یادداشت؛
تجربه ادغام بانکی در ژاپن و سوئد
ارزیابی تجربه ژاپن و سوئد در زمینه ادغام بانکی نشان میدهد که این اقدام به تنهایی نمیتواند باعث سالم شدن نهادهای اعتباری ناسالم شود، بلکه باید با تدابیر تکمیلی در زمینه بهبود سلامت بانکی همراه شود.
در اواخر دهه ۱۹۹۰ بود که چند بانک بزرگ ژاپنی برای اولین بار بعد از جنگ جهانی با مشکلات عدیدهای روبرو شده و ورشکست شدند. در این شرایط و در حالی که اوضاع مالی بانکها همچنان نامناسب بود، چند بانک باقیمانده تصمیم گرفتند برای افزایش کارایی، اطمینانبخشی به سپردهگذاران و جلوگیری از ورشکستگی، با هم ادغام شوند. اما آنچه در عمل حاصل شد، تمام این اهداف را برآورده نکرد.
مطالعه این تجربه ادغام نشان میدهد که سلامت مالی بانکِ حاصل شده از ادغام به طور مستقیم به سلامت مالی بانکهای ادغام شده بستگی داشته و نفس ادغام نتوانسته است به سلامت مالی بیشتری منجر شود.
مطالعه منتشر شده در دیوان ملی پژوهش اقتصادی آمریکا درباره ادغام بانکهای ژاپنی چنین میگوید: «ادغام بانکهای سالم (ناسالم) منجر به تشکیلنهادهای مالی سالم (ناسالم) شده است»؛ این حقیقت بیانگر آن است که ادغام به خودی خود نمیتواند موجب سالم شدن نهادهای مالی ناسالم شود.
مطالعات انجام شده در رابطه با میزان افزایش کارایی در بانکهای ادغام شده ژاپنی نیز نشان میدهد که ادغام تاثیر چندانی بر روی افزایش کارایی بانکِ حاصل شده از ادغام نداشته است و حتی در مواردی کارایی با کاهش روبهرو شده است.
در این زمینه مطالعه انجام شده توسط کیمی هارادا و تاکاتاشی ایتو در دانشگاه کمبریج چنین میگوید: «در برخی موارد بانک ادغام شده، بلافاصله پس از ادغام نرخ کارایی کمتری را تجربه کرد؛ به این ترتیب به نظر میرسد هدف اصلی از اجرای این طرح ایجاد بانکهایی بوده که برای ورشکست شدن بیش از حد بزرگ باشند و نه افزایش و اصلاح کارایی آنها».
دلیل دیگری که درباره کاهش کارایی پس از ادغام میتوان در نظر گرفت این است که تداخل سیستمهای مالی، اداری، حسابداری و مدیریتی دو یا چند بانک پس از ادغام، حداقل تا مدتی باعث کاهش کارایی بانکها خواهد شد.
در سوئد نیز در همان دهه ۱۹۹۰ و در دو مرحله، ادغام بانکهای کوچکتر و تبدیل آنها به نهادهای مالی بزرگتر صورت گرفت. در نوبت اول و در سال ۱۹۹۲، دوازده بانک کوچک پسانداز ادغام شده و به یک بانک تبدیل شدند و بانکهای تعاونی سوئد نیز همگی در قالب یک بانک ادغام شدند. در مرحله دوم، این دو بانک نیز در سال ۱۹۹۷ با هم ادغام شده و بانک سوئد را تشکیل دادند.
در این مورد نیز مطالعات متعددی درباره کارایی انجام شده که اکثر قریب به اتفاقشان به نتیجه مشترکی دست یافتهاند: ادغام فینفسه به افزایش قابل توجه کارایی منجر نمیشود. برای مثال، در مطالعهای که ماتیلدا گیرجا از دانشگاه گوتبورگ انجام داده چنین بیان شده است: «هیچ شاهد قوی برای تایید این فرضیه وجود ندارد که بانکهای ناکارا پس از ادغام، کارا خواهند شد. علاوه بر این، تحلیلهای پس از ادغام نیز نشان میدهد که کارایی فنی بانک پس از ادغام با بهبود قابلتوجهی روبهرو نشده است».
به این ترتیب یافتههای مطالعات مختلف درباره دو نمونه ژاپن و سوئد نشان میدهد که نمیتوان انتظار داشت که ادغام باعث سالم شدن موسسات مالی ناسالم، یا کارا شدن بانکهای ناکارا شود. در این شرایط تصمیمگیرندگان باید بسیار محتاط باشند و بدانند که این فرآیند احتمالاً چه اثراتی داشته و از آن مهمتر چه اثراتی نخواهد داشت.
با توجه به تجربه سوئد و ژاپن، نباید انتظار داشت که ادغام چند بانک با یکدیگر معجزهوار عمل نموده و مشکلاتی که بانکها سالهاست درگیر آنها هستند را یکشبه از میان بردارد.
در پایان لازم به ذکر است که تجارب جهانی به خوبی نشان میدهد که ادغام بانکی به تنهایی باعث بهبود عملکرد بانکهای ادغام شده در آینده نخواهد شد و این فرآیند نیازمند اقدامات تکمیلی مناسب است؛ تا ضمن تامین نسبت کفایت سرمایه لازم، کارایی و سلامت مالی بانکهای ادغام شده نیز افزایش یابد.
سید امیرحسین میرابوطالبی؛ کارشناس اقتصادی