خبرگزاری کار ایران

بررسی کارنامه اقتصادی چهار دولت گذشته/ در دوره خاتمی شاهد شتاب رشد اقتصادی بودیم

بررسی کارنامه اقتصادی چهار دولت گذشته/ در دوره خاتمی شاهد شتاب رشد اقتصادی بودیم
کد خبر : ۱۰۷۱۹۲۲

محمود احمدی نژاد‌، تغییر لرزه‌ای در سیاست و اقتصاد ایران ایجاد کرد. او یک پوپولیست بود که به دادن پول نقد به فقرا و آوردن ثروت نفت «سر سفره‌ مردم» علاقه‌مند بود.

به گزارش ایلنا، ایران از زمان پایان جنگ با عراق در سال ۱۹۸۸ تحت مدیریت چهار رئیس‌جمهور مختلف بوده است‌ که هرکدام با سبک و فلسفه خاص خود کشور را اداره کرده‌اند. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن‌، جالب است که به گذشته نگاه کنیم و بپرسیم که هر دولت از نظر نابرابری چگونه عمل می‌کند ‌و فقرا‌، طبقه متوسط و ثروتمندان چگونه با این سیاست‌ها زندگی می‌کنند.

من سعی می‌کنم در این پست با استفاده از یک ابزار ساده گرافیکی ، منحنی رشد تصادفی (GIC) ، که راویلیون و چن آن را ارائه کرده‌اند، به این سوال پاسخ دهم. منحنی رشد تصادفی نرخ رشد متوسط هر دهک را برای مدت زمان مشخص مشخص می‌کند. نمودارهای استفاده شده در اینجا از پرونده‌های خُرد‌داده‌های نظرسنجی های هزینه و درآمد ایران ، موجود در سایت مرکز آمار ایران (SCI) استفاده می‌کنند.

منحنی رشد تصادفی یک روش خاص اما بسیار شهودی برای اندازه‌گیری تغییرات نابرابری است. اگر منحنی ثابت باشد‌، همه از رشد اقتصادی به طور یکسان سود می‌برند. اگر درآمد دهک‌های بالاتر از توزیع درآمد سریع‌تر از فقرا رشد کند‌، منحنی به سمت بالا شیب می‌یابد و در صورت عکس این روند به سمت پایین شیب می‌یابد. همانطور که در نمودارها می‌بینیم، تفاوت زیادی در نحوه تأثیر دولت‌های مختلف بر رشد درآمد برای گروه‌های مختلف درآمد وجود دارد. ما این تغییرات را در مشهورترین شاخص نابرابری درآمد جینی مشاهده نمی‌کنیم زیرا نسبت به تغییرات درآمد پایین و بالای توزیع حساسیت کمتری دارد.

من هزینه‌های واقعی سرانه را به عنوان معیار رفاه خود انتخاب می‌کنم. نظرسنجی‌های مرکز آمار ایران شامل داده‌های مربوط به درآمد و عایدی است، اما نسبت به هزینه‌هایی که از اطلاعات مربوط به هزینه‌های صدها مورد ساخته می‌شود‌، قابل اعتماد نیستند.

با شروع ۱۹۸۴، هنگامی که داده‌های خُرد برای اولین بررسی هزینه در دسترس است‌، نگاهی اجمالی به تغییرات در طول سال‌های جنگ (۱۹۸۰-۱۹۸۸) را شاهدیم. در بیشتر آن دوره‌، اقتصاد ایران تحت استدلال دقیق قرار داشت و توسط ائتلافی متمایل به چپ که میرحسین موسوی به عنوان نخست‌وزیر و آیت الله علی خامنه‌ای‌، رهبر معظم فعلی‌، به عنوان رئیس‌جمهور تشکیل می‌شد‌، هدایت می‌شد. مقام نخست‌وزیر در سال ۱۹۸۹ حذف شد.

منحنی رشد تصادفی برای دوره ۱۹۸۴-۱۹۸۸ نشان می‌دهد که ‌همانطور که تصور می‌شود‌، در کل اقتصاد جنگ از خانواده‌های فقیرتر طرفداری می‌کند. استانداردهای زندگی برای همه گروه‌ها کاهش یافته است‌، اما به طور کلی برای دهک‌های فقیرتر هزینه‌های سرانه کمتر است. 

در مرحله بعد، منحنی رشد تصادفی را در طول دو دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۹۹۷-۱۹۹۹) در نظر بگیرید. (تمام دوره‌های ریاست جمهوری در واقع در اواسط سال به پایان می‌رسند‌، اما من آخرین سال کامل را به عنوان پایان هر دوره ریاست جمهوری در نظر می‌گیرم.) ما شاهد تغییر چشمگیری نسبت به الگوی دوره قبلی هستیم. در حالی که هزینه‌های واقعی متوسط برای همه گروه‌های درآمدی افزایش می‌یابد‌، دهک‌های بالا عملکرد بهتری دارند. بدخواهان رفسنجانی این را ناشی از آنچه وی سیاست‌های تعدیل ساختاری می‌نامد می‌دانند‌ که توسط صندوق بین المللی پول و بانک جهانی توصیه شد‌، اما ایران در مقیاسی از این مؤسسات وام گیرنده‌ای نبوده است که برای بازپرداخت نیاز به گرفتن وام بیشتر داشته باشد. 

دلیل واقعی ممکن است این باشد که اعتماد بیشتر به مکانیزم بازار‌، همانطور که اصلاحات رفسنجانی سعی در انجام آن دارد‌، رشد اقتصادی اما از نوع نابرابر را ایجاد می‌کند.

پس از سال‌های طرفداری رفسنجانی از بازار، رئیس‌جمهور محمد خاتمی (۲۰۰۵-۱۹۹۷) قول رشد اقتصادی با عزت را داد. رفسنجانی افتخار می‌کرد که بزرگ‌ترین موفقیت خود در زمان ریاست جمهوری‌اش این بود که ننگ ناشی از انباشت ثروت را از میان برد؛‌ واضح است که در این اظهارات در واکنش به سیاست‌ها و سخنان انقلابیون اولیه بود که طرفدار توزیع مجدد ثروت بودند. خاتمی موضع سوسیال‌دمکراتیک‌تری را پیش‌بینی کرد و بسیاری از انتصابات وی در کابینه اصلاح‌طلبان بودند که قبلاً با سیاست‌های نئولیبرال رفسنجانی مخالفت کرده بودند.

با این وجود، همانطور که آمارها‌ نشان می‌دهد‌، به جز دهک پایین ، بقیه منحنی‌های رشد تصادفی به سمت بالا شیب دارند. در دوره تصدی خاتمی شاهد شتاب رشد اقتصادی بودیم که از دوره قبل آغاز شده بود‌، اما با وجود شعارهای وی‌، ثمرات این رشد به سود طبقه ثروتمندتر بود.

جانشین خاتمی‌، محمود احمدی نژاد‌، تغییر لرزه‌ای در سیاست و اقتصاد ایران ایجاد کرد. او یک پوپولیست بود که به دادن پول نقد به فقرا و آوردن ثروت نفت «سر سفره‌ مردم» علاقه‌مند بود. او کار خود را با انتقال موقت و پرداخت نقدی یارانه‌ای انجام داد‌، اما بعداً به برنامه بسیار بزرگ‌تری روی آورد که در آن یارانه‌های انرژی با انتقال نقدی سخاوتمندانه جایگزین می‌شد.

به نظر می‌رسد نتیجه خالص این سیاست‌ها معکوس روند نابرابری طی دو دولت قبلی باشد. نابرابری کاهش یافته اما با هزینه بسیار زیاد. همانطور که آمارها نشان می‌دهد‌، رشد اقتصادی کاهش یافته و بیشتر دهک‌های درآمدی از دست می‌روند. تنها ۳۰درصد پایین موفق به رشد مثبت اندکی شدند که کمتر از ۲ درصد در سال است. این بیشتر به دلیل برنامه انتقال پول نقد جهانی بود که درآمد فقیرترین دهک‌ها را در سال ۲۰۱۱ بیش از یک سوم افزایش داد. تأثیر منفی کلی بر اقتصاد به دلیل عدم توجه وی به سرمایه‌گذاری خصوصی بود‌ که با ضایع شدن کشور آسیب دید. بیشتر رونق نفت در اواخر سال ۲۰۰۰ در واردات ‌که باعث افزایش مصرف شد، ‌‌اشتغال را از بین برد. نگرش انکارآمیز وی نسبت به تحریم‌های بین‌المللی به ایالات متحده کمک کرد تا شورای امنیت را برای تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ سازمان ملل یک‌صدا کند. دولت اوباما رژیم تحریم‌های ثانویه خود را که هنوز هم ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد‌، تصویب کرد. ۱۸ ماه آخر فعالیت احمدی نژاد با کاهش ارزش پول و تورم همراه بود.

سرانجام‌، در سال ۲۰۱۳‌، رأی‌دهندگان ایرانی در مورد چرخش انتخاب رئیس‌جمهور میانه‌رو حسن روحانی‌، یکی از متحدان نزدیک رفسنجانی، تصمیم ‌گرفتند. روحانی تلاش زیادی کرد تا خسارت وارد شده به اقتصاد ایران در نتیجه تحریم‌های سازمان ملل و آمریکا را خنثی کند و توسعه بخش خصوصی را ارتقا دهد. او در لغو تحریم‌های سازمان ملل موفق شد که دستاورد کمی نیست و تقریباً در پایان دادن به همه تحریم‌های آمریکا موفق شد‌، اما وقتی دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ رئیس‌جمهور ایالات متحده شد شانس او به پایان رسید. 

تفکیک دوره روحانی به قبل (۲۰۱۳-۲۰۱۷) و بعد از ترامپ (۲۰۱۸-۲۰۱۹) به درک وضعیت کمک شایانی می‌کند. اطلاعات مربوط به آخرین سال حضور وی در دفتر ریاست‌جمهوری طی سال ۲۰۲۰ هنوز در دسترس نیست. در دوره قبل از ترامپ‌، به لطف پیشرفتی که در مذاکرات برجام حاصل شد‌، در ابتدا اقتصاد به آرامی رشد کرد. هنگامی که این معامله در جولای ۲۰۱۵ انجام شد و تحریم‌ها در سال ۲۰۱۶ کاهش یافت‌، اقتصاد رو به رشد گذاشت. در سال ۲۰۱۶ کشور با رشد ۱۳ درصدی و در سال ۲۰۱۷ با رشد ۷ درصدی روبرو شد.

دو سال بعد‌، پس از روی کار آمدن ترامپ‌، شاهد باز شدن کامل برنامه‌های اقتصادی روحانی برای ایران بودیم. ترامپ حداکثر تحریم‌های ‌خود را در ماه مه ۲۰۱۸ اعمال کرد‌ که صادرات نفت ایران را به یک قطره کاهش داد و ۹۰ درصد از ذخایر ایران را در خارج از کشور مسدود کرد (۱۲۲.۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ بنا به آمار‌ صندوق بین‌المللی پول). رشد سقوط کرد و از مثبت ۷ درصد به منفی ۶ درصد رسید. تأثیر این وارونگی بر سطح زندگی مردم عادی‌، همانطور که در جای دیگر مستند کرده‌ام‌، چشمگیر بود. در حالی که تمام دهک‌ها از دست می‌روند‌، افت درآمد ۲۰ درصد در پایین و بیشتر روی می‌دهد. رکود بیشتر مایه تعجب نیست. رکود اقتصادی معمولاً سهم ثروتمندان را کاهش می‌دهد‌، شاید به این دلیل که درآمد آنها بسیار با ثروت دولت و اجاره نفت مرتبط است که در دوره رکود اول کاهش می‌یابد.

همانطور که در پیشتر اشاره کردم‌، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که اعتدال‌گرایان ایرانی‌ و به ویژه روحانی‌، از سال ۲۰۱۷ محبوبیت خود را از دست داده‌اند. بدیهی است برخی از سرزنش‌ها متوجه دونالد ترامپ است که به تنهایی مسئول رکود شدید ایران است. اما روحانی مسئول‌ کاهش بیشتر درآمد برای سه دهک پایین است. توجه بیشتر او به طبقه متوسط ‌که آن‌ها پایگاه سیاسی خود می‌داند و بی‌توجهی به فقرا عامل اصلی رکود در ساختار منحنی رشد تصادفی است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز