروف و اعداد هستند، در دریا غیر از ارتباطات ماهواره‌ای و موبایل، با پرچم‌ها با هم صحبت می‌کنند، روزهای جشن و شادمانی و ایام سوگواری هم در کشتی حال و هوای خاص خود را دارد.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«از روزی که برای ماموریت وارد کشتی می‌شویم بین 3 تا 4 ماه روی آب هستیم، مهم نیست که چند سفر می‌رویم مهم این است که از روزی که وارد کشتی می‌شویم باید 3 یا 4 ماه بعد کشتی را ترک کنیم و گروه دیگری به جای ما بیایند».

کشتی دو قایق نجات با ظرفیت 50 نفر دارد که در دو طرف نصب شده‌اند، در مواقع اضطراری از آنها استفاده می‌کنند، این قایق‌ها محفظه‌ای بسته هستند که داخل آن کپسول‌های هوا تعبیه شده و در برابر آتش تا حدی  ایمن هستند. 2 شناور بقای 25 نفری هم در دو طرف کشتی قرار دارد که قابلیت رانش ندارند فقط روی آب شناور می‌مانند، طوری ساخته شده که راه‌اندازی آنها فقط 3 دقیقه طول می‌کشد و در سریع‌ترین زمان ممکن به آب انداخته می‌شوند.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

افسر یکم جوان تمام کنار و گوشه‌های کشتی را نشانم می‌دهد و با دقت و حوصله در مورد همه چیز توضیح می‌دهد.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«اینجا مرکز فرماندهی و کنترل، تخلیه و بارگیری است تمام امکانات و لوله‌هایی که در کشتی وجود دارد با کامپیوترها کنترل می‌شود. مخازن از طریق لوله به هم متصل می‌شوند، و تمام پمپ‌ها و مخازن کشتی از همین‌جا هدایت می‌شوند، زمان تخلیه و بارگیری بستگی به امکانات بندر دارد مثلا در بندر خارک با توجه به اینکه امکانات بیشتر است زمان تخلیه و بارگیری بسیار کوتاه است و فقط  30 ساعت زمان صرف می‌شود. ولی در کل به طور متوسط 48 ساعت طول می‌کشد البته بستگی به نوع بار کشتی هم دارد.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

در مجموع عملیات تخلیه و بارگیری وظیفه افسر اول و سه افسر دیگر نیز کمک می‌کنند، زمان تخلیه و بارگیری غیر از 4 نفری که در آشپزخانه هستند، بقیه مستقیما درگیر کار می‌شوند و افسران کشتی به نوبت در کل زمان تخلیه و بارگیری سر کار حضور دارند تا کار با دقت کامل و بی‌نقص انجام شود».

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

ساعت کاری از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر است اگر عملیات باشد روز تعطیل و غیر تعطیل ندارد، حتی اعیاد.

حفظ تعادل کشتی در زمان تخلیه و بارگیری خیلی مهم است، در حین عملیات باید تمامی فاکتورهایی که روی تعادل کشتی تاثیر می‌گذارد در نظر گرفته شود و این کار در هر کشتی متفاوت است، این را هم باید در نظر داشت که همان میزان باری که در مبدا تحویل گرفته شده در مقصد باید تحویل داده شود، بی‌هیچ کم و کاستی.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

می‌گوید: «از نظر ایمنی امکان حضور در همه جای کشتی را ندارم»، اما بی‌صبرانه منتظر ورود به موتورخانه کشتی هستم هیجان است یا ترس؛ نمی‌دانم، 5 طبقه زیر آب می‌روم، هرم گرمای بالای 60 درجه مرا به خودم می‌آورد، مطمئن می‌شوم هیچ پرنده‌ای برای اوج گرفتن فرسنگ‌ها زیر آب نمی‌رود، آنها نترسیده بودند، "آن سی‌مرغ"، هیجان پرواز از دریا بیقرارشان کرده بود. 

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«دمای موتورخانه با افزایش دمای هوا  افزایش پیدا می‌کند و اینگونه نیست که بتوان از افزایش دما مصون ماند،  اگر حمله‌ای مثلا از سوی دزدان دریایی صورت گیرد طبق دستورالعمل همه در این محیط جمع می‌شوند، محیطی که از نظر ایمنی ایزوله است و از داخل قفل می‌شود و از بیرون امکان هیچگونه دسترسی نیست.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«پله‌های اضطراری هم برای مواقعی است که آتش باشد و محیط خطرناک شود، به سرعت خودمان را از پایین‌ترین نقطه به بالاترین نقطه به صورت عمودی می‌رسانیم».

می‌گوید: «علاقه نباشد نمی‌توان ادامه داد حتی یک روز، اما سختی‌های خودش را هم دارد وقتی شرایط سخت می‌شود می‌گویم کاش نمی‌آمدم».

وارد محوطه‌ای می‌شوم که سرو صدا و گرما به نهایت خود می‌رسد، موتورخانه کشتی؛ "ولی عاصف‌خواه"  مهندسی کشتی خوانده و اکنون مهندس دوم دلوار است، لباس فرم آبی رنگ بر تن، چهره‌ای خسته اما آرام دارد، می‌گوید: «الان بهترین شرایط است که کشتی لنگر است، تازه هوا هم خنک است بعضی مواقع احساس می‌کنی که وارد  کوره‌ای داغ شده‌ای، همیشه سروصدا است، بعضی مواقع تا 6 ماه در کشتی هستیم هر روز با همین شدت صدا و در اوج گرما».

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

از 12 ماه سال 8 ماه در دریا است و 4 ماه در خشکی.

«از روز اول این شرایط را قبول کرده‌ایم خانواده هم قبول کرده و کنار آمده است.وقتی فرزندم کوچک بود به خانه که برمی‌گشتم دو روز اول مرا نمی‌شناخت بعد کم کم به بودنم عادت می‌کرد. حتی زمانی که یکی از فرزندانم به دنیا آمد من در کشتی بودم، بعد از 43 روز فرزندم را دیدم؛ اینجا دوری از خانواده خیلی سخت و آزار دهنده است.

 گاهی اتفاق افتاده که به ساحل یک کشور رسیدیم اما مثلا چون اسکله آبخور مناسب نداشته نتوانسته‌ایم از کشتی پیاده شویم و این بدترین اتفاق است، باید راه رفته را برگردیم، بدون اینکه پایمان به خشکی رسیده باشد».

می‌گوید: «شغل ما ناشناخته است، حتی برای اقوام، هر چند بار هم که توضیح می‌دهم باز هم سوالات عجیب و غریب دارند، بعضی فکر می‌کنند که ما با پارو حرکت می‌کنیم، یا مثلا می‌گویند وضع‌تان خوب است، دلار می‌گیرید، سختی‌ها را نمی‌بینند. در هر حال من دریا را دوست دارم اگر به عقب برمی‌گشتم باز هم همین شغل را انتخاب می‌کردم».

به عرشه برمی‌گردم مردی میانسال و آفتاب سوخته مشغول بازرسی از از لوله‌ها است، نامش اصغر دیدار، 54 ساله و اهل کازرون، او سرملوان کشتی دلوار است. 

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«به خاطر شغلی که داشتم نمی‌خواستم به سرعت تشکیل خانواده دهم، به همین خاطر دیر ازدواج کردم، در 31 سالگی؛ اکنون 4 فرزند دارم، 6 سال دیگر هم بازنشسته می‌شوم.»

بعضی مواقع 7 ماه هم روی کشتی مانده است، طی 30 سال کار فقط 4 عید نوروز را با خانواده گذرانده است.

می‌گوید: «روی دریا نمی‌شود حساب کرد، برخی مواقع طوفان می‌شود برخی مواقع آرام و رام. «به دریا رفته می‌داند مصیبت‌های دریا را» زمانی که طوفانی می‌شود براحتی نمی‌توان در عرشه تردد کرد مثلا وقتی از چین برمی‌گشتیم، دریا طوفانی شد و کشتی با این عظمت به شدت تکان می‌خورد و سوار بر امواج طوفانی دریا بالا و پایین می‌رفت».

«زمان جنگ کار ما سخت‌تر بود، وارد خلیج که می‌شدیم با کمترین نفرات می‌رفتیم تا خطرات کمتر شود. وقتی به سکوهای نفتی حمله شد، من در کشتی بودم و از نزدیک همه اتفاقات را دیدم».

«کار ما سخت است برخی حتی فکر می‌کنند که ترسناک است، اما اینگونه نیست؛ ترس برادر مرگ است اگر مبنای کار بر ترس باشد دیگر نیستی و مرده‌ای.»

آفتاب سوزان‌تر و غیرقابل تحمل شده خودم را به سرعت ساختمان کشتی می‌رسانم و با افسران و همسرانشان که در این سفر همراهی‌شان می‌کنند به گفت‌وگو می‌نشینم.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

"ایمان سعادت پور" 30 ساله و 6 سال سابقه کار در ناوگان شرکت ملی نفتکش دارد مهندس سوم دلوار و مشهدی است، می‌گوید: «تنها چیزی که آزارم می‌دهد دوری از خانواده است که این دوری هم جزئی از حرفه ماست فرقی ندارد در ایران باشد یا جای دیگر. کسی که در دریا کار می‌کند قدر لحظات با هم بودن را بیشتر از سایرین درک می‌کند».

سه سال است که با "غزاله" ازدواج کرده او هم می‌گوید: «سفر پنجمی است که به دریا می‌آیم، زمانی که موبایل آنتن ندارد، اینترنت نیست و هوا هم خوب نباشد اذیت می‌شوم، اوقات فراغت در کشتی زیاد است، یک روزهایی برای اینکه در خانه باشم دلم تنگ می‌شود اما ترجیح می‌دهم همیشه کنار همسرم باشم».

از خاطرات سفرهایش حرف می‌زند: «در یک سفر وقتی که به سمت کره می‌رفتیم دریا طوفانی و ترسناک شد، کشتی به چپ و راست می‌رفت و موج تا وسط کشتی می‌آمد، اما شیرینی‌هایی هم دارد مثلا در نزدیکی چین مسابقه گروهی دلفین‌ها با کشتی فوق العاده دیدنی بود».

از سانچی یاد می‌کند، «زمانی که آن اتفاق افتاد همسرم در همین کشتی بود، من آشپز کشتی سانچی را می‌شناختم، اتفاق وحشتناکی بود، فکر نمی‌کنم هیچ اتفاقی به این اندازه تلخ بوده باشد امیدوارم که هیچوقت تکرار نشود.

"سعید استاد سندیانی"، افسر دوم دلوار و اصالتا اهل انزلی:« 8 سال سابقه دارم، اکثرا در سوپرتانکر بودم در این 8 سال دو یا سه بار، زمان عید نوروز منزل بوده‌ام، 6 سال است که ازدواج کرده‌ام». الهام خادم نژاد همسرش است حدود 7 سفر با او همراه بوده و در دانشگاه دریانوردی با هم آشنا شده‌اند بنابراین این شغل برایش ناشناخته نبوده، «خوشحالم در بخشی از سختی‌ها کنار همسرم هستم، زندگی دریا با خشکی فرق دارد، محدودیت‌هایی هم دارد اما تحمل آن بستگی به شرایط روحی فرد دارد. من قدر لحظات بودن کنار همسرم را می‌دانم، سعی می‌کنم از لحظه لحظه زندگی لذت ببرم و سخت نگیرم»

سعید می‌گوید: «وقتی از کشتی پیاده می‌شوم و به خشکی می‌آیم از ترافیک و شلوغی معذب می‌شوم اما کشتی با همه سختی‌های کار دریا دنج و آرام  و به دور از برخی مسائل خشکی است.

بطن جامعه شغل دریانوردی را درک نمی‌‌کند، چون با آن آشنا نیستند، حتی برخی اقوام و فامیل هنوز تصوری از سوپرتانکر و کشتی نفتکش ندارند، مثلا سوال می‌کنند چقدر غذا با خودتان می‌برید؟ کجا می‌خوابید؟ تصور تفاوت لنج و قایق و نفتکش برایشان سخت است.

"اسماء یزدی پورانی" معماری خوانده و استاد دانشگاه است، همسر "علیرضا مرادی‌پور"مهندس سوم کشتی، 6 ماه است که ازدواج کرده، ساکن تهران و پنجمین سفری است که همسرش را همراهی می‌کند.«زمانی که علیرضا نیست خیلی بیقرار می‌شوم، در یک سفر 20 روز با هم ارتباط نداشتیم، خیلی به من سخت گذشت.من از نظر عقلانی شغل همسرم را پذیرفته‌ام اما از نظر احساسی نه، اما زندگی در دریا و کار همسرم تاثیر خودش را روی من گذاشته سعی می‌کنم صبورتر و قوی‌تر باشم».

"علیرضا مرادی پور" مهندس سوم کشتی و 6.5 سال در نفتکش کار می‌کند و 20 روز است که با دلوار همراه است. «فرق این سوپرتانکرها با دیگر کشتی‌ها این است کار در اینجا بیشتر است، ماشین آلات و تجهیزات بیشتر، وقتی دریا طوفانی می‌شود، شرایط سخت‌تر است اما صلابت کشتی هم بیشتر.

اینجا تنها چیزی که آزرده‌مان می‌کند دوری از خانواده است، بارها شده که از نظر روحی کم بیاورم، اما در کار هرگز. مثلا اتفاق افتاده که من 18 ساعت در موتورخانه بودم و به کابین نرفتم، از نظر جسمی خسته شدهام اما روحیه‌ام خراب نشده است.

 کسی که با یک دریانورد ازدواج می‌کند حتما عاشق او است، اگر عاشقش نباشد زندگی سخت می‌شود، اینکه به کسی بگویی همسرم 8 ماه از سال کنارم نیست ممکن است برای همه قابل درک نباشد، اما ما زندگی را بر پایه عشق بنا کردیم و سعی می‌کنیم از لحظه لحظه زندگی‌مان استفاده کنیم بنابراین اختلاف هم کمتر پیش می‌آید».

کاپیتان مشیدی هم می‌گوید: «کشتی همان قدر خاص است که دریا. خداوند در آیاتش هر جا خواسته به قدرت اشاره کند نام دریا را آورده و هر جا که خواسته ضعف انسان را گوشزد کند باز هم به دریا اشاره کرده، در دریا خالصانه‌تر عبادت می‌کنی و احساساتت قوی‌تر می‌شود.

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«کسی که در دریا کار می‌کند باید این نوع زندگی را در روح و جسم و جان خود پذیرفته باشد و البته از سوی خانواده نیز پشتیبانی شود. اینجا همه چیز به هم تنیده است، وقتی تلخی‌ها و دشواری‌ها را می‌پذیری راحت‌تر با شرایط کنار می‌آیی و راه را برای سفر بعدی باز و هموارتر می‌کنی».

یک روز با ماجراجویان ناشناخته/ دلوار بر پهنه خلیج‌فارس قهرمانانه پیش می‌تازد

«اینجا میدان رزم است، کار و سالم رساندن محموله و کشتی است که اولویت دارد و مهمترین رکن افراد حاضر در کشتی هستند، انسان‌هایی که با چند خط نمی‌توان توضیح‌شان داد، اینجا مهمترین موضوع شناخت سبک زندگی در دریا است.

دریانوردی ماجراجویی است، عشق است.....به قول شاعر احساس سوختن به تماشا نمی‌شود آتش بگیر که ببینی چه می‌کشم».

گزارش: زهرا قلی پور

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز