«برایان تریسی» با مدیران ارشد «گروهصنعتی گلرنگ» به گفتگو نشست؛
برای توسعه در کسبوکار، با تحولات روز دنیا همسو شوید
«گروه صنعتی گلرنگ» سمینار آموزشی «بازاریابی و فروش با عملکرد بالا» را برگزار کرد.
«گروه صنعتی گلرنگ» سمینار آموزشی «بازاریابی و فروش با عملکرد بالا» را برگزار کرد.
بهگزارش ایلنا، سمینار یکروزه «بازاریابی و فروش با عملکرد بالا» در راستای تبیین عوامل دستیابی به موفقیت در کسبوکار با سخنرانی «برایان تریسی» مدرس و استراتژیست حوزه کسبو کار و «مهدی فضلی» مدیرعامل گروه صنعتی گلرنگ در مجتمع کورش با حضور معاونان، مدیران و اعضای اجرایی گروه صنعتی گلرنگ برگزارشد.
مهدی فضلی، مدیرعامل گروه صنعتی گلرنگ در این سمینار، اظهار کرد: برایان تریسی تاکنون در 123 کشور جهان برای شرکت در همایشهای آموزشی کسبوکار شرکتکرده و سخنرانی داشتهاست. ایشان در زمینههای خودباوری، خلاقیت و مهارتهای رهبری بیش از 70 عنوان کتاب دارد و اساتید و دانشجویان دانشگاههای معتبر امریکا و کانادا، کتابهای ایشان را مورد بحث قرار میدهند. ایشان در بسیاری از شرکتهای بزرگ بینالمللی نقشآفرینی کرده و منشا اثر بودهاند.
برایان تریسی بهدنبال تبیین مفاهیم کلیدی در بازاریابی، بررسی اهمیت زمان و شفافیت هدف در مدیریت اجرایی، مدیریت مؤثر و استراتژی کسبوکار در این سمینار از حضار پرسید میدانید امروز سودآورترین شرکت در دنیا کداماست؟ و ادامه داد: پاسخ روشن است؛ سودآورترین شرکت در دنیا امروز آیفون است. وقتی در سال 2007 برای اولین بار آیفون در سانفرانسیسکو به بازار عرضه شد، دو شرکت بزرگ تلفن همراه در دنیا نوکیا در فنلاند و بلکبری در کانادا فعال بودند.
نویسنده کتاب «کمک به خویشتن» ادامه داد: بلک بری 49 درصد سهم بازار برای تلفن همراه را دارا بود و نوکیا هم 50 درصد. هیچوقت آنها فکر نمیکردند شرکت دیگری در دنیا روی دست آنها بلند شود، اپل که آمد، آنها فکر میکردند مردم عاشق تلفنهای نوکیا و بلکبری هستند و هرگز سراغ اپل نمیروند که پر از اپ و بدون دکمه است. آنها میگفتند آیفون مورد پسند کودکان ونوجوانان برای بازی است. این شرکتها تحولات روز دنیا را نادیده گرفتهبودند و در همین حال تلفنهای اپل سهم زیادی را در بازار نصیب خود کرد. بهدنبال استقبال مردم از آیفون، شرکت نوکیا و بلکبری در بازار سقوط کردند و سال بعد شرکت بلکبری 50 درصد سود خود را صرف تحقیق و توسعه و در نظر داشتن تحولات روز دنیا کرد.
این پژوهشگر حوزه مدیریت، اهمیت رقابتپذیری را با یک مثال تعریف کرد و گفت: من دوستی دارم که در یک دانشگاه معتبرتدریس میکند، یک سخنرانی دربرابر گروهی از فارغ تحصیلان دانشگاه داشت و از آنها پرسید: فکر میکنید چهکاری باید انجام دهید یا نباید انجام دهید تا موفق شوید؟ و به آنها توضیح داد: سه کلید برای موفقیت برای بقیه عمرتان لازم است. رقابت، رقابت و رقابت، همیشه رقابت . به مانند اینکه در ورزش قرار داری و باید همیشه به رقبایت فکر کنی.
نویسنده کتاب«قدرت جذبه»، برای حضار از دلایل موفقیت «وارن بافت» که یکی از سرمایهگذاران مطرح جهان است، صحبت کرد و گفت: وارت بارت فقط کارهایی را در طول روز انجام میدهد که جزو سه وظیفه مهم او محسوب میشود و به باقی کارها نه میگوید. بنابراین باید ابتدا سه وظیفه اصلی خود را به وضوح و روشنی مشخص و فقط روی همان کار کنید. این تکنیک به قانون بافت و قوانین سهگانه شهرت دارد. اینکار میتواند تحول اساسی در کار شما ایجاد کند، چون شما به مرور سعی دارید در همان سه کار، خود را بهتر و بهتر کنید.
وی ادامه داد: هشتاد درصد مردم سعی میکنند مهارتهای خود را ارتقا دهند، کار را یاد بگیرند تا به یک سطح مشخص برسند، سطحی که کفایت میکند و اخراج نمیشوند. سپس مهارتآموزی و تحولطلبی را رها میکنند، کار خود را بهبود نمیبخشند و در همان سطح میمانند.
تریسی گفت: اغلب مردم در طول روز و ساعات کاری وقت خود را صرف صحبت با دیگران و استفاده از شبکههای اجتماعی و بازی با کامپیوتر میکنند. این درحالیاست که اگر وظایف خود را بهدرستی بشناسند و روی آن تمرکز کنند، قطعا نقش اساسی در کیفیت شرکت خواهند داشت.
این مدرس موفقیت در کسبوکار، تاکید کرد: باید مدیران اجرایی با کارمندان خود درباره وظایفشان صحبت کنند. وقتی سه وظیفه اصلی هر کدام از کارمندان شناسایی شد، از آنها بخواهند با تمرکز روی همین سه کار، فعالیت کنند تا تکمیل شود. این سهکار اصلی ارزش نود درصد برای شرکت ایجاد میکند. برای اینکه موفقتر باشید و نقش موثری برای شرکت ایفا کنید، باید متمرکز شوید و با وضوح و روشنی کار کنید.
تریسی با یک مثال از دلایل موفقیت وارن بافت و بیل گیتس، منظور خود را بیشتر توضیح داد و گفت: این دو فرد موفق در یک میهمانی شام در منزل گیتس حضور داشتند. یک نفر از آنها پرسید: شما از موفقترین افراد در دنیا هستید و از هیچ شروع کردهاید. بنابراین فکر میکنید مهمترین عامل موفقیت چیست؟ هر دو آنها یک لحظه مکث کردند و رو کردند به آن فرد و گفتند: «متمرکز باش». تمرکز در موفقیت از هر چیز دیگری مهمتر است.
وی افزود: این حرف یک اصل خیلی ساده را در برمیگیرد و معنایش این است که قبل از اینکه کاری را شروع کنید باید فکر کنید. مهمترین کاری که باید انجام دهید را انتخاب کنید. آنچه که پنج تا ده برابر بیشتر ارزش ایجاد میکند، اینکار را بلافاصله انجام دهید، کار را به تعویق نیندازید و متمرکز باشید تا تکمیل شود. این موضوع خیلی سادهاست اما شما را به یکی از موفقترین افراد تبدیل میکند. به وضوح مهمترین کار خود را انتخاب کنید و روی آن تمرکز کنید تا تکمیل شود. از قانون بافت استفاده کنید و به بقیه کارها و هر آنچه وظیفه شماره یک، دو و سه شما نیست نه بگویید.
خالق کتاب« قورباغه را قورت بده»، با اشاره به حسی که از تکمیل کار به انسان دست میدهد، خاطر نشان کرد: وقتی شما مهمترین کار خود را انجام دهید، احساس ارزش، بهرهوری، قدرت و خشنودی خواهید کرد. اگر شما روی کارهایی وقت میگذارید که مهم نیست، انگار غذایی میخورید که پروتئین ندارد. هنگامیکه کار مهم خود را تکمیل میکنید، مغز شما مادهای را ترشح میکند. این ماده مثل آتشبازی در مغزعمل میکند، کاری میکند که خوشحال باشید و شخصیتتان را ارتقا میبخشد. خلاقیت و انگیزه را در شما افزایش میدهد که کار بعدی خود را شروع کنید و دوباره تکمیل کنید.
وی ادامه داد: انسانها بهگونهای طراحی شدهاند که برنده باشند. همه دوست داریم برنده باشیم. وقتی برنده میشوید، انگیزه پیدا میکنید و این اتفاق از طریق انجام وظایف مهم حاصل میشود. کاری که شما میتوانید برای کارکنان خود انجام دهید، این است که آنها را تشویق کنید که بر روی سه وظیفه اصلی خود کار کنند. با آنها صحبت کنید، اگر سه وظیفه خود را انجام نمیدهند، تشویقشان کنید تا انجام دهند.
تریسی درباره یک بازی با حضار صحبت کرد و توضیح داد: من یک بازی را با مدیران اجرایی در سراسر جهان انجام میدهم. عنوان این بازی «شغل خودت را حفظ کن» است. به جای اینکه اخراج شوی کاری کن که شغلت را حفظ کنی. من ازآنها میخواهم، یک کاغذ را در بیاورند و یک اسم را روی آن بنویسند، از افراد کلیدی که در شرکتشان هستند و به آنها گزارش میدهند. در کنار اسم او سه تا از مهمترین وظایفی که او انجام میدهد را هم بنویسید. سپس من با کارکنان آنها صحبت میکنم و از او میپرسم؟ سه وظیفه مهمی که انجام میدهی چیست؟ من پاسخهای مدیران را با پاسخهای کارمندان مقایسه میکنم. اگر پاسخها مشترک بود آنها اجازه دارند کار خود را حفظ کنید.
نویسنده کتاب «مدیرت زمان» گفت: با توجه به اینکه من در سراسر دنیا سفر کردهام، هیچ مدیری را تا این لحظه پیدا نکردهام که این بازی را انجام دهد. هیچ مدیر اجرایی را تا به حال نیافتهام که مهمترین وظایف کارکنان خود را بشناسد. این روشی است که شما میتوانید به شرکتهای خود کمک کنید تا به بهترین شرکت در دنیا تبدیل شود. لازم است شما با کارکنان خود بنشینید و بحث کنید که مهمترین وظیفه آنها را بدانید.
وی افزود: من صد صفحه ایده و قواعد برای موفقیت در رهبری دارم، یکی از این ایدهها این است که شما نمونه و الگویی برای دیگران باشید. کارکنان از شما پیروی کنند و رهبران به شیوه مناسبی رفتار کنند. به این ترتیب روحیهها بالا میرود و شرکت خوشحال خواهد شد و به تولید بهتر محصولات دست خواهید یافت.
خالق کتاب «قورباغهات را ببوس» تغییرپذیری را یک گام بهسوی موفقیت برشمرد و توضیح داد: شما باید توجه داشتهباشید که دانش و مهارت شما هر 2 تا 5 سال از رده خارج میشود. مهارتهای جدید را جایگزین کنید تا بتوانید در همان سطح باقی بمانید و اگر میخواهید بالاتر بروید باید هر روز تلاش کنید و بهتر و بهتر شوید. 12 جز در موفقیت شرکتها تاثیر دارد و شما میتوانید در همه این موارد موفق باشید. همه این موارد در زمینه کیفیت محصول هستند. کیفیت هیچوقت ثابت نمیماند، چون دنیا دائما در حال تغییر است. شما باید دائما بهتر شوید و اگربهتر نشوید، سقوط خواهید کرد.
وی گفت: ارسطو 750 سال قبل از میلاد مسیح گفت که هدف نهایی همه انسانها این است که خوشحال باشند. ما از فروش و تولید در نهایت دنبال خوشحالی آدمها هستیم و خودمان از این خوشحالی راضی میشویم. در حقیقت در حال کسبوکار ایجاد رضایت قرار داریم.
تریسی با اشاره به قانون سهگانه بیان داشت: برخی شرکتها برای افزایش سود، شرکتهای مشاوره استخدام میکنند. شرکت مکنزی یکی از همین شرکتها است که شرکت و هدف شما را مورد تجزیه تحلیل قرار میدهد. سپس سراغ شما میآید و میگوید چه کاری باید انجام دهید تا به هدفتان دست پیدا کنید و شرکت خود را نجات دهید.
تریسی ادامه داد: یکبارمکنزی، شرکت آیویام را مورد تحلیل قرار داد و این شرکت را از ضررده بودن به سوددهشدن تبدیل کرد و این شرکت مثل یک کشتی زیر و رو شد. یکی از کارهایی که آنها انجام دادند این بود که قانون سه گانه را اجرا کردند و به تک تک افراد کمک کردند، مهم ترین وظایف خود را بشناسند.
نویسنده کتاب «مدیریت بحران» افزود: همچنین آنها به قاعده 75 درصد پرداختند. این قاعده به فعالیتهای فروش و بازاریابی توجه دارد. از کارمندان پرسیدند: چگونه وقت خود را سپری میکنید؟ متوجه شدند کارمندان تحت نظرمدیران قبلی همه وقت خود را در دفتر صرف میکنند، صحبت و برنامه ریزی انجام میدهند. آنها برنامه زمانبندی جدید را اعمال کردند و قانون 75ر درصد را نوشتند. یعنی هر فروشندهای باید 75 درصد وقت خود را صرف صحبت با مشتری کند، نه صحبت با دیگر افرادی که در شرکت بودند. پیتر دراکر یک مطالعه خیلی جالبی داشت و گفت فروش که در دفتر صورت نمیگیرد. هیچگونه سود و نتیجهای در دفتر صورت نمیگیرد و همه نتایج بیرون دفتر قرار دارد. بنابراین اصرار داشتند فروشندگان 75 درصد وقت خود را صرف گفتگو با مشتریان کنند و فقط 25 درصد کار خود را صرف کار برنامهریزی و گزارش نویسی و کار دفتری کنند. به این ترتیب این افراد شرکت را متحول کردند.